+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

فانتزی۱


از فانتزیهای من اینه که سقف اتاق خابم چشم انداز داشته باشه با آسمون پرستاره شب، و من انقدر غرق در حقارتم در مقابل عظمت هستی  باشم تا به خواب برم.

پ ن:

وقتی سید ازم پرسید بنظرت شب اول قبر چقدر سخته. بهش گفتم وقتی آدم به اندازه کافی در برابر عظمت خلقت احساس حقارت کنه، ترس و سختی شب قبر ، چیز جدیدی نخواهد بود

هنر ،کف کوچه و بازار


تصویری که تو ذهن اکثر ما در مورد  نقاشهای قدیم، ایجاد شده، یک بوم نقاشی و یک سوژه بیحرکته که معمولا از طبقه برخوردارتر جامعه بودن و درنهایت  تحسین و تمجیدشباهت  تصویر و سوژه. ولی  الان چی؟!

الان هم چشم بسته ، اون تقدیس و ارزش خروجی کار رو براشون قایلیم؟

تصورشم احمقانس که یک نفر یه ساعت بیحرکت بشینه که طرف هیکلش رو نقاشی کنه. حتا احمقانس که آدم یه ساعت با رنگ و.. درگیر باشه که فلان چهره یا چیز رو بکشه.بدون هیچ خلاقیت،جهت دهی و حرفی برای گفتن.  این مدل طراح یا نقاش از نظر فنی ، تو بهترین حالت، دوربینهای عکاسیه ضعیفن!! 

احمقانه تر اونجاست که یکی بیاد تابلو رو بزنه به دیوار خونش و بابتش هزینه زیادی پرداخته باشه! 

هنری که نیاز به تفسیر داشته باشه به درد نمیخوره! شعری که بعد از کلی توضیح و تفسیر و ترجمه تازه متوجه بشی چه بلغوری بوده، شعر نیس،شرره!

هنری که تو کوچه بازار نباشه و فقط تو قفسه کتابها باشه یا مثل یک اسلحه بی مصرف تو موزه ها، اسمش هنر نیس.هنر باید مث چاغو برنده باشه. 

+  وقتی بعد از مدتی میشه کاری رو از طریق ابزارالات انجام داد و حتا بهتر از قبل، چرا اصرار کنیم پیاده بریم امریکا؟! یاد بگیریم ابزار ساز بشیم و یا اصلا بریم تو یه حوزه دیگه و یا خلاقیتی راه بندازیم که از عهده ابزار برنیاد.

وقتی قدرت پردازشگرای الکترونیک و... از من سریعتره ، عقلم میگه وارد بازی و مسابقه ای نشم که بازندش معلومه.وقتی شاخص مثلا حفظیات محضه  (مثل کنکور)، بقیه مولفه هارو بخاطرش هدر ندیم. 

پست مرتبط:

بدون هنر، کر و لالیم:

https://dar300metri.blogsky.com/1395/07/17/post-187/


اذَا رَأَیتُمُ الْمُتَکبِّرِینَ فَتَکبَّرُوا

اولی:

من از کم و کیف کار معضب نبوده و نیستم. تجربه ثابت  کرده که بیشتر از موظفی هم حاضرم انجام بدم. ولی از اینکه برنامه ریزان امر،  در ارجاع و شرح وظایف، خطوط رو رعایت نمیکنن ناراحتم. ما ادعای مدیریت و ریاست نداریم ولی حداقل توقع داریم تو محدوده کوچیک مسولیتمون، برامون استقلال عمل در نظر بگیرن وغرور و منفعت طلبی مدیرای بالاتر، تجربیاتمون رو به حاشیه نرونه.

دومی: قبول دارم. همون جمله معروف که میگه مسولان، جوانان رو به بازی نمیگیرن ، بلکه به بازی میگیرن. چیز جدیدی نیس. حرص نخور.

اولی: کلا سیستم مدیریت اینها "خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ " هست.

 براخودشون جلسه میزارن و میبرن و میدوزن، بعد که موقع عمل شد تازه ماهارو درجریان قرار میدن و ماها که به مشکلات و مسایل کار واقفیم مجبور میشیم کارهایی انجام بدیم که اصلا با منطق و تجرمون سازگار نیست و از همون اول میدونیم مسیر بن بسته. 

دومی : باهات موافقم. بیسوادی، تعصب و یا نا آگاهی این افراد اقتضا میکنه اینجور رفتار کنن. ولی یه راهکاری به ذهن من میرسه. تو از آیه ۱۴ سوره بقره اوضاع رو مثال زدی، منم از آیه ۲۴ همون سوره بهت میگم "فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا " . یعنی انقدر پر رنگ و با ارزش شو، که حتی اگر کسی بخواد تو رو نادیده بگیره، نتونه!!

پ ن :

 + تفسیر و معنی  این آیات فقط برداشتی سلیقه ای و از زاویه دید نویسندس. ما ادعای مفسر بودن نداریم:)

بــرو قــوی شو اگر راحت جهان طلبی/ که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است

پیامبر اکرم (ص) :

«آن گاه که به انسان های مؤمن متواضع برخوردید، با آنان تواضع کنید، ولی اگر به انسان های متکبر برخورد نمودید با آنان تکبر ورزید. زیرا این روش، برای آنان خواری و حقارت می آورد».

+ پست مرتبط : 

https://dar300metri.blogsky.com/1396/04/06/post-274/

پیرمردان پر حاشیه


برای انجام  کاری رفتم به سازمان الف. بعد از انجام امور اولیه، چنتا برگه بهم دادن و منو ارجاع دادن به بیرون سازمان و موسسه ب! سرتونو درد نیارم، حدود ۲ ساعت وقتمو تلف کردن. موقع اتمام کار رفتم سراغ رییس سازمان الف و بهش گفتم برای سازمان شما خوبیت نداره مراجعین رو ارجاع بدین به موسسه ب. اصلاوجهه خوبی نداره...

برگشت بهم گفت: اینجا نیرویی که اینکارو انجام بده ندارم.

موقع خروج از اونجا علاوه بر عصبانیتم بخاطر اتلاف وقت، به این فکر میکردم خدا رحم کرد همچین جایی کار نمیکنم! ( راستش سالها قبل یک نفر پیشنهاد کار اونجا رو بهم داده بود که قسمت نشد) اگه از نیروهای اینجا بودم همه کارها ی موسسه الف و ب ، رو گردن من میانداختن، و با شناختی که از خودم دارم همه اون کارهارو انجام میدادم بدون هیچ افزایش حقوق یا توجهی از طرف رئسا!

+ بعضی رئیسا بعد از رفتن آدم میفهمن براشون چه کارا انجام میدادی، بعضیای دیگه میدونن چقدر ارزشمندی ولی ترجیح میدن به روت نیارن مبادا به ابهتشون لطمه بخوره، بعضیا خودشونو میزنن به اون راه و بی توجهی به نیروها رو تا اونجا تعمدا پیش میبرن که بعد از رفتنت حاضرن جای تو رو با ۴ نفر پر کنن و حقوق ۴ برابری بدن اما جلو تو کم نیارن و ابراز ندامت نکنن.

+بسیاری  از رئیسا و مدیرای ما ، مدیران دوران گل و بلبلن ، و فقط اینجور مواقع لبخند میزنن. اما اگه مسئله ای پیش بیاد سیستم رو به لجن میکشن...

+ ماها تا دم پیری هم انگار محکوم به بی توجهی هستیم! پیرمردای خوبی خواهیم شد! نجیب و بدون حاشیه. اما روزگار انگار بر وفق افراد پرحاشیس

بعدا اضافه شد:

پیری به سن و سال نیس. مغز و فکر بعضیا بر خلاف سن شناسنامشون ، پیر و فرسودس


پیشنهاد


به افراد ناقص عقلی که بچه رو زودتر بدنیا آوردن برا لاکچری بودن تاریخ تولد ۹۸/۸/۸ ، پیشنهاد میکنم بچه رو بکشن، به جاش از الان برنامه ریزی کنن سال دیگه۹۹/۹/۹ بچشون بدنیا بیاد.

منطق هر دو کار یکیه، ولی این پیشنهاد لاکچری تر هست.