+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

حافظه تاریخی/ انتخابات


++ بخشی از سخنان امیر مؤمنان على (ع) در خطبه شقشقیه:

به خدا سوگند! پسر ابوقحافه (ابابکر)، جامه خلافت را به زور بر تن کرد، در حالى که مى دانست جایگاه من نسبت به خلافت و جانشینى، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت مى کند... پس من رداى خلافت را رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیرى کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پا خیزم یا در این محیط خفقان زا و تاریکى که به وجود آورده اند، صبر پیشه سازم (؛صبرى) که پیران را فرسوده کند و جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا روز قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مى دارد.

پس از ارزیابى درست؛ صبر و بردبارى را خردمندانه تر دیدم، پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با دیدگان خود مى نگریستم که میراث مرا به غارت مى برند تا این که اوّلى به راه خود رفت و خلافت را بعد از خود به پسر خطّاب سپرد...

شگفتا! ابابکر که در دوران حیات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگرى درآورد؟! هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره مند گردیدند. سرانجام اوّلى حکومت را به راهى درآورد و به دست کسى (عمر) سپرد که مجموعه اى از خشونت، سخت گیرى، اشتباه و پوزش طلبى بود...

سوگند به خدا! مردم در حکومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمى گرفتار آمده بودند و دچار دورویى ها و اعتراض ها شدند و من در این مدت طولانى محنت زا و عذاب آور، چاره اى جز شکیبایى نداشتم تا آن که روزگار او نیز سپرى شد.

سپس عمر خلافت را در گروهى قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان هستم. پناه بر خدا از این شورا! ... ناچار باز هم کوتاه آمدم و با آنان هماهنگ گردیدم.

یکى از آن ها به خاطر کینه اى که از من داشت از من روى برتافت و دیگرى، دامادش را بر حقیقت، برترى داد و آن دو نفر دیگر که زشت است آوردن نامشان. تا آن که سومى به خلافت رسید. دو پهلویش از پرخورى باد کرده؛ خویشاوندان پدرى او از امویان همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند؛ چون شتر گرسنه اى که به جان گیاه بهارى بیفتد.

عثمان آن قدر اسراف کرد که اعمال او مردم را برانگیخت و شکم باره گى او نابودش ساخت. روز بیعت، فراوانى مردم چون یال هاى پرپشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند تا آن که نزدیک بود حسن و حسین (علیهما السلام) را لگدمال کنند و رداى من از دو طرف پاره شد...، امّا آن گاه که به پا خاستم و خلافت را به دست گرفتم، جمعى پیمان شکستند و از دین خارج شدند... دنیا در دیده آن ها زیبا نمود، و زیور آن، چشم هایشان را خیره کرد.

...اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران، حجّت را بر من تمام نمى کردند، و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم باره گى ستمگران و گرسنگى مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش مى ساختم، آن گاه مى دیدید که دنیاى شما نزد من از آب بینى بزغاله اى بى ارزش تر است.

راویان گویند: هنگامى که خطبه امیر مؤمنان (ع) به این جا رسید، مردى از عراق برخاست و نامه اى به دست امام داد، آن حضرت نامه را مطالعه فرمود، ابن عباس گفت: اى امیر مؤمنان! چه خوب بود سخن را از همان جا که قطع شد، آغاز مى کردید.

امام فرمود:

هیهات یابن عبّاس! تلک شقشقة هدرت ثمّ قرّت؛

هرگز! اى پسر عباس! این شعله اى ۴از آتش دل بود، زبانه کشید و فرو نشست.

ابن عباس گوید: به خدا سوگند! بر هیچ گفتارى مانند قطع شدن سخن امام این گونه اندوهناک نشدم...

++ میراث گرانبهای پیامبر ص که میتوانست بشریت را تا ابد بیمه کند، توسط ابابکر،عمر و عثمان به یغما رفت. خواص چنان بدعتهایی گذاشتند که برای جامعه،پذیرش امام علی (ع) و اصلاح جامعه، بسیار سخت گردید. و شد آنچه شد!

انقلاب اسلامی نیز با ایثارها و شهادتها و رشادتها، ثمرات زیادی داشته و دارد که برخی  "خواص"، سخت از آن بهره بردند و نه تنها خود و بستگان را به آلاف و الوف رساندند، که اصلاح و بازگذشت به مسیر درست را برای هر فرد خیرخواه و سالمی، سخت و ناممکن کرده اند.

خداوند زمام امور را به چنین فردی برساند و به او صبر و همت مضاعف مرحمت گرداند

استطاعت مالی یا عقلی؟


فرض اول:  پیامبر اکرم صلی الله: به من ایمان نیاورده است کسی که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد....

فرض دوم: رسول اکرم صلی الله  در خصوص حدّ همسایگی فرموده اند: تا چهل خانه از رو به رو، پشت سر، طرف راست و سمت چپ، همسایه محسوب می گردند.» 

فرض سوم: شرایط وجوب حج:

اوّل: آن که بالغ باشد. دوم: آن که عاقل و آزاد باشد. سوم: بواسطه رفتن به حجّ مجبور نشود که کار حرامی را که اهمیتش در شرع از حجّ بیشتر است انجام دهد،یا عمل واجبی را که از حجّ مهمتر است ترک نماید.چهارم: آن که مستطیع باشد، و مستطیع بودن به چند چیز است...

 مسئله: بنظر می رسه کسی که  به فرضیات مسئله اشراف داشته باشه، و اونها رو عملی کنه خصوصا با وضع فعلی جامعه، قطعاً از استطاعت حج خارج خواهد شد

++ ... نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و [یا] مغرب بگردانید بلکه نیکى آن است که کسى به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانى] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه‏ماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زکات را بدهد و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانى که راست گفته‏ اند و آنان همان پرهیزگارانند  سوره بقره، آیه۱۷۷


غم این خفته چند، خواب در چشم ترم میشکند

جواد نظریان مدیر اموزش پرورش منطقه 6 تهران در مراسم تجلیل از رتبه های برتر کن کور97

از خدا چی میخایم


این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها/ این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر  ...

دویدن زیر بارون در تاریکی

+ این مطلب مربوط به 10 الی 14 سال قبله! مدتها همراه  یادداشتهای چرکنویس  خاک میخورد. اتفاقی باعث شد یاد اون دوران بیوفتم و با وجود فسیل بودنش پابلیکش کنم

+  هر کسی میتونه از این کلیپ برداشت خاص خودشو داشته باشه. من با دیدنش  میرفتم به حال و هوای این آیه:  أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ...  دویدن زیر بارون، تاریکی، تنهایی،دنبال راه نجات یا فرار بودن و رسیدن به تنها راه نجات...

+ کلیپ اصلی از نوع swf بود که اینجا برای "پیش نمایش" تقطیع شده.  

++   لینک کلیپ اصلی