ماها موجودات خیلی کوچیک از یه اقیانوس بیکران هستیم..نباید خودمونو به محیطی که تاحالا توش بودیم وابسته،یا محدود کنیم...
دل مثل اقیانوسه.باید اونو کشف کرد. هرکی بیشتر بره جلو موفق تره.
اولین واکنش اکثر ما در برابر تنگناها، این شده که بریم تو اولین و دردسترس ترین جای ممکن قایم بشیم و خوشحال هم هستیم که تو اون مکان احساس آرامش داریم. غافل از اینکه اون بیرون چه خبره و مکان امنی که ما بهش دل بستیم واقعا کجای این دریاست. مثلا شاید این قصر تنهایی ما فقط زباله های دیگران باشه! از یه لنگه کفش،یا قوطی فلزی کف دریا گرفته تا نهایتا یه کشتی غرق شده درحال پوسیدن. نعمات خدا بینهایته. فرصتها و موقعیتهای جدید همیشه در دسترس هست.
پ ن: خطاب به خودم و بعضی دوستان:
* بعضی وقایع از اختیار ما خارجه. نوع واکنش ما میتونه اونهارو هم وارد حیطه اختیار ما کنه! ممکنه در برخورد اول تاسف آور باشه اما این دلیل نمیشه دست از نشاط و تعالی بکشیم. مثلا: مرگ عزیزان سخته ولی اونها فقط از میدون مسابقه رفتن تو قسمت تماشاچیها. ما هنوز وسط میدونیم. امید اونها به ماست و مارو تشویق میکنن. شادی و موفقیت ما،شادی و موفقیت اونها هم هست.
* گاهی برخی عنادها و نارفیقیها واقعا مغرضانس، این افراد مثل خرچنگهایی هستن که سر زباله های کف دریا دعوا راه میندازن. بذار مشغول باشن! بهترین جواب این افراد، محکمتر شدن اراده و موفق تر شدن ماست.
از طرز تفکرتون خیلی خوشم میاد آگه آدم بتونه تو عمل این کارا رو پیاده کنه رضایت از زندگیش بالا میره و میشه یه آدم شاد و سرزنده ولی متاسفانه واسه من خیلی سخته پیاده کردن اینا تو زندگی
میدونید چیه من بیشتر موقع ها قبل خواب با خدا حرف میزنم و میگم طرز تفکرم و دیدگاهم خیلی محدوده کمکم کن وسعتش بدم
نظر لطف شماست
البته واسه همه سخته.
اما همینکه امکانش هست یعنی میتونیم وسعاش بدیم...
شما وبلاگ ندارین؟نمینویسین؟
خیلی ممنون...؛)
واقعا درسته؛یعنی اصل زندگی کردن هم همینه؛ولی خب کاش بتونیم اینجور زندگی کردن رو یاد بگیریم...؛)
هم میتونیم و هم بلدیم. بقول سپیدار، پیاده کردنش همت میخاد
بله درست می فرمایید
ولی من احساس میکنم نسبت به بعضی افراد دور و اطرافم که یکی دو سال از من بزرگتر هستن از لحاظ نگرشم به زندگی و کلا محدوده افکارم خیلی خیلی عقبم
نه وبلاگ ندارم
فقط با اجازتون خواننده وبلاگ هستم
جالبه! مورد اینوری کم پیدامشه! (اینکه یه نفر صاحب نظر باشه،خخاننده وبلاگها باشه ولی خودش ننویسه!) امیدوارم شمام وارد اینکار بشین...به هزار و یک دلیل امیدوارم اینطور بشه.قطعا شما هم تجربیاتی دارین که برای بقیه ارزشمند و مفید باشه
ممنون نظر لطف شماست
فک نکنم هیچوقت اینکارو انجام بدم
همون بحثه افکار هست کسی که وسعت فکر زیادی داره به نظرم باید اینکارو انجام بده نه منی که یکی از نقاط ضعفمه
آگه فضولی نباشه میتونم بپرسم سنتون چقدره؟چون از نحوه نوشتارتون احساس میکنم سن بالایی دارید البته بابت فضولیم معذرت میخام
بنظرم نتیجه گیری درستی نکردین! هر فردی قطعا حرفهایی برای گفتن داره!میخاستم این موضوع رو طی یه پست جداگانه بنویسموثابت کنم(خاطره ای از مکالمه کوتاهی با یک چوپان فاقدسواداکادمیک )....
بله .چ اشکالی داره....شما ایمیل یا کانال ارتباطی دیگه ای ندارین؟؟
سلام. احتمال می دم خودتون بدونید ولی بازم می نویسم چون اولین باری که شنیدم برای خودم خیلی جالب بود.
متر رو با یه میله می سنجند که فکر کنم از پلاتینه و توی یه موزه نگه داری می شه.
کیلوگرم رو هم با همین جوری می سنجن. جرم یه میله ی دیگه ی پلایتینیومی توی یه موزه...
خب پس متر سنج وجود داره. همین.
برقرار باشید.
کی این قانون رو گذاشته!!!!!
این مهمه! کیا شاخصهای اندازه گیری رو به ماها تحمیل میکنن!؟شاخص رشد،موفقیت،مقام،دین و...
کاش وقتی میمیریم دلامون اندازه دریا بزرگ شده باشن:) نه تا اون لحظم درگیر زباله ها باشیم....
اختیار مثل این میمونه که انگار یه طناب بستن به پامون هر چقدرم بلند باشه بازم محدوده و اختیارات ما فقط به اندازه اون محدوده ای هست که طناب مشخص میکنه! ما مسئول همه چیز نیستم (نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نشد! با پای کبوتر و ... میگفتم بهتر میشد فک کنم)
انشاله:)
مثال قشنگی در مورد اختیار زدی... اما بحثش خععلیی مفصل میشه و اینجا بازش نکنیم یهتره...
بهتره بگیم ما مسئول همه چیز بطور مطلق نیستیم . مسولیت خاستن ها نسبیه!
این قایم شدن و درست گفتی من همیشه اینجوری بودم
اکثرماها...
بعد اینا پاستیل نیست...؛))؟
جرات داری بهشون دست بزن
پاستیل واسه خانماست دیگه -.-
منظورم نیش زهر الود شقایق دریایی بود:)
رنگ و آب زیبا گاهی فریبندس! :)