** بالا و پایین رفتن از پله های دادگستری؛
یه چیزی گفته میشه، و ما یه چیزی میشنویم؛
وقتی عینا باهاش روبرو شدیم میفهمیم یعنی چی!
*** ماجرا مربوط به سالای قبله.از تجربیات خوبش بگیم:
# بقول اون کارشناس دادگستری که باهاش رفیق شده بودیم:
هر چیزی، یه وقتی داره. اگه زمانش سپری شد قابل جبران نیس.
تا وقتی بچه ها کوچیکن باهاشون بازی کنیم، اونا از چیزای خیییلی کوچیک و کم اهمیت ( از نظر بزرگترا) ، کلللی ذوق میکنن. لذت اشباع ذوق زدگی رو بهشون بدیم. گاهی با هدیه دادن، گاهی با سواری دادن، گاهی با خاله بازی و...
# مثل وکلای حرفه ای عمل کنیم. در همه مراحل زندگی. خونسرد و با هوش هیجانی بالا.
# لزوما رای عادلانه، عادلانه اجرا نخواهد شد! یعنی صدور رای یک بحثه و اجرای اون بحثی دیگر! در هر حال شما تلاشت رو بکن؛ نتیجه هرچی باشه مهم وجدان ماست که راضی باشه.
# فرایند دادرسی، واااقعا " وقت کُش" هست. با علم به این نکته وارد مسیر شو.
ضمانت میکنم
هفتاد سال دیگه، نه تو هستی و نه من.
پ ن:
نمیخواد جای دوری بریم. تاریخ ساسانیان و اشکانیان و... رو رها کن. همین سرگذشت پدر و پدر بزرگای خودمون رو ببینیم. شاید خیلیهاشون الان پیش ما نیستن. تاریخ رو مصداقی بخونیم.
#کتاب خاطرات حسین فردوست #در امواج سختیها و بلاها،
در دل تاریکیها و نا امیدی ها
ذکر یونسیه رو، یعنی گفتن:«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»
فراموش نکنیم.
در دل نهنگ " مدیران نالایق"، افراد ریا کار، رباخور، ظالم و...، زیر اقیانوس تاریک تبعیضها، بی عدالتیها، بی برنامگیها، حق کشیها و...
* اولی(مبتلا به سرطان): اونطرف سالن، اون مرد میانسال رو میبینی؟
-بله، چطور؟
خدا قسمت نکنه. بنده خدا خیلی زجر میکشه. تاحالا ۴ الی ۵بار پروستات عمل کرده ولی دردش دوا نشده. دکترا نفهمیدن بیماریش چیه و درمانش چیه؟
** نیم ساعتبعد، اونطرف سالن، در کنار مرد میانسال:
مرد میانسال: بیمارتون چطوره؟
- الحمدلله. بهتره. ( نمیدونست من از بیماریش خبر داشتم).
صدای ناله ای از اتاق بغل بلند شد. مرد میانسال در ادامه گفت: خدا قسمت نکنه.این بنده خدا خیلی اذیت میشه. میگن کلیه درد داره. اما دکترا نمیدونن چرا. دردش بی درمونه انگار.
*** و این ماجرا ادامه داشت. بیمارای مذکور با دیدن دردای دیگران، دردخودشونو ولو به مدتی کوتاه فراموش میکردن.
****موقع برگشتن به خونه، تازه متوجه شدم اون پسر جوون که شیمی درمانی کرده بود و با سری بدون مو و دستانی ترکه ای تو سالن راه میرفت، دختر بوده!
پ ن:
فکر کنم بودن در بیمارستان نه فقط برای بیماران، که برای افراد عادی هم لازمه.
به قول یه بزرگی: خدا رو بخاطر همه نوع بیماریها و گرفتاریهای بالقوه، شکر! به تعداد و تنوع گرفتاریهای خلق، باید قدر عافیت هامون رو بدونیم
دلایل احتمالی ترسناکی مرگ:
۱- علاوه بر اینکه " زاویه دید" رو در مشاهدات عمومی عوض میکنه، فرد مرده علاوه بر مشاهد ات ما،چیزایی رو میبینه که ماها نمیبینیم! دیدن و لمس چیزی که دیگران نمیبینن وحشت افرینه.