+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

سوگند به شب


++ دو هفته ای است ظرف نباتمان خالی است.../ و چای میخورم و حسرت خراسان را...

امن یجیب...حال دلم اضطراری است/از آدمی که بد شده دیگر فراری است...

توفیق شد همراه دوستان ایام شهادت امام صادق مشهد بودیم! خدا قسمت همه کنه. هرچند که قبول دارم ملاک زیارت حضور قلبه و فاصله های جغرافیایی بهانس. این نکته رو از اوضاع احوال زوار هم میشه فهمید. با وجود عبور مکرر هواپیماهای مسافری از روی حرم، باورش سخته که هنوز هم هستن افرادی که توان مالیشون انقدر نیست که بیان زیارت . گاهی این تفاوت طبقاتیها اومدن به حرم رو خجالت آور میکنه. 

++  شب تو شلوغی صحن جامع رضوی نشسته باشی و بدون اینکه کسی کاری باهات داشته باشه تا مدتها برا خودت تنها باشی. تو این جامعه شهری جای دیگه ای سراغ ندارم که بشه ساعتها به اسمون شب ذل زد و فکر کرد. همین بهانه ها اومدن به اینجا رو موجه ترمیکنه.   بقیه صحنا جای خود داره اما صحن جامع رضوی افق دید بیشتری داره . رواقها هم با همه قشنگیشون، لذت زیر اسمون شب بودنو ندارن. با نگاه به ستاره ها میشه بعد مسافت و دوری خودمونو از خیلی چیزا تخمین بزنیم. خدا خیرش بده اونکه گلدسته رو اختراع کرد! با نگاه به اون چشم اروم میشه. اگه تعداد چراغای پایینو کمتر میکردن ، تاریکی شب دوست داشتنی تر بود ...

++ تا حالا ندیده بودم. کاشی شکسته های حرم رو قاب گرفته بودن و میفروختن! کاری به درست یا غلط بودنش ندارم اما  اگه کل محراب رو هم قاب کنن بدن به  امثال من، فکر نکنم تو  آدم شدنمون تاثیری داشته باشه . بنظرم اون احادیث که با خوش سلیقگی دور محوطه کارگاهی حرم  کشیدن برا ماها خیلی بهتره. مثلا :

1- دست نیاز دراز کردن جلو خلق کلید فقر است. ( استقلال از دیگران به جز عزت نفس و اقتدار، آرامش بخشه. اوجش هم اونجاست که حتا تو ذهنمون هم تصور کمک دیگران رو راه ندیم)

2- گناهکاری که از گناهش توبه کند مانند کسی است که گناهی مرتکب نشده باشد. (فرصت دوباره دادن به افرادی که هیچکسی باورشون نداره، اوج بزرگواری خداست)

++ ناشکری نمیکنم. نمیخام مردم عادی رو تبرئه کنم و فقط مسولین رو متهم کنم. اما از فرصتها و امکانات خیلی بیشتر از این باید استفاده بشه. ایام شهادت امام صادق، جمعیت غلغله بود. اینهمه مستمع، اینهمه امکانات رفاهی و مادی، این آرامش و امنیت ، اینهمه اسطوره و سوژه، اینهمه مطلب و درس و نکته... چرا اونجور که باید روشنگری نمیشه؟  فقط "تشنه دونستن"  بودن که کفایت نمیکنه. از اسلام و امام صادق و قران چی میدونیم؟ چرا تعداد  افراد برجسته و کاردان انقدر کمه؟ چرا بعد این همه سال، با این جمعیت 80میلیونی به تعداد انگشتان دست افرادی نداریم که ...

بیرون از حرم تو غرفه محصولات فرهنگی، لابلای اونهمه محصولات وارداتی و بیربط و باربط، دنبال سخنرانی ادم حسابیها که میگردی یه سخنرانی "حاج کافی" هست و نهایتا "دکتر رفیعی" و"قرائتی" و شاید 2-3 نفر دیگه! این نشونه خوبی نیس.

تفریحات خطرناک

چند روز برنامه ریزی، چند ساعت انتظار، واسه 2 یا 3 ثانیه پرتاب موفق!

بازگشت به ارزشها

++ یوسف میگه فوتبال ورزش کثیفیه . راست میگه.  اما  اجرای بد هر چیز، نباید  پتانسیل های  مفید اونو به حاشیه بکشه.  اگه یخورده بیایم عقبتر نگاه کنیم علاوه بر فواید لایه اول (ورزش و تحرک و سلامت جسم)، همین فوتبال میتونه تبلیغ فرهنگ یه کشور باشه، میتونه میدونی باشه برای افزایش روحیه کار تیمی یا  عزت نفس. بهونه ای برای دور هم بودن و نشاط. یا اگه باز هم لایه های بالاتر رو نگاه کنیم میتونه روی صادرات هم اثر مثبت بذاره (صادرات محصولاتی که لزوما هیچ ربطی به فوتبال ندارن)

تو این اوضاع بازار و جامعه دلخوش بودن مردم به همین فوتبال جالب و عجیبه.

++ شاید مصداقی از "اثر پروانه ای" باشه. اینکه موفقیت های علمی یک کشور مثلا تو صنایع فضایی یا هسته ای و... میتونه مثلا تو صادرات قابلمه اثر مثبت بذاره. یا فساد اخلاقی رو در جامعه کاهش بده .

++  به قول میثم: "...در طول تاریخ استبداد همیشه پلاستیک‌پرور بوده. چپ‌های پلاستیکی، اصولگرای پلاستیکی، اصلاح‌طلب پلاستیکی، اعتدال پلاستیکی. پلاستیک دوست دارن بزرگواران مستبد..." 

این نکته تو همه زمینه ها صادقه. اسلام و اعتقادات ظاهری، اخلاقیات پوشالی، نظام اقتصادی، آموزشی، پزشکی و بهداشتی مصنوعی و... امیدوارم اون ارزشهای اصلی دوباره برگرده. به جای مدرک و نمره و کنکور و پول و مقام و جایگاه و آقازاده بودن و شهر محل زندگی و هزارتا شاخص مسخره دیگه باز ارزشهای واقعی ملاک عمل بشه و بر حسب همون شاخصها نخاله های جامعه نقره داغ بشن.

درخت افتخارات


++   بدی را به کوچک نباید شمرد/ که کوه کلان دیدم از سنگ خرد 

++ ...باورکردنی نبود که ظرف چند دقیقه یک تل بزرگ از  هیزم فراهم شود؛ آن هم در آن بیابان کویری و لم یزرع. دراین هنگام رسول خدا (ص) خطاب به یاران فرمودند: «گناهان کوچک هم مثل همین هیزم‌ها ابتدا به نظر نمی‌آیند؛  یک روز می‌بینید از گناهان خود که به چشم نمی‌آمدند، انبوه عظیمی جمع شده است».

++  این مدل مثلها رو در زمینه نکات مثبت زندگی خودمو ن هم بکار ببریم. و همونجور که مراقب جمع نشدن منفیها باید یاشیم، پالس مثبتای زندگی رو هم دست کم نگیریم ....

افتخاراتی که مال خود خودمونه رو لیست کنیم. عنوان هرکدوم رو بنویسیم و یا نمادشو بسازیم و از شاخه ها اویزون کنیم. از شاخه های پایینی شروع کنیم و بر حسب اولویت اونا رو به طرف بالا چینش کنیم.شاخه های بالاتر همیشه باید جای خالی داشته باشن برا موفقیتهای بزرگتر آینده. اولای کار شاید تصورمون از درخت افتخاراتمون  کم شاخه و کم بار بنظر بیاد اما به مرور خودتون هم تعجب میکنین از قد و قامت اون درخت! 

با همه عقب موندن ها باز هم از خیلیها جلو تر هستیم. به بجای زوم کردن رو فاصله و عقب بودن، روی شتاب حرکت زوم کنیم و اینکه میشه با شتاب بهتر ،جبران خیلی از عقب موندگیها رو کرد

 پ ن:

این پست در ادامه پست قبل، تاکیدش بر این هست که بجای فرافکنی مردان ریاست ، دنبال رشد از درون باشیم.  جای مردان سیاست، بنشانیم درخت. 

مصداقهای زندگی شخصی خودمونو پیدا کنیم تا متناسب با محیط زندگیمون به تحلیل بهتری برسیم

"مهران" برای من یکی از مصادیق این پست هس.اینکه هرجا بره  صاحب سبک بودنشو برخ میکشه و ابتکار خاص خودشو داره و سعی میکنه همیشه با خلاقیتهاش علاوه بر تجربیات بقیه روشهای جدید و بهتری پیدا کنه. تو مسلک اون، اهداف مادی مث خونه و ماشین (بی ام دبلیو  و تویوتا و...) اهداف کوچیک و جزئی هستن که رسیدن بهشون قطعیه ولی همیشه در حاشیه رسیدن به اهداف بزرگترن.     (سیر تکامل اون  از رتبه 26 به 9 و نوع  جواب دادن به مدیر کارخونه  وعدم تحویل کلید به همچین فردی با وجودحالت  "اصرار و تحکم"  ، به خودی خود نمادی از عزت نفس و تصحیح رفتار بود حتا اگه اون حالت تحکم به "تشویق و تعریف" ختم نمیشد)


عید مبعث در بیمارستان

++  پیرمرد مدام ناله میکرد. طاقتش تموم شده بود. میپرسید من چه دزدی و هیزی کردم که اینجور خار شدم...؟

اونا که زندگی سالمی داشتن این اوضاشونه، وای بحال ماها!


++ همیشه خون "معدود افرادی" رنگین تر از بقیه بوده و هست. یه زمانی بیمه تامین اجتماعی برا خودش ارزش محسوب میشد و "معدود افرادی" که داشتن خیالشون راحت بود...به مرور زمان این بیمه از ارزش افتاد و بیمه تکمیلی جاشو گرفت و "معدود افرادی" رو خوشحال میکرد... الان دیگه کسی برا اون بیمه تکمیلی هم تره خرد نمیکنه. موندم اون "معدود افراد" الان چیکار میکنن؟