+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

پیرمردان پر حاشیه


برای انجام  کاری رفتم به سازمان الف. بعد از انجام امور اولیه، چنتا برگه بهم دادن و منو ارجاع دادن به بیرون سازمان و موسسه ب! سرتونو درد نیارم، حدود ۲ ساعت وقتمو تلف کردن. موقع اتمام کار رفتم سراغ رییس سازمان الف و بهش گفتم برای سازمان شما خوبیت نداره مراجعین رو ارجاع بدین به موسسه ب. اصلاوجهه خوبی نداره...

برگشت بهم گفت: اینجا نیرویی که اینکارو انجام بده ندارم.

موقع خروج از اونجا علاوه بر عصبانیتم بخاطر اتلاف وقت، به این فکر میکردم خدا رحم کرد همچین جایی کار نمیکنم! ( راستش سالها قبل یک نفر پیشنهاد کار اونجا رو بهم داده بود که قسمت نشد) اگه از نیروهای اینجا بودم همه کارها ی موسسه الف و ب ، رو گردن من میانداختن، و با شناختی که از خودم دارم همه اون کارهارو انجام میدادم بدون هیچ افزایش حقوق یا توجهی از طرف رئسا!

+ بعضی رئیسا بعد از رفتن آدم میفهمن براشون چه کارا انجام میدادی، بعضیای دیگه میدونن چقدر ارزشمندی ولی ترجیح میدن به روت نیارن مبادا به ابهتشون لطمه بخوره، بعضیا خودشونو میزنن به اون راه و بی توجهی به نیروها رو تا اونجا تعمدا پیش میبرن که بعد از رفتنت حاضرن جای تو رو با ۴ نفر پر کنن و حقوق ۴ برابری بدن اما جلو تو کم نیارن و ابراز ندامت نکنن.

+بسیاری  از رئیسا و مدیرای ما ، مدیران دوران گل و بلبلن ، و فقط اینجور مواقع لبخند میزنن. اما اگه مسئله ای پیش بیاد سیستم رو به لجن میکشن...

+ ماها تا دم پیری هم انگار محکوم به بی توجهی هستیم! پیرمردای خوبی خواهیم شد! نجیب و بدون حاشیه. اما روزگار انگار بر وفق افراد پرحاشیس

بعدا اضافه شد:

پیری به سن و سال نیس. مغز و فکر بعضیا بر خلاف سن شناسنامشون ، پیر و فرسودس


نظرات 5 + ارسال نظر
مهسا.م جمعه 22 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 06:55 ق.ظ http://1modirjavan.blog.ir

چقققدر امیدوار بودن توی این شرایط سخت شده. اینجا ایران هست. جایی که از دانشجو گرفته تا استاد . ار کارمند گرفته تا مدیر. سعی دارن از زیر کار در برن و اونی که در نمیره چون معادلات بقیه رو بهم میزنه معلوم نیست باهاش چه برخوردی میکنن.

نظر پخته و پر مفهومی بود. فقط میتونم تایید کنم و تشکر

حریم سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1398 ساعت 08:41 ق.ظ

سلام
دولتیا رو نگاه کنین پره از این پیرمردان پرحاشیه وهردم بیل .
پای عمل که برسه اونوقت معلوم میشه چند مرده حلاجیم.کاش از این نوع وجدان کاریهای اوایل انقلاب وایثارگرانه کار کردن های بعضی بسیجیا که توجبهه وجنگ کم نبودن الانم بووود.دلمون میگیره ازاینهمه اهمال وخیانت وخباثت.
دنیا گلستان میشد اگه حتی چند درصدی خوب کار میکردن حیف وصد حیف

سلام
انچه از دل براید، بر دل نشیند. نظرتون نیاز به هیچ توضیح و تبصره ای نداره
انشاله همه چی درست میشه. تا دوستانی چون شما داریم

Baran یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1398 ساعت 10:38 ق.ظ

+ پاراگراف آخر این پست تون،یادم مونده بود.به مرد شریف گفتم،شما پیرمردای خوبی خواهید شد،نجیبو
بدون حاشیه ماشیه.قشنگ خندید.
گفتم،امان از روزگار،یهو دیدی ابلاغیه اومد ،که چی؟پیرمردان بی حاشه مجددن مشمولین به خدمت می شوند
اونقدر خنده اش گرفت،چای پرید تو گلوش..
ببخشید که پرچونگی کردیم


واقعا همینجوره. انگار هرچی نجیبتر باشی، بیشتر اذیتت میکنن و پروتر میشن.هیچ عجب نیس دوباره بفرستنمون اجباری...
خدارحم کرد چایی نسوزوندتش...نکنید ازینکارا خداروخوش نمیاد.

Baran یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1398 ساعت 07:37 ب.ظ

بله ،همینجورِ و
ولاغیر.
مردشریف خیلی حساسِ.وقتی می بینم تو خودشه،میدونم همچین مسائلی که شما به تصویر کشیدین...؛ناراحتش کرده و...
سوال نمی پرسم،دوست ندارم حرص جوش بخوره.ولیکن سرب سرش می زارم،که بخنده و
بخنده و
بخنده.وبعد ،با آرامش حرف هاشو می زنه و
سبک میشه:)بله خدا رحم کرد و
به گمانم خوشش اومدو
شکر خدا بخیر گذشت
و ان شاءالله که خداوند آخر عاقبت همه ی ما رو ختم بخیر کنه...

چه نیت و افکار والا و شایسته ای دارین. خداپسند و دوست داشتنی
خدا حفظ کنه گرمی و صفای همه رفقا و فک و فامیل و وابستگانشون رو
خدا برکت و گرمی بیشترتری بده به همه محافل خانوادگی

Baran دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1398 ساعت 07:22 ق.ظ

الهی آمین،
الهی آمین،
الهی آمین....

بله،این نیت رو برای خیلی از عزیزان دارم...والحمدالله نتیجه اش مثبت بوده و
بابتش دعا و تشکر کردن...
خیلی ممنون از لطف بسیار و
دعاهای ناب عزیزی چون شما...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد