+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

گره کور


استرس و منفی بافی و عدم انگیزه و...اینا "نتایج" مسئله "چند مجهولی" هستن  و برا تحلیل یه مسئله  باید رف سراغ "متغییرای مسئله"   نه جواب خروجی اون!

احتمالا این شعر سعدی رو شنیدین:    عدو را به کوچک نباید شمرد/که کوه کلان دیدم از سنگ خرد.       تا سنگهای خرد رو نشناسیم جابجا کردن کوه ممکن نیس

نکته های ریزی هس که رعایت کردنشون خیلی کمک کنندس. تو حکایتها و تمثیلهای قدیمی بیشتر به اهمیت اونا توجه میشد و متاسفانه الان خیلی کمرنگتر شده.

مثلا این حکایت:  بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت ای پدر فرمان تراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن خسران چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه!

همین حکایت برا دوستم که ماشینشو دزدیدن کلی کمک کننده بود . درسته که بازگو کردن بعضی ناراحتیها آرامش بخشه اما نه هرجایی و هرکسی . وقتی بازکردن بحثی بیفایدس و یا طرف مقابل "ظرفیت" لازم رو نداره  چرا اون یا خودمون رو درگیر کنیم...


** در مواجهه با مشکلات اولین نکته قبول واقعیته و دومین نکته انکار اون!!   اصولا سیستم دنیا همینجوره یه قدم با شوق به سمتش بری 3قدم ازت فرار میکنه!

همیشه بهش بیتوجهی کن و حواست به اهداف بزرگ خودت باشه اونموقه می بینی دنیاست که دنبال تو میدوه! براش مرگ بگیر که تب رو خودش بهت بده! 

باز کردن گره طناب به مراتب ساده تر از نخهای نازکه پس تا میتونیم افکارو اهدافمون رو بزرگتر نگه داریم


** دوستم مدام شماره میگرفت و هر بار با ناراحتی بیشتری میگفت  چرا جواب نمیده....بلاخره زنگ زد خونشون و از خانمش پرسید فلانی گوشی تو خونه جا گذاشته؟ بیزحمت وقتی اومد بگین یه زنگ بهم بزنه. بعد بهم گفت چند ماهه پول ازم گرفته هی امروز و فردا میکنه. هنوز به کسی نگفتم اما اعصابمو ریخته بهم. گفتم منم تو همچین موقعیتی بودم و یه نفر حرف قشنگی بهم زد و گفت:

تو باید ممنون فلانی باشی! تو فلانی رو چندصد میلیون قبول داشتی و حاضر بودی حتی خودتم از یه نفر دیگه  قرض کنی و  براش کاری کنی... اما اون خودشو بهت شناسونده اونم با مبلغی به مراتب کمتر از اعتباری که پیش تو داشته! باید ممنون باشی که به این زودی خودشو لو داده!

از طرف دیگه مراقب باش پلهارو خراب نکنی. اعتبار خودتو بالاتر ببر و محتاط عمل کن.

اولا  اعتبارنامه های افراد رو آپ دیت کن و به هر کسی قرض نده  ، دوما اگه بر حسب اعتبار به کسی که میدونی لایقشه قرضی دادی مبلغ و شرایط رو در ظاهر سخت بگیر اما تو دل خودت جوری  برنامه هاتو تنظیم کن که هرگز اونو بهت پس نمیده! طرف حسابت رو خدا در نظر بگیر نه اون! این کار چنتا مزیت مهم داره: 

اولا بعدا توقع خاصی نداری و دچار  ناراحتی نمیشی و از نظر فکری بهم نمیریزی  که چرا فلانی  به حرفش عمل نکرد. 

دوما اینکار باعث میشه از همون اول مقدار کمکت رو عاقلانه تنظیم کنی و جوری نشه که مثلاخودتو ببری زیر قرض یه نفر دیگه بخاطر کمک به فلانی. حساب کردن روی قول فلانی یعنی برنامه های خودتم به دیوار حرف  اون تکیه بدی و اگه به هر دلیل اون قول عملی نشه  برنامه هات  بهم میریزه و ممکنه اعتبار تو هم ناخاسته این وسط فنا بشه. 

سوما روابط حفظ میشه و دلخوری ایجاد نمیشه  و اعتبار خودتم بالاتر میره

چهارم  اگه نیتت خیر هست طرف حسابتو خدا در نظر بگیری مطمن باش هواتو داره! البته مراقب باش حالت معامله پیدا نکنه! یعنی برا خدا تعیین تکلیف نکن! بذار خودش هرجور خاست جوابتو بده! یاد خاطرات یه پرفسور افتادم  که گفت رفته بودیم یه مدرسه ای . بعد از برنامه ها و مراسم نیتم این بود که یه کمکی هم برا دانش اموزا کنم....اما مدیر مدرسه پشت میکروفن کمک منو رد کرد و گفت اگه میشه کمک نقدی کنین! از حرفش ناراحت شدم ولی بروی خودم نیاوردم و قبول کردم. اما حتا  ارزش مادی کاری که خودم میخاستم انجام بدم بسیار بیشتر از اون کمک نقدی بود...


نظرات 1 + ارسال نظر
بهزاد دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 09:50 ب.ظ

چهارما به اندازه ای قرض بده که اگه پولت برنگشت بگی سگ خورد


ok

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد