+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

زندگی نامه اکبر اعتماد ، بنیانگذار سازمان انرژی اتمی ایران



+ به خاطر دارم که یک بار که در واشنگتن با آمریکایی ها مذاکره می‌کردیم نمایندگان چند دستگاه آمریکایی حضور داشتند طی مذاکرات بارها گفته های ضد و نقیض از نمایندگان دستگاه‌های مختلف شنیدم و بالاخره یک دفعه عصبانی شدم. کاغذهای خود را جمع کردم بلند شدم و به همکارانم با صدای بلند گفتم بلند شوید برویم و وقتی برمی گردیم   که اینها مشق خانگی خود را انجام داده باشند همه از جلسه خارج شدیم و فردای آن روز به تهران بازگشتیم!