+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

دادنامه ۱


** بالا و پایین رفتن از پله های دادگستری؛

یه چیزی گفته میشه،  و ما یه چیزی میشنویم؛

وقتی عینا باهاش روبرو شدیم میفهمیم یعنی چی!

*** ماجرا مربوط به سالای قبله.از تجربیات خوبش بگیم:

# بقول اون کارشناس دادگستری که باهاش رفیق شده بودیم:

 هر چیزی، یه وقتی داره. اگه زمانش سپری شد قابل جبران نیس.

تا وقتی بچه ها کوچیکن باهاشون بازی کنیم، اونا از چیزای خیییلی کوچیک و کم اهمیت ( از نظر بزرگترا) ، کلللی ذوق میکنن. لذت اشباع ذوق زدگی رو بهشون بدیم. گاهی با هدیه دادن، گاهی با سواری دادن، گاهی با خاله بازی و...

# مثل وکلای حرفه ای عمل کنیم. در همه مراحل زندگی. خونسرد و با هوش هیجانی بالا.

# لزوما رای عادلانه، عادلانه اجرا نخواهد شد! یعنی صدور رای یک بحثه و اجرای اون بحثی دیگر! در هر حال شما تلاشت رو  بکن؛ نتیجه هرچی باشه مهم وجدان ماست که راضی باشه.

# فرایند دادرسی، واااقعا  " وقت کُش" هست. با علم به این نکته وارد مسیر شو.


چرخه تکراری

ضمانت میکنم
هفتاد سال دیگه، نه تو هستی و نه من.

پ ن:

نمیخواد جای دوری بریم. تاریخ ساسانیان و اشکانیان و... رو رها کن. همین سرگذشت پدر و پدر بزرگای خودمون رو ببینیم. شاید خیلیهاشون الان پیش ما نیستن. تاریخ رو مصداقی بخونیم.

#کتاب خاطرات حسین فردوست #

ذکر موثر


در امواج سختیها و بلاها،

در دل تاریکیها و نا امیدی ها

ذکر یونسیه رو، یعنی گفتن:«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»

 فراموش نکنیم. 

در دل نهنگ " مدیران نالایق"، افراد ریا کار، رباخور، ظالم و...،  زیر اقیانوس تاریک تبعیضها، بی عدالتیها، بی برنامگیها، حق کشیها و... 

مغز استخوان


* اولی(مبتلا به سرطان): اونطرف سالن، اون مرد میانسال رو  میبینی؟ 

-بله، چطور؟

خدا قسمت نکنه. بنده خدا خیلی زجر میکشه. تاحالا ۴ الی ۵بار پروستات عمل کرده ولی دردش  دوا نشده. دکترا نفهمیدن بیماریش چیه و درمانش چیه؟

** نیم ساعتبعد، اونطرف سالن، در کنار مرد میانسال:

مرد میانسال: بیمارتون چطوره؟ 

- الحمدلله. بهتره. ( نمیدونست من از بیماریش خبر داشتم).

صدای ناله ای از اتاق بغل بلند شد. مرد میانسال در ادامه گفت: خدا قسمت نکنه.این  بنده خدا خیلی اذیت میشه. میگن کلیه درد داره. اما دکترا نمیدونن چرا. دردش بی درمونه انگار.

*** و این ماجرا ادامه داشت.  بیمارای مذکور با دیدن دردای دیگران، دردخودشونو ولو به مدتی کوتاه فراموش میکردن.

****موقع برگشتن به خونه، تازه متوجه شدم اون پسر جوون که شیمی درمانی کرده بود و با سری بدون مو و دستانی ترکه ای تو سالن راه میرفت، دختر بوده!

پ ن:

فکر کنم بودن در بیمارستان نه فقط برای بیماران،  که برای افراد عادی هم لازمه.

به قول یه بزرگی: خدا رو بخاطر همه نوع بیماریها و گرفتاریهای بالقوه، شکر! به تعداد و تنوع گرفتاریهای خلق، باید قدر عافیت هامون رو بدونیم

مرگ۱

دلایل احتمالی ترسناکی مرگ:

۱- علاوه بر اینکه " زاویه دید" رو در مشاهدات عمومی عوض میکنه، فرد مرده علاوه بر مشاهد ات ما،چیزایی رو میبینه که ماها نمیبینیم! دیدن و لمس چیزی که دیگران نمی‌بینن وحشت افرینه.