+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

صنعت زدگی2 - فکر،خاموشی


++ بعضیا منتظرن یه مراسمی برسه فرمالیته اجرابشه و برن دنبال کارای خودشون. مهم نیس این مراسم نوروز باشه یا یه مراسم مذهبی یا...    

 اصلن انگار فک کردن رو از از بعضی ادما گرفته باشن! اونایی هم که فکر کردن بلدن توسط همین " افرادفکر خاموش"  آچمز میشن. مثلا طرف میدونه تعطیلات عید یه فرصت طلاییه برای انجام خیلی از کارا ، اما مجبوره تو خونه منتظر بمونه که" افرادفکرخاموش" تشریف میارن یا نه...

گاهی این صله رحم انقد بی برنامه و بدون نظم اجرا میشه که  باید تمام ساعات روز رو منتظر فردی خاص بمونی که بیاد یه دید و بازدید عیدانه ای کنه و بره تا سال دیگه همچین موقعی! این مدل صله رحم به چه درد میخوره!؟ وقتی سال تا سال طرف احوالتم براش مهم نیس چرا وقت و اعصابتو خرج اون کنی؟

تو این پست هم اشاره ای شده بود به سفرهای کورکورانه ماها تو تعطیلات که فقط ترافیک و  اعصاب خوردی بهمراه داره.بجای رفتن به یه جای بکر و آروم و یا فرصتی برای یادگرفتن و یاد دادن، گله ماشینها و آدمها تو بازه زمانی کوتاه سرازیر میشن به یه مناطقی خاص که...

عید نوروز هم مث خیلی از مراسما تو اجرا، دچار کج سلیقگی شده. شما فقط و فقط حساب کن عمر70میلیون جمعیت  تو این بازه صرف چه کارهایی میشه. هر لحظه به پیری نزدیکتر میشیم و فرصت سوزیها همچنان ادامه داره...

گذران تعطیلات و برنامه های نیمه تمام و صله رحم و ...چند مثال دم دستی بودن. حتما موارد مشابه رو خودتون هم سراغ دارین.

+ +  سال نود و پنج برای هر کسی مفهومی داشت. بعضیا بهش سال "نودو رنج" لقب دادن و بعضیا هم  بهش گفتن "نودو غنج".

و البته این مطلق نبوده و برای اکثر ماها ترکیبی از هردو. در هر حال زمان معطل کسی نمونده و ما موندیم و اعمالمون

+   ... و بسا چیزى را خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمیدانید (بقره۲۱۶)

++   انگار همین دیروز بودکه   پست صنعت زدگی   بابت نوروز95 نوشته شد! امسال هم براتون سالی سرشار از خیر وبرکت، سبزی و شادکامی آرزومندم.


پ ن:  یکی از دوستان حرف قشنگی میزد: میگفت راننده خوب اونی نیس که مقررات رو کامل رعایت کنه  یا نکات ایمنی و فنی رو کامل رعایت کنه و .... راننده خوب راننده ایه که فکر کنه دیگران دیوانه اند! و  هر لحظه آماده باشه در برابر دیوانگی افراد واکنش مناسب نشون بده! اینکه فقط خودت عالی و بی اشتباه باشی کافی نیست. تو باید هر لحظه مراقب اشتباهات دیگران هم باشی! مثلا اگه تو مسیر درست و با سرعت مناسب داری حرکت میکنی هر لحظه آماده باشی که یه عابر خودشو پرتاب کنه جلوت،یا یه ماشین با سرعت منحرف بشه  به سمتت ویا...

این حرف دوستمون رو میشه به همه جای زندگی تعمیم داد. خیلی هنرمیخاد به مرحله ای برسیم  که اشتباهات دیگران بر ما اثر نکنه و هنر بالاتری میخاد اینکه بتونیم دیگران رو از اشتباهاتشون مصون کنیم

Light in The night


همونجور که زمان میتونه حلال خیلی از مسائل باشه و حداقل نقش رله کننده مشکلات رو بازی کنه،  بعضی مسائل هم هست که اگه زمان بهش بخوره سخت تر و سفت تر میشه و مثل سیمان، هر روز بدتر از دیروز... 

مشکلات ریز و جزئی امروز اگه پشت گوش بیوفتن یا حتا اقدام هم کرده باشیم اما محکم نبوده باشه  و دیگران مارو معطل خودشون کنن در بلند مدت شاید لاینحل بشن! کمترین خسارتش، آچمز کردن تواناییهای ماست.

این چیزایی  که   اینجا نوشته میشن سنباده روحیه برا خودم که هر از گاهی ازش زنگار بگیرم...رفتن فاطمه برام برکت بود.همونجور که بودنش برکت بود... 

بعضی ادما با رفتنشون همیشه موندگار میشن. بعضیا با نبودنشون بزرگترین درسها رو بهمون میدن...

برای من  همیشه زندس. وقتی صورتشو روی خاک قرار دادن، بهش حسودیم شد!  از خودم خجالت کشیدم. کاش ما هم با خیالی راحت میرفتیم.

 من تو قبرستون کنار دخترم تنها ی تنها بودم. دنیا همینه! آخرش میرسی به یه خلوت بین خودت و خدا. معمولا کسی به فکر تو نیس. و برا بار چندم ثابت شد که این دنیا دنیای کثیفیه...صورت دخترم روی خاک قبر قرار گرفت و برای هیچکسی تو دنیا مهم نبود ...دنیا همینه! هیچ کسی،هیچکسی حتا به فکر کسی نیس...لازم نیس قیامت شده باشه که ببینیم...همین الانشم مردم  غم دیگران رو پشم هم حساب نمیکنن! شب قبلش خبر مرگ رفسنجانی رو اعلام کرده بودن و همه رسانه ها و بنر شهرداری و...اشباع شده بود از پیامهای زرد و تکراری که فکر نکنم کوچکترین اثری بر قبر و قیامت رفسنجانی داشته باشه...

حتا همین حادثه اخیر پلاسکو هم همینطوره. یه جهت دهی رسانه ای عظیم و جو گرفتگیهای اجتماعی ومغفول موندن اصل ماجرا. شاید براتون عجیب باشه که چرا از فوت هاشمی یا حادثه پلاسکو مث خیلیا اشک تمساح نمیریزم. با تمرکز و ارامش به این مقوله ها فکر کنین... روزانه چندین نفر تو بی کسی و مظلومیت از بین میرن آب از آب تکون نمیخوره...از سربازای مرز بان که به اجبار بدون حقوق و ... برده شدن جلو گلوله پژاک و تکفیریها و... گرفته تا پدر مادر هایی که با مشقت برای کسب روزی حلال از خونه رفتن بیرون و بر نگشتن...کدومیک ازین موارد توجه این مدلی بخودشون دیدن و از وزیر و ریس جمهور و ...براشون بیانیه دادن؟  (ولو به ظاهر)

اگه کشته شدن در راه کسب روزی حلال همون شهادته پس فرق اون کارگر افغانی مسلمون که زیر آوار یه پروژه عمرانی کشته میشه با شهدای اتشنشانی که انقد تو بوق و کرنا کردن چیه؟ فرق اون زن خونه دار بیوه که برای حفظ آبرو و شخصیت بچه های یتیمش میره کار میکنه و در حین کار خونگیش که هیچ بیمه و تسهیلات و حقوق قابل قبولی نداشته دچار حادثه میشه و از بین میره چیه؟

من نمیخام ارزش کار اتش نشان یا پلیس یا پزشک و... زیر سوال ببرم. من فقط دارم میگم به همه بصورت عادلانه توجه بشه...این رسانه ها همون رسانه هایی هستن که سال قبل همین اتش نشانهارو مورد شدید ترین حملات قرار دادن که با ماشین بدون آب رفته بودن سر حادثه اتش سوزی یا ...

 بقول "میثم" اگه رسانه های ما حقایق زندگی مردم رو انعکاس میدادن و جهت دهی های بعضا غلط انجام نمیدادن مردم با گوشی موبایل دور هیچ حادثه ای جمع نمیشدن  تا نقش رسانه رو خودشون بعهده بگیرن... 

حاشیه رفتم. برگردم قبرستون خودم! هر سکانسی از اون لحظات آخر برام درس و عبرت بود. شاید تنها فردی که دلمو آرومتر کرد "آقا سید" بود.کسیکه خودش داغ بدتری دیده بود و چند سال قبل تنها فرزند16سالشو از دست داده بود.  اومد کنارم و دستمو گرفت و گفت حکمت بوده و حتا یه لحظه هم به مهربونی خدا شک نکن...

اگه یه کلمه حرف میزدم بغزم میترکید. فقط و فقط دستاشو فشار میدادم و سعی میکردم جلو خودمو بگیرم و مث چمران خودمو محکم نشون بدم  (تو این پست اشاره ای به سنگ بودن و مسئولیتها شده بود)   **

درس دیگه  یادآوری  داراییهامه... اینکه شخصیت دوستانی مثل "دکتر"رو بهتر درک کنم و برای بار چندم بهم ثابت شد بینهایت خوش بین و خوش قلبه. و من باید ازش یاد بگیرم.

درسای دیگه اینکه آدم تا ادم خیلی فرقشه...:

+  یکی زنگ میزنه میگه: "فلان مبلغ ریختم به حسابت.چرا خبرمون نکردی؟ اگه بیشتر خواستی بگو بازم واریز کنم و اگه کاری دیگه هم داشتی بگو..."

 خدا رو شکر به اون مبلغ احتیاج نداشتم اما کاری که اون انجام داده بود بینهایت برام ارزش داشت.درحالیکه تو بهش هیچ اطلاعی نداده بودی و خودش شاید گرفتار تر از تو باشه...

+  یکی فرداش میگه میخای به زنم بگم بیاد اونجا...

+   یکی بعد 4روز میگه وای خبر نداشتم زودتر خبرمون میکردی و...

آدم تا ادم خیلی فرق داره...یکی خودش بدون اینکه بگی میاد جلو... یکی هم بعد از چند هفته زنگ میزنه عذر خاهی کهببخشید چند وقته زنگ نزدم ! هر کسی برحسب شخصیت خودش...

البته ادم نباید هیچ توقعی از مخلوقات خدا داشته باشه.فقط و فقط خدا توانایی کمک داره و بس.

 خیلی از ما  ادما، درسته که منطقی هستیم اما گاهی بدجور میشکنیم...میشیم یه دختر بچه...

اونروز تو قبرستون مثل دوره اخرو زمون که هیچ کسی رو نداشته باشم از اجدادم خجالت میکشیدم...از مرده ها و زنده ها خجالت میکشیدم...از سرنوشت خجالت میکشیدم...خجالت برام گریه آور بود نه داغ بچه. کاش رفتارم جوری بود که  وقتی صورتمو رو خاک میزاشتن آروم بودم...

فرداش رفتم شرکت.همکارم میگفت چرا اومدی شرکت...؟  گفتم صلاح نبود تو خونه تنها باشم... (تنها بودن تو بعضی مواقع بسیار مخربه!آدم باید یجوری خودشو مشغول نگه داره...)

اونم درد دلش باز شد.اصلا این جریان حرف دل خیلیارو به گوشم رسوند.فکر نمیکردم دوستای دیگم اینهمه مشکلات داشته باشن.از طرفی خوشحال بودم درکم بالا تر رفته.

در بیمارستان:

+   یه روز تو محطه بیمارستان دعوا بود...پسره کلکسیونی از فحشها رو نثار پزشکی میکرد که بخاطر خطای اون، مادرشو از دست داده بود و طبق معمول مصونیت از آن پزشکان است. و خانوادش که با چشمای گریون سعی میکردن آرومش کنن..

+  یه روز تو سالن مادری که کلکسیونی از نفرینها رو به پزشک بچش میکرد و اینکه اون بچه منو کشت. (فحش و نفرین تنها حربه هر آدمیه که دستش به جایی بند نیست و جایی وجود نداره بره دنبال رسیدگی به کاراش)

+  توی همون سالن شب قبلش   لحظاتی که دنیا دور سرم در حال تاب خوردن بود، زن و مردی  اختلافات خونوادگیشون رو کشونده بودن اونجا و بچه ای که هنوز24ساعت از عمرش نگذشته بود خبر نداشت قراره والدینش طلاق بگیرن... هر کسی تو عالم فکری خودش سیر میکنه.یکی اینجور و یکی در تب و تاب از نفس نیوفتادن بیمارش.

+  مردی کتانی پوش که قیافش به جوونای دهه40-50 نزدیکتر بودو حرفایی که با بقل دستیش میزد و ما ناخاسته میشنیدیم بهم یاد آوری کرد که قضاوت نکنم. از روی تیپ ظاهری پیش داوری نکنم.و اینکه سواد آکادمیک لزوما باعث افزایش شعور و شخصیت نمیشه. و همینطور نداشتنش نمیتونه لزوما نقص حساب بشه.

در باره رفسنجانی حرفای منطقی میزد در مورد دکترها نماینگان مجلس و اوضاع معیشت. اصلا حرفاش سیاسی نبود. کاملا منطقی و مربوط به معیشت مردم.مشکلات روزانه مردم.از پولی شدن مدارک و علم تو کشور  بعنوان ظلمی یاد میکرد که قاجارها هم به ایران نکرده بودن و رفسنجانی پایشو ریخت.تنها خیری که از فوت رفسنجانی دیدم تعطیلی یه روز هفته برای ما کارگرها بود که لازم نباشه مرخصی بگیریم بیایم بیمارستان! از بی عدالتیها میگفت و حقوقهای نجومی دکترهای همین مرکز که برای درک بهتر برای رفیقش مصداق میاورد که با حقوق این فردی که از جلومون رد شدهر ماه میشه یه خونه در فلان منطقه خرید! و... 


پ ن:

و مى‏گویند ما را چه شده است که مردانى را که ما آنان را از [زمره] اشرار مى‏شمردیم نمى‏بینیم    (سوره 38 آیه 62)


**           کتاب شهید چمران:...از خاطرات کردستان تصویر صفحه40 کتاب                   http://s6.picofile.com/file/8257021742/4_u_20.jpg

و اینهم فایل خود کتاب:                                http://s6.picofile.com/file/8257021834/Kordestan.pdf.html

حج نا تمام


پ ن:

*  در حقیقت‏ خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف چنانکه گویى بنایى ریخته شده از سرب ‏اند جهاد مى‏کنند     (سوره 61 آیه 4)

*  آخر چرا کسى را نپرستم که مرا آفریده است و [همه] شما به سوى او بازگشت مى‏یابید     (سوره 36 آیه 22)
*  در حقیقت آیات من بر شما خوانده مى‏شد و شما بودید که همواره به قهقرا مى‏رفتید    (سوره 23 آیه 66)
**  لینک فایل صوتی مرتبط

ما و غدیر


بگو آیا خدا را از دین[دارى] خود خبر مى‏دهید و حال آنکه خدا آنچه را که در زمین است مى‏داند و خدا به همه چیز داناست     (سوره 49 آیه 16)