+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

هنر ،کف کوچه و بازار


تصویری که تو ذهن اکثر ما در مورد  نقاشهای قدیم، ایجاد شده، یک بوم نقاشی و یک سوژه بیحرکته که معمولا از طبقه برخوردارتر جامعه بودن و درنهایت  تحسین و تمجیدشباهت  تصویر و سوژه. ولی  الان چی؟!

الان هم چشم بسته ، اون تقدیس و ارزش خروجی کار رو براشون قایلیم؟

تصورشم احمقانس که یک نفر یه ساعت بیحرکت بشینه که طرف هیکلش رو نقاشی کنه. حتا احمقانس که آدم یه ساعت با رنگ و.. درگیر باشه که فلان چهره یا چیز رو بکشه.بدون هیچ خلاقیت،جهت دهی و حرفی برای گفتن.  این مدل طراح یا نقاش از نظر فنی ، تو بهترین حالت، دوربینهای عکاسیه ضعیفن!! 

احمقانه تر اونجاست که یکی بیاد تابلو رو بزنه به دیوار خونش و بابتش هزینه زیادی پرداخته باشه! 

هنری که نیاز به تفسیر داشته باشه به درد نمیخوره! شعری که بعد از کلی توضیح و تفسیر و ترجمه تازه متوجه بشی چه بلغوری بوده، شعر نیس،شرره!

هنری که تو کوچه بازار نباشه و فقط تو قفسه کتابها باشه یا مثل یک اسلحه بی مصرف تو موزه ها، اسمش هنر نیس.هنر باید مث چاغو برنده باشه. 

+  وقتی بعد از مدتی میشه کاری رو از طریق ابزارالات انجام داد و حتا بهتر از قبل، چرا اصرار کنیم پیاده بریم امریکا؟! یاد بگیریم ابزار ساز بشیم و یا اصلا بریم تو یه حوزه دیگه و یا خلاقیتی راه بندازیم که از عهده ابزار برنیاد.

وقتی قدرت پردازشگرای الکترونیک و... از من سریعتره ، عقلم میگه وارد بازی و مسابقه ای نشم که بازندش معلومه.وقتی شاخص مثلا حفظیات محضه  (مثل کنکور)، بقیه مولفه هارو بخاطرش هدر ندیم. 

پست مرتبط:

بدون هنر، کر و لالیم:

https://dar300metri.blogsky.com/1395/07/17/post-187/


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد