دانشکاه های ما بضاعتی نداشتند و ندارن و مث خیلی از ارگانهای دیگه،
بی مدیریتیها باعث شده بودجه های این وزارات اونطور که باید به هدف نرسن.
خوابگاههای ما در سطح شهر پخش بود.
یکی جنوب غرب، یکی شمال شرق، فاصله گاها یک ساعته.
خوابگاه سال اول، فاحشه خانه ای بود که تعمیر اساسی شده بود و بعد انقلاب تغییرکاربری داده شده بود! تصور اینکه اتاق قبلا شاهد چه افرادی بوده آزار دهنده بود.
خوابگاه سال دوم تنها خوابگاهی بود ک به نیت خوابگاه ساخته شده بود اما ا
بعد انقلاب، مدتها نیمه تمام رها شده بود و بعد از سالها با همان کاستیها در اختیار دانش جویان قرار گرفته بود.
خو ابگاه سال سوم ساختمان مصادره شده از ساواک بود!میگفت : هرچند برای زن و فرزندانم حق قایلم که در رفاه بالاتری باشند و شان آنها بالاتر است و ... اما برای خود من هیچ فرق ندارد. همه چیز را موقتی میبینم.و مثال خوابگاه و مسافرخانه را زد.
سلام مترسنج جان
بیا وبم لطفا