+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

شورشو در نیاریم!


میتینگ در آبدارخونه:

++   چپ و راس نفتکش، نفتکش!!!

هرجا میری نفکش...!عکس پروفایلها ، نفتکش. متن پستها و کامنتها ،نفتکش. مباحث تاکسی ،نفتکش. مباحث ابدارخونه، نفت کش...

بس کنیم دیگه! همچین جو گیر شدیم انگار طرف برای رضای خدا با علم به اینکه این حادثه رخ میده تنها داوطلب شجاعی بوده که بخاطر گل روی ما به این عملیات شجاعانه رفته و ...

چرا نگاههامون صفر و صدی شده؟! نمیخاد دایه مهربانتر از مادر بشیم!  اوضاع خود ما شاید خیلی بدتر باشه و بیخبر و بی خیالیم. کی به فکر ماهاست؟ کی نوبت بقیه 70 میلیون جمعیت خاهد بود؟ چندین ساله آمار کشته های تصادفات جاده ایمون  نقل مجالسه، اواضاع حاشیه نشینان ناعادلانه و تاسف باره (منظور از حاشیه، تمام شهرها و استانهای کشوره بجز تعداد انگشت شماری برخوردار!)  اوضاع کشاورز و دامدار و کسبه جزء، اوضاع تحصیلی و نظام اموزشی ودرمانی، اوضاع کارگری و ... اینهمه سال چرا برا این موارد بمب خبری نزدن؟!

مثل جریان پلاسکو و  امثالهم! که در این پست قبلا اشاره شده بود. یخورده عادلانه رفتار کنیم  عادلانه نگاه کنیم و بدون جو گیر شدن.

++  چندی قبل خبری منتشر شد مبنی بر افزایش 10 تا18 درصدی حقوق کارکنانی که ماهانه زیر 5میلیونحقوق میگیرند! یعنی انقدرتعداد بالای 5 میلیونیها زیاد هست که اون تصورات ملت در مورد استثنا بودن "حقوقهای بالا" زیر سوال میره. موضوع فقط این نیس که تعدادشون کم نیس و بصورت قانونی و در روز روشن این مبلغو میگیرن ، موضوع دیگه اینه که حتا با این افزایشات درصدی سالانه هم عمرا برسیم به تعادل با افراد چند ده میلیونی فعلی.

تازه همه این موارد برای افرادی هست که شغل مناسب و درامد حداقلی دارند، بقیه بماند...

پ ن:
  نمیخاستم اینا رو بنویسم و شاید برای بعضیا ناخوشایند باشه و گیر بدن به ظاهر حرفا. کلا خلاف جو عمومی حرف زدن  ، دیوانگیه و دردسرای خاص خودشو داره!
مثلا وقتی این حرفا تو جمع مطرح میشد یکی با شدت تایید کرد و ادامه داد جریان حججی هم همینطور بود!!! باز هم نگاه صفر و صدی! باز هم جوگیریات شدید!
بهش گفتم  اولا موضوع حرف چیز دیگس دوما عاخه اون چه دخلی به این مثال داره؟!  کسیکه در حین تجارت و روال شغل خودش با بهترین امکانات ممکنه، تو مسیری امن دچار اتفاقی نادر شده رو مقایسه میکنی با امثال حججی!؟ 

یلدا 96


+ جای خیلی چیزا خالیه. برف. سرما. آرامش آدمها یا حتی درختها و حیوانات، در یک کلام، برکت.

نمیدونم چرا انقد "برکت" برا ما بی اهمیت شده. خودمونم خبر نداریم. بررسی آرشیو خاطرات و تصاویر ثابت میکنه برکت ها کمتر شده و ماها بی تفاوت تر.

+ خرافات نیس، واقعا نگرش و رفتارای ما بر سرنوشتمون اثر داره. نمیدونم چرا  انقد بیخیال این موضوع شدیم. قبلنا مردم با کمترین بی حرمتی بهشون بر میخورد. عزت نفس داشتن. آبروی همسایه ها براشون مهم بود. کوچیکترین اشتباه بچه هاشون براشون مهم بود و فوری از خودشون میپرسیدن: چیکار کردیم که رفتارش اینجور شده! با کمترین نشونه های خشکسالی دلواپس میشدن، نماز بارون میخوندن و ... 

اما الان انگار نه انگار که فصلها عوض شدن، آدما عوضی شدن. هیچکسی خودشو مقصر نمیدونه تلاشی و حتا فکری برا جبران نمیکنه. وقتی تلنگرای کوچیک بیدارمون نمیکنه نوبت تلنگرای بزرگتر میرسه. بزرگتر از زلزله حتا.

