+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

ایستاده در غبار


++ میگن یه پدر یا مادر رو جلو بچش سرزنش نکنیم.  پدر/مادرا    قهرمانهای فرزنداشونن. قهرمانهایی که جلو همه سختیها ایستادند.  لابلای غبار ناامیدی و انواع فشارها هنوز هم ایستاده اند.

++ میترسید. میگفتم از چی باید بترسی؟ دزدی کردی؟ اختلاص کردی؟ مال مردمو خوردی؟حق الناس و...؟ وقتی کفنش کردن بهش گفتم دیدی ترس نداشت.

++ هیچوقت یادم نمیاد مشکی پوشیده باشه. از لباس مشکی خاطره خوبی نداشت. همیشه پیرهن سفید میپوشید. خدا کاری کرد که تو محرم از بین رفت. کسی مجبور نیست فقط بخاطر اون مشکی بپوشه...

++ قدر پدر مادراتونو بدونید. همونجور که هستن. دلتون برا صداشون هم تنگ میشه . اونا نشونه رحمت خدان.

پست مرتبط

پ ن:

* قدر همه داشته ها رو باید دونست ( خواهر، برادر، رفیق، همسایه ...). ارزش بودنشون رو از تصور نبودنشون میشه فهمید.

* باقیات صالحات رفتگانمون باشیم. 6دنگ حواسمون به کارهامون باشه. اونا همیشه زندن.اعتبار و آبروی اونا باشیم تا بیشتر دعامون کنن.

 پیرو نظرات برخی دوستان  اضافه شد:

* پدرم رفت. این دم دست ترین تیتری بود که به ذهن میرسید. اما من خودم بارها به همه دوستانی که عزیزی رو از دست میدن گفته بودم هیچوقت از این مدل ادبیات استفاده نکنن. هنوزم به همشون میگم اونا زندن، زنده تر از قبل حتا. پس چطور خودم منع رطب کرده باشم و خودم...

به نظرم تیتر "ایستاده در غبار" به مراتب پر مفهومتر و بهتر از ناله کردن و پالس منفی دادنه.

* منم یتیم شدم، ولی یتیم شدن امثال من کجا و پیامبر و ائمه و دیگر بزرگان کجا...


مسکن داری؟ مُسکّن چطور؟!

میگن آدمیزاد حریصه. اولویتها و خواسته هاش بعد از حل شدن به اولویتهای جدید تبدیل میشن... و این پروسه در همه اعصار ادامه داشته و دارد.  

بحران زیاده اما بحران مسکن یه چیز دیگس...!

اگر مسکن همان خانه باشد و خانه همان چهار دیواری اختیاری خودمان، آنگاه مسکن عبارت خواهد بود از چهار دیوار که زیر یک سقف و روی یک زمین ، با مصالح گوناگون ساخته شده است. 

اگر بزرگترین مشکل مملکت ما (و برخی ممالک دیگر) بحث مسکن باشد و از طرفی خود این مشکل، زاینده مشکلات لاینحل دیگری نیز باشد ، آنگاه می توان گفت بزرگترین مسئله مملکت ما دیوارهایی با مصالح گوناگون خواهد بود که زیر یک سقف و روی یک زمین ساخته شده اند. اگر بدانیم  کشورمان آنقدر درندشت هست که تا چشم انداز ۱60 ساله هم کمبودی در آن زمینه حس نخواهد شد، به این نتیجه میگیریم که بزرگترین مشکل ما فقط دیوارهایی اند که زیر یک سقف ساخته شده اند.  

تا دیوار نباشد سقف بی معناست. و در واقع سقف، دیواری افقی است! بنابرین بزرگترین مشکل مملکت ما دیوار است! میدانیم: 

  دیوار = مصالح+کارگر.  

پس بزرگترین مشکل ما مصالح و کارگر است.

حال اگر فرض دومی را وارد مسئله کنیم مبنی بر اینکه مشکل بعدی کشور ما بیکاری باشد (و البته بدانیم که بیکاری عبارت باشد از وجود پتانسیل بالا در مقابل عدم استفاده از آن پتانسیل، به این نتیجه میرسیم که مشکل بعدی ما عدم وجود شرایط استفاده از پتانسیل هاست.) 

با توجه به فورمول فوق پتانسیل دیوار برای جذب نیروی کار بسیار بالاست. پس تا اینجا نتیجه میگیریم: بزرگترین مشکل کشور "مصالح" است. 

توجه کردین خیلی از مشکلات کشور بنا بر "مصالح" حل نشده میمونن! 

سقوط هواپیما، سقوط سهام، آشوب و گرانی و فساد و رشوه و ... 

 امان از "مصالح"!!! 

پی نوشت: 

* همیشه برام سوال بوده این مصالح رو چه کسی یا کسانی تعیین میکنند!؟  

* این پست حدود7سال قبل درج شد و هنوز بروز هست. یه سری پستهای مکمل هم تو نوبت انتشار هستن گه انشاله آماده میشن.

چه می پرسم ؟ تو خود چون خوش نباشی ؟ / که در مجلس تو داری جام بر جام!


عصر چهارشنبه ۰۲ خرداد ۱۳۹۷ ، در هفتمین روز  ماه رمضان، سران قوا، مسئولان، کارگزاران و جمعی از مدیران ارشد دستگاه‌های مختلف با  رهبری دیدار کردند.

شاید شما هم گزارش مراسم رو دیده باشین.جدای محوریت داشتن "برجام" و بحث اشتباهات تکراری تیم ما و... شاید واکنشها ، قیافه ها ، اخم ها ، خنده ها ، پوزخندها ، طرز گوش کردن/نکردن صحبتها، حسن/سوء سابقه برخی حضار و ... سوالات زیادی تو ذهنمون ایجاد کرده باشه. مثلا : از بین اونهمه آدم کله گنده که اسم مسئول رو یدک میکشن  چنتاشون واقعا آدم حسابین؟ جدای اینکه این افراد اهل چه حزب و باند و مغازه ای هستن، واقعا چن نفرشون درد ماهارو میفهمن؟ چنتاشون واقعا خلوص نیت دارن و به فکر خدا و مردمن؟چنتاشون نماینده های واقعی و لایقی برا قشر زحمتکش و محروم این جامعن؟ چن نفرشون به فکر اقدام عملی هستن؟ اصلا شاید بعضیاشون بجای قسمتی از راه حل خودشون بخشی ازمشکلن! بعضیاشون چجوری رای جمع کردن؟و...

++ آدم ناخداگاه یاد کتاب "ر ه ش" امیرخانی میوفته و شخصیت "علا" و مسیر مردان ریاست...

++ مخاطبای اینجا میدونن که اینجا محل بازیچه شدن کاسبان احزاب و دکان داران مدیریت نیس و ما جاهلان به قواعد باند بازی و  رانت رو چیکار به بچه های بالا و... اما در ابعاد کوچکتر هر کدوم از ماها یه کشوری هستیم برا خودمون که میتونیم تجربیات این مدلی رو تو زندگی خودمون بکار ببریم . ترکمنچای / تالبوت/ گلستان/برجام و ...همه میتونن مصادیقی باشن از وقایع زندگی خودمون! اون مصادیق رو پیدا کنیم و براشون راه حل بسازیم. مطمنا وقتی ما خودمون و زندگی جزئی خودمون رو تصحیح کنیم اون کل و کلان جامعه خود بخود میوفته تو ریل رشد وکمال.

++ این پست ادامه دارد..

الکل بخور ولی در لباس خودت!


مسیر حرکت زندگی از خونه والدین تا مهد و مدرسه و دانشکاه و سربازی و ... آدمای مختلفی رو سر راهمون قرار میده که بشکل تصاعدی تعدادشون  و البته تنوعشون زیاد و زیادتر میشه. فرایند انتقال از هر مرحله ای به مرحله بالاتر تجربیاتی در اختیارمون قرار میده و البته سوالاتی. 

 ممکنه در مرحله ای سوالات و تناقضاتی در ذهن ایجاد بشه که جوابش در مراحل بعدی پیدا بشه . ممکنه برای پیداشدن جواب و یا حل شدن تناقضات لازم باشه مراحل قبل رو بارها مرور کنیم. این سوالات و تناقات حل نشده رو هیچوقت دست کم نگیریم. ممکنه تو دوره مهد و یا مدرسه  رفتارو یا اتفاقی افتاده باشه که درک واقعی اون کل مسیر زندگیمونو اصلاح کنه. این "تناقضها و سوالات حل نشده" باید نگهداری بشه و منتظر فرصت موند تا پازل گم شده خودشو نشون بده.

یکی از مصادیق این تناقضات  برای من رفتار و شخصیت برخی افراد  و گروهها بود که در بازه ای از زندگی باهاشون سروکار داشتم. وقتی بعد از مدتها از رفتار ها و عقاید اون افراد به شکل واقعی و علنی باخبر شدم خیلی از تناقضات ذهنیم حل شد. انگار ذهنم از یه کلاف کور آزاد شده باشه. رفتارهای ظاهری مذهبی بعضیاشون با حرفا و کاراشون تناقض داشت و منم مطمئن نبودم از تحلیلم. عدم اطمینان واقعا آزار دهندس. خوشحالم که دیگه خیلیاشونو نمیبینم و جبر زمونه نمیتونه حضور اونا رو تحمیل کنه.  (تحمیل حضور اونها در مدرسه، کلاس، دانشکاه، خابگاه، سربازی، محل کار و هر جای اجباری دیگه) . الان تناقض رفتارهاشون برام شفافتر شده و راحت اونها رو طرد میکنم (عیسی به دین خود موسی به دین خود). کاری به الکلی بودن یا غلطکاریای دیگشون  ندارم . مهم اینه چرا منافقانه و همراه با تظاهر؟الکلت رو بخور ولی عقاید دیگران رو مسخره نکن...

توانایی "نه" گفتن از بزرگترین نعمات خداست. سعی کنیم راحت تر "نه " بگیم. "نه"به ورود بعضی افراد در حریم دوستیهامون، "نه" به پذیرش همکاری ها یا همراهی ها ، "نه" گفتن به ایجاد تناقضات و...   اگه تا الان جرات و یا اطمینان "نه " گفتن به برخی اتفاقات و افکار  رو نداشتیم از حالا شروع کنیم به بازنگری.  با اطلاعات جدیدتر مراحل قبلی زندگیو واقعیتر تحلیل کنیم و به اطمینان برسیم.

پست مرتبط : درد روی درد1    و      درد روی درد2          و          203 بهرام

درد روی درد2

 ++ ضربه خوردن از کسانی که توقع نداری ، نفرت انگیزه. و نفرت انگیز تر  یاد آوری اون  اعتمادیه که  از روی نادانی بر تو حاکم بوده. اگه یه خارجی حمله کنه و خونه و دادراییتو با خاک یکی کنه انقدر درد نداره در قیاس با دشمنانی که در لباس دوست برای مدتهای زیادی بهشون اعتماد داشتی و  وقتی آگاه میشی که کار از کار گذشته  و بسیاری از فرصتها سوخت شده.

++ تو این دنیای دنی  از اولشم قرار نبوده کسی به کسی اعتماد داشته باشه. استقلال و عزتمندی هزینه هایی داره.