+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

خط قرمز

++ وقتی دلیل نیومدن و بی برنامگیشو پرسیدم، گفت دوباره تصادف کردم! با تعجب جزییاتو ازش جویا شدیم...

 این سری هم با یه دختر جوان. سری قبل که طرف مقابل از استرس تا مرز سکته رفته بود. این سری هم که کلا ماشین خودشو رها کرد و فرار کرده بود! ( گواهینامه نداشت)

دلیل خونسردیشو پرسیدم و دلسوزانه خواستم بگم تو این مواقع ممکنه طرف از سکوت و آرامش تو سوء استفاده کنه. تو که هم هزینه مالی و زمانی و روانی بهت تحمیل میشه.... ( اولش فک کردم واکنش از روی بیخیالیه)  

در جوابم گفت: بیمارم. 

واقعیت این هست  این بیماری به شدت وابسته به عواطف هست. اگر عصبانیت یا استرس بگیرم بشدت عود میکند.  کاری به حرف پزشکان و تجویر کنندگان دارو ( با عوارض انکار نشدنی) هم نداشته باشم، خودم به این نکته رسیدم که " شوخی نیست". دوراهی  مرگ و زندگیه. راه سومی وجود نداره.

من " نباید" عصبانی/ناراحت بشم! بحث اختیار و تلاش کردن و... نیست. کلا چنین حقی ندارم! وگر نه میمیرم! این یک خط قرمزه.

++ یاد ماجرای یکی دیگه از رفقا افتادم که با یه مصداق دیگه به خط قرمز رسیده بود. بهش میگفتم ضرر مالی، انقدر حرص خوردن نداره. شده دیگه. خیلیای دیگه بدتر از این براشون پیش اومده ولی مثل تو حرص نخوردن. بهم گفت: اونا پشتشون گرمه. خشابشون پره.گزینه های زیادی دارن. ولی امثال من، فقط یک فشنگ داریم. " نباید" اشتباه کنیم. حق اشتباه کردن نداریم. 

++  ایجاد این خط قرمزها برای ماها هم لازم و مفیده. اینکه عصبانیت، منطق تعقل رو از بین میبره، یا سهل انگاری باعث هدر رفت فرصتا میشه، یا مصادیق دیگه...

  تجربیات شخصی خیلی از ماها مفید و موثر بودن این خطوط رو اثبات کرده.


نظرات 2 + ارسال نظر
فاضله جمعه 4 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 11:34 ق.ظ http://golneveshteshgh.blogsky.com

خیلی خوب و جالب بود
دنبال آدرس وبلاگتون میگشتم

خوش اومدین

Hdn شنبه 5 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 12:13 ق.ظ

اون شخص بیماری سرطان داشت؟

سلام دکتر. نه. بیماریش آسیب مغزی عصبی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد