+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

اخلاق حیوانی / خانواده


++ انگار حیوانات از نظر اخلاق و خانواده از ما جلوتر هستن

++ امام صادق ع): اِنَّ اللّه‏َ تَبارَکَ وَ تَعالى غَیورٌ وَ یُحِبُّ کُلَّ غَیورٍ وَ لِغَیْرَتِهِ حَرَّمَالْفَواحِشَ ظاهِرَها وَ باطِنَها؛

خداوند با غیرت است و هر با غیرتى را دوست دارد و از غیرتمندى اوست که زشتى‏ها را (از پیدا و ناپیدا)، حرام فرموده است.

پ ن نیمه مرتبط:

یاد گفتگو با یکی از دوستان اهل معرفت افتادم :

- .... اصولا به حقوق گاوها کم توجهی میشه. اونا با همه این ناملایمات و بی عدالتیها یه بار "من" نگفتن! 

-- خدانکنه" من" بگن،..،" من" رو (ممم) بز  ها میگن! منیت خوب نیست،..ولی گاوها موجودات صبوری هستن،..

-.... حالا که بحث به اینجا کشید و تخصی تر شد اشاره کنم با همه احترامی که برا حیوانات قایلم اما از بزها دلخورم! نه فقط بخاطر ممم من گفتنشون بلکه بخاطر ظلمشون به گیاهان و درختان. اونا وقتی آزادانه چیزی بخورن اونو از ریشه در میارن...

--...واسه همین قدیمیا میگن مث بز ازریشه درآوردن،...عجب پدرسوخته هایی هستن!

- با همه این تفاسیر باز جایگاه بهتری نسبت به اکثریت آدما دارن...


بعدا اضافه شد: 

*  تصویر این پست از مستند "هینی مینی" گرفته شده.با کارگردانی دلاور دوستانیان . 

* مثل این پست ،   خبر یکی دیگه از طلاقهای غیر عادی  بهم رسید. اونها هم یه دختر 2-3 ساله داشتن:(

سلفی


++  صحبت از اونجا شروع شد که فضولها ازش پرسیدن چرا موهاتو رنگ کردی؟! و اونم مث من متعجب از سطح بیکاری اونا و آمارگیریهای ریز اونا. وقتی رفتن ازش پرسیدم واقعا موهاتو رنگ کردی!؟تو که موهات مشکلی نداره. گف آره. گفتم منکه حاضر نیستم به این آت و آشغالا اعتماد کنم. معلوم نیس چطوری درست شده و عوارضش چیه. آدم موقه لذت سلفی با این مواد، بجای نیگا به ظاهر  کار، ببینه ممکنه چه بلایی سر خودش بیاره.  (بعضیا تو سلفیاشون نگاه دیگران رو دنبال میکنن تا خودشونو). گف اتفاقا یه چیزی بگم بخندی! گفتم چی؟ گف بلد نبودم رنگ گنم پوستم هم رنگ شده بود و خیلی تابلو شده بود... هرچی رفتم اینطرف اونطرف مشاوره گرفتم گفتن فایده نداره!باید صبر کنی به مرور از بین بره.. حتا اینترنت هم هرچی گشتم فایده نداشت. پرسیدم خب چیکار کردی؟ گف: ابتکار بخرج دادم و خودم یه روش ابداع کردم! با نوشابه همش پاک شد!!!!

++  یاد صحبتای یکی از دوستان افتادم که توش از نون کنجدی گفته بود.و اینکه تو صف نونوایی بلوا به پا شده بود بین مشتریها که بعله ، بین اونهمه کنجد روی نون یه حشره ای هم دیده بودن. و یه عده ای میگفتن این حشره کوچیکه و یه عده میگفتن این فقط کنجد سوختس و...

با خودم گفتم حتا اگه اون حشره کوچیک سوخاری باشه من حاضرم نون حشره ای بخورم ! آسیبی بهمون نمیزنه. این موارد برای ما مهم جلوه میکنه اما اصلا برامون مهم نیس چقد مواد سرطانزا میخوریم و عین خیالمون نیس!

روغنهای مصرفی، برنجهای پلاستیکی، و...ساخارین و شیرین کننده های مصنوعی، انواع طعم و رنگ های مصنوعی مثلا خوراکی، انواع عطرها و رایحه های بازاری، انواع نگهدارنده ها و ... که سرطانزا بودنشون قطعیت داره و هیچکسی عین خیالش نیس.( وزارت بهداشت که دنبال منافع خودشه کاری بهش نداریم، منظور خودمردمه)  اون موقه میایم گیر میدیم به غبار روی میوه و حشره روی سبزی...

محصولات تراریخته گیاهی و یا محصولات پرتینی مصنوعی و هورمونی موجود در بازار و قس علی هذا (مام بلدیم ازین لغات!)


حرف مهم فرید


با نزدیک شدن به پایان سال ، بعضی دوستان ضمن تبریک عید نوروز، اشاراتی به وقایع 96 میکنن و از خدامیخان هرچه زودتر تموم بشه .مثلا:  اینکه  سال غم انگیزی بود ....زلزله و قطار و کشتی و ...

این مدل حرف زدنا منو یاد چیزی  انداخت.

فرید از بچه های خوابگاه بود. از فرید فقط و فقط همین یه جمله رو شنیده بودم و به یادم مونده. جملشو خودم خیلی دوست دارم و در ادامه میگم . ایام امتحانات بود ، اون موقه ها هم مث الان نبود. سالن امتحانات قتلگاه بود! باورتون نمیشه بچه ها مشکل قلبی پیدا میکردن و حتا دست به خودکشی میزدن!  و... (الان که دیگه همه چی فرمالیته شده:))

تو اون فشار و استرس، محمود دیگه تحملش تموم شده بود. اون روز با حالت ناله و درموندگی رو کرد به فرید و گفت: پس این امتحانات کی تموم میشه؟!

فرید با آرامش و لبخند گفت: همه چی یه روزی تموم میشه!

همین یه جمله کوتاه رو بارها با خودتون مرور کنین. با مصداقهای زندگی خودتون مقایسه کنین. خیلی از حرفا و افکار ماها با یاد اوری این جمله تعدیل میشه. 

برگردیم اول صحبت! قرار نبوده همه چیز یوتوپیایی باشه. قرار هم نیس با تغییر اعداد تقویم معجزه ای رخ بده. هیچوقت تغییر رو موکول به مقطعی خاص نکنیم. هر اتفاقی یه روز تموم میشه. انعطاف خودمونو از دست ندیم. زندگی همینه. با همه  اتفاقات مختلف. 

لیستهای چهل نفره ما


پیش نوشت: روایت پی نوشت آخر  بهونه ای شد که این  پست بعد از مدتها پابلیک بشه. البته یه سری محرکهای دیگه هم در اون دخیل بود مثل : دیدن عکس مادر دوستمون " hdn  "  و یا پست قبلی و ... 

نماز شب خوندن به خودی خود ارزش محسوب نمیشه! خیلیا بودن که با وجود  پینه های پیشونی و نمازها و قرآن خوندنهای کذایی چه خیانتها به اسلام و بشریت نکردن. متاسفانه تو پرداختن به کمیتها،  از کیفیتها غافل شدیم و نتیجه معکوس کارهامون باعث تعجبمون شده. صرف  خوندن  یا حفظ کردن یه مشت لغات عربی که مفهومشم ندونیم نشونه مسلمونی نیس(عمل کردن بهش بماند) .

مسلمونی چیز جدایی از زندگی روزمره نیس. اگه تو زندگیمون جریان نداشته باشه خودمونو فریب دادیم.(توی کار، تحصیل، رفتار با دیگران، غذا خوردن، تفریح و ... )

بگذریم. صحبت از نماز شب بود. غیر از اون  آداب کلی که برامون توضیح دادن و  شاید هیچ کدوم از ما کنجکاو نشده باشیم حتا امتحانشونم کنیم ،یه ریزه کاریهایی هس که معمولا کسی بهش توجهی نمیکنه . مثلا دعا برای چهل نفر. به یاد هم بودن.  تو عصر ارتباطات، این موضوع ساده رو فراموش کردیم! شاید برای شما هم جالب باشه. نمیدونم تا حالا امتحان کردین یانه. اینکه یه لیست تهیه کنین از افراد و براشون دعا کنین! از فک و فامیل و دوستان و همکاران و ... تا رفقای مجازی. از افرادی که در قید حیات هستن تا اونا که دستشون کوتاه شده. قطعا اولین برکت این دعاها به خودمون بر خواهد گشت. تهیه لیست برا خودم که  تا حدی عجیب و البته باعث تاسف بود.این یه تجربه شخصیه وتا وقتی خودتون لیست مخصوص خودنونو تهیه نکنین این حس عجیب و جدید براتون عینیت پیدانمیکنه .

پی نوشت:

++  پیامبر (ص) : ضعیف‌ترین افراد کسانی هستند که دعا هم نمی‌توانند بکنند. 

بسیاری هستند که حتا در شرایط روحی دشوارهم  توفیق دعاکردن را هم پیدا نمی‌کنند.به جای اینکه از خداوند طلب حاجت کنند یا به افسردگی کشیده می‌شوند و یا به صورت خفت بار دست به دامان افراد دیگر می‌شوند...

++ پیامبر (ص) : هرکه قبل از طلب حاجت خود از خدا، نخست چهل مومن را دعا کند، سپس حاجتش را به خدا عنوان کند، دعایش اجابت شود.

++ حضرت فاطمه(س):  الجار ثم الدار.... (پیش از دعا برای خود،  برای دیگران که چه بسا نیازمند باشند، دعا کنید)

قسمتی از لیست که من براخودم تهیه کردم  در ادامه مطلب: 

ادامه مطلب ...

فسیل شناسی


قبلنا فک میکردم "گذشته دور" مربوط به کتابای تاریخه. بعدا با مرور نوشته های دفاتر یادداشتم با تعجب به این نتیجه رسیدم که مطالب مکتوب خودمون هم میتونه تاریخ بشه. اولین دفتر یاد داشت من مربوط به سال78 هست! 20 سال قبل! یعنی یه عمریه برا خودش.

از شما چه پنهون چند وقتیه میرم آرشیو نوشته های قبل رو مرور میکنم (به همراه کامنتها). دیدم اون هم برا خودش تاریخ شده!! یعنی وبلاگهای 4الی 5 سال قبل برا مال قرنها قبله انگار.

وبلاگهای قبلی رو مرور کردم دلم برا مخاطبا و جو اون زمون تنگ شد. واقعا حیف جوونهای مملکت که برنامه کلان براشون نیست...

با شتاب تکنولوژِی ، فرایند تاریخی شدن، برای نسل فعلی قطعا با سرعت بیشتری طی خواهد شد

پ ن :

قدر خودتونو بدونین. همتونو دوست دارم