+ خدا رحمت کنه همه اون قدیمیا رو که این حرفارو ازشون میشنیدیم و الان حتا  اونها رو هم از دست دادیم

+ من یعمل مثقال ذره   خیرا/شرا     یره

من، "هولا گولا "هستم!


از سری خاطرات جزیره "هولا گولا" :

جریانش مفصله. اینکه اون جزیره دورافتاده چجور جایی هست و چطور سر از اونجا در اورده بودم و ...حتا اسمشم بلد نیستم!  اینکه "هولا گولا" صداش میکنم  بر میگرده به اولین برخوردم با اهالی اونجا. اونا به هر چیز عجیبی لغب "هولا گولا" میدادن. اولین ملاقاتم با اونا سرشار بود از "هولا گولا" گفتنهای اونها. من برای اونها هولا گولا بودم! مثل قطعات و مصنوعات و زباله های دریایی که امواج دریا به ساحل اونجا می آورد!

چی شد یاد این خاطره افتادم ؟ خط سیر  یک جت مسافری  تو روشنایی غروب منو یاد اونجا انداخت. اونا به این موجود عجیب که تو افق دور دست انقدر "اغوا کننده"  حرکت میکرد هم "هولا گولا" میگفتن. 

یاد اوری این خاطره فکرمو مشغول کرده. اگه ما هم اونجا متولد میشدیم همین واکنشهارو داشتیم؟ آیا بفکر تغییر موقعیت بودیم؟ تو همین موقعیتی که هستیم چطور؟!گاهی حس میکنم  اوضاع ماها از اهالی "هولا گولا" بدتره چون "هولا گولا" برای اهالی اونجا حداقل جلب توجه میکنه اما برای ماها چطور؟ مثلا در مورد پشت پرده تکنولوژیهای دور وبرمون. چه آگاهی بیشتری نسبت به اهالی "هولا گولا" داریم !؟ ما فقط مصرف کنندهایی هستیم که چشم ها رو به واقعیتهای موارد مصرفیمون بستیم. از سخت افزار و نرم افزار چیزی سر در نمیاریم اما باید آخرین مدل مثلا موبایل رو داشته باشیم، شایدحتا ندونیم بوق ماشین چجور کار میکنه چه برسه به ریزپردازنده ها و...! 

خودمو نو ساکن این کشور و شهر میدونیم اما اگه مسیر زندگیمون رو روی نقشه نگاه کنیم مسیری بسیار کوتاه ومختصر بدست میاد که روزانه تکرار میشه و شاید کمتر از یک درصد تصوراتمون از نقشه محل زندگیمون هست . مثلا شاید تو همین خیابونی که هستیم کوچه هایی باشه که تا حالا هرگز ندیدیم! از خیلی از امکانات و اتفاقات محله هم بیخبریم چه برسه به شهر و کشورمون! و غیر از اون مسیر زندگی تکراری که اشاره شد تو بقیه موارد با یک "هولا گولایی" که تازه اومده باشه به شهرمون هیچ فرقی نداریم! البته شک دارم. شاید اون  غریبه تو  مدت اقامت کوتاهش بیشتر از ما تو این شهر زندگی کنه!

پ ن:

شیخ مترسنج ابن سیصد:  هر کس تئوری هولا گولا را درک کند بهشت بر او واجب خاهد آمد!

بیداریست که واقعی نیست


دنیای خاب و بیداری هیچ فرقی با هم ندارن! این جمله شاید بنظر خنده دار بیاد اما از بدیهیاته!  شما نمیتونین بین ماهیت رویا ها و خابهاتون با اتفاقات و خاطرات زندگیتون تفاوتی پیداکنین! اینکه در طول تاریخ چه جنایاتی رخ داده با اتفاقات یک کابوس شبانه هیچ تفاوتی نداره! پس چرا بخاطر یک خودخواهی و سود جزیی ، که فردا با یک رویا و کابوس هیچ فرقی نخاهد داشت ،حق دیگران ضایع میشه؟!

شیخ مترسنج ابن سیصد: خاب اثبات دروغ بودن بیداریست!

 

پ ن :

وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَآ إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ...  (انعام، 32)    کلمه‏ ى «لعب» به کارى گفته مى‏شود که قصد صحیحى در آن نباشد و کلمه‏ ى «لهو» به کارى گفته مى‏شود که انسان را از کارهاى مهم و اصلى باز دارد.

انتقام


وقتی زندگی درسی جدید بهت میده و آگاهت میکنه، میخای انتقام یه عمر جهالت ،  رو   از     اولین "موقعیت بعد از آگاه شدنت" بگیری!