+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

نگد2 (بهترین اس ام اسی که منتظرشم)

در ادامه پست قبل  (نگد):

++ وقتی آبدارچی رسید، صحبتاشون تموم شده بود. "نگد" جمع رو ترکرد برای آبدارچی  مهم نبود موضوع حرفشون چیه به کار خودش مشغول بود .وقتی ازش پرسیدن  شماره رند قیمتش چنده و... فهمید موضوع حرف چی بوده .  به احتمال90% مثل همیشه "نگد" داشته های مادیشو از جمله شماره رندشو به رخ اینا کشیده بوده...بدون اینکه دست از کار بکشه یا حتا روشو برگردونه خطاب به اونا گفت: نه شماره تلفن رند بدرد میخوره و نه شماره پلاک ماشین رند یا... تنها شماره ای که برا من مفیده و دوسش دارم شماره حسابمه! حالا اگر رند باشه هم اشکالی نداره!

++ موضوع صحبتها همه چیز بود.  از معیشت و سیاست و دیانت و...هر موضوع نا خوداگاه لینک میشد به یه موضوع دیگه و بحثها با شیب ملایم تغییر میکرد. حرف از اوضاع جونا و بیکاری  شد و در ادامه به لاقیدی ها و سست عنصری ها و بعدش به نا کارامدی نظام اموزش و پرورش و در نهایت رسید به رسانه ها. و تا دلتون بخاد مصداق از رسانه ها. اینکه حتی یه پیامک هم ممکنه کل تمرکز جوون و عمر و سرمایشو خراب کنه... صحبت از پیامکها بود که آبدارچی رسید. ازش پرسیدن چه پیامکی دلتو لرزونده یا تو رو هیجانی میکنه؟ گفت بهترین اس ام اس که منو به وجد میاره پیام واریزیهای بانکی به حسابمه!

پ ن:

شاید ظاهر حرفا مادیگرایی باشه اما فلسفه قشنگی پشتش هس. (تصور کنین مدیر یه مجموعه/شرکت هستین و  واریزیها براتون بیاد)

مرد عمل

همه چی از سوال رضا شروع شد. گف یه سوال فلسفی برام پیش اومده.رفته بودم بیمارستان یه مشت مریض بدحال اونجا بودن. انقدر بد که برا خودشون آرزوی مرگ میکردن.  امیدی هم به بهبودشون  نبود و خودشون هم  میدونستن و  اینو از گریه هاشون هم میفهمیدی. رنج سنی خاصی هم نداشتن دختر /پسر/ پیر/ججوون... نظرت در موردشون چیه؟ چیکارباید کرد؟بنظرت فلسفه زندگیشون چیه؟اگه راضی باشن میشه به زندگیشون پایان داد..؟

 سوای گفتگویی که بینمون گذشت ، فکرم هزارجای دیگه رفت.

 اول به اصل موضوع . اینکه چرا زجر میکشن. زجر اصلی خرد شدن شخصیته. اینکه مثلا دیگران مجبور باشن برات لگن بزارن. بعد برام سوال شد یعنی نمیشه تو این مواقع کاری کرد کرامت انسان زیر سوال نره؟ با وسایل تمام اتوماتیک و تکنولوژی این زمونه؟ نتونستن؟ یا تا الان کسی زحمت فک کردن به خودش نداده؟حتما باید اونور آبیها یه کاری بکنن و ما تقلید کنیم؟

 این موضوع لینک شد به یه مسئله دیگه و یاد صدای بلندگوها و بوی جوراب  و عطر تند برخی افراد تو نمازخونه ها افتادم یعنی یه فرد غیر مسلمون وقتی بیاد نمازخونه یا مسجد حق داره  از خیلی چیزا زده بشه. چرا اینهمه سال فکری برا این موضوع بظاهر ساده نشده؟

یا چرا فکری بحال روشهای جایگزین تست اعتیاد نکردن! حداقل بخاطر اسلام و عقایدی که ازش صحبت میشه.


+  امام علی در تلافی بستن آب، آب رو بر سپاه معاویه نبست در حالیکه میتونست اونکارو تحت عنوان  استراتژِ ی جنگی توجیه کنه.

+ یا رفتار امام علی در وسط جنگ که مدام  منتظر بود ببینه کی موقه نماز ظهره  که ابن عباس پرسید :شما وسط جنگ به فکر نمازی؟!....

+ یا اونجا که  میتونس عمروعاص رو تحت هر عنوانی با توجیه دفاع از اسلام بکشه.

+ یا رفتار مسلم ابن عقیل  که میتونس براحتی عبیداله ابن زیاد خونخوار  رو بکشه و مسیر تاریخ رو عوض کنه...

 احتمالا شما هم مصداقهای بهتری سراغ داشته باشین برای  اثبات  پابندی عملی به ارزشها. 

پ ن:

اجرای واقعی پابندی به ارزشها، مرد عمل میخاد. 

بعضیا با لگد مال کردن ارزشها میخان از اونا دفاع کنن!!


جانستان کابلستان / رضا امیر خانی


+    به پیشنهاد مسعود ، این کتاب هم به قسمت کتابخونه وبلاگ   اضافه شد. پیشنهاد ایشون ذیل پست معرفی کتاب بادبادک باز:

"سلام. البته توجه داشته باشید که کلا خالد حسینی یه مقدار سیاه نویسه. و به خاطر علاقه به آمریکا و زندگی در آمریکا نمیشه گفت نوشته هاش بی طرفانه اس. کتاب هزار خورشید تابان از این نظر نگاه و گرایش خالد حسینی رو خیلی بیشتر نشون میده.

من کتاب جانستان کابلستان رضا امیرخانی رو بهتون پیشنهاد می کنم"


+    خاستم به رسم قبل، از کتاب   اشاراتی بنویسم دیدم بهتره همه کتاب رو  خودتون بخونین!  کامنت سارا در مورد نویسنده  ، خود  مجملیست ازحدیث مفصل:

"رسما دیدم عوض شد.به قول خودم نویسنده اونی نیست که قلم میگیره دستش و مینویسه .نویسنده اونیه که پاک کن میگیره دستش( در مواقع خاص غلط گیر) و و افکار غلط رو پاک میکنه. از نظر من امیرخانی نویسندس.چیزی که قلم به دست ها نیستند"

+  کلا  آثار نویسنده ارزش چندبارخوندنو داره . و این پست من باب همراهی با دوستان بود وگر نه حتما خودتونم با سایر کتابهاش اشنا هستین...

ارمیا (رمان، سال ۱۳۷۴)، انتشارات سوره مهر

ناصر ارمنی (مجموعه داستان، سال ۱۳۷۸)، انتشارات کتاب نیستان

من او (رمان، سال ۱۳۷۸)، نشر افق

ازبه (داستان بلند، سال ۱۳۸۰)، انتشارات کتاب نیستان

داستان سیستان (سفرنامه، سال ۱۳۸۲)، انتشارات قدیانی

نشت نشا (مقاله بلند، سال ۱۳۸۴)، انتشارات قدیانی

بیوتن (رمان، سال ۱۳۸۷)، انتشارات علم

سرلوحه‌ها (مجموعه یادداشت‌های پراکنده سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴ - سال ۸۸)

نفحات نفت (سال ۱۳۸۹)، نشرافق

جانستان کابلستان (سال ۱۳۹۰)، نشرافق

قیدار (سال ۱۳۹۱)، نشرافق


بعدا اضافه شد:

کلیپ موسیقی فولکلور ملا ممد جان - بیا که بریم به مزار

OFT


تمرینات "افت" یا زمین خوردن ، به عنوان پیش نیازی ضروری در ورزشهای رزمی  قبل از هر مرحله ای اموزش داده میشه. یعنی قبل از یادگرفتن سایر تکنیکها (حمله وضربه و... ) باید طرز درست زمین خوردن رو با کمترین آسیب یاد بگیریم!

سکوت و سکون به موقع در محافل و مجالس هم  همینطوره! قبل از یادگیری هر نوع اداب گفتگو و معاشرت و رفتاری ، باید اول سکوت رو یاد بگیریم. بعد از اینکه یاد گرفتیم حرف نزنیم، حرف زدنو  یاد خواهیم گرفت.سکوت به غیر از مزایایی مثل بهتر شنیدن ، بهتر فکر کردن، ذخیره انرژی و...به خودی  خود  هم مفیده! یعنی حتی اگه تازه کار هستیم و از "سکوت" فقط  "ساکت بودنش" رو بلدیم همین هم خییلی کمک کنندس . نتایجش در همون اولین تجربه ها جالب توجهه.

مخصوصا مواقعی که ظاهرا همه چیز علیه ماهست . حتا ممکنه  با گذر زمان 180 درجه اوضاع رو  به نفع ما تغییر بده.  مواقعی که مخ قفله ، حرفی برا گفتن نداریم  و راهکاری به ذهن نمیرسه ، سکوت  همه کارها رو ردیف میکنه.

سکوت عزت میاره. لازم نیس برا اثبات خودمون حرف بزنیم. گاهی برای پرزنت کردن خودمون فقط سکوت کفایت میکنه. در جمع افرادی که کودکانه میخان فقط داشته هاشونو (چه مادی چه اطلاعاتی) به رخ بکشن  سکوت و بی توجهی ابهت میاره. بهتر میتونه مرد عمل بودنمون رو ثابت کنه.

اداب معاشرت هنریه که برا مسولین اموزشی و فرهنگی ما اهمیتی نداشته .  تو هیچ کتاب و کلاسی یاد ندادن. درست نشستن، راه رفتن ، غذا خوردن ، برخورد صحیح، خنده به جا و به اندازه  و...

سکوت وحی نیس، اکتسابیه. سکوت کاری،  سکوت اخلاقی، سکوت دینی، سکوت مصلحتی و ... رو یاد بگیریم تا مثلا در مصاحبه ها و جلسات کاری یا خانوادگی همه رو مدیریت کنیم و درگیر حواشی نشیم. یاد بگیریم همه اعضای بدن رو ساکت بار بیاریم. جوری نشه که با محرکها فوری به هیجان بیایم، دستامون بلرزه،  عرق کنیم، تمرکزمون به هم بخوره و رفتاری عجولانه با عواقب نسنجیده رخ بده

پ ن:

+   نقل از مدیر جوان:  ادما از لحظه ای شزوع به بزرگ شدن میکنن که شروع به انالیز کردن خودشون میکنن

+   پست مرتبط:  سکوت       #    مستقیم بدون حاشیه   #    تنگنای فکری


خوابهای آشفته


پ ن:

به مناسبت خواب اخیر بهزاد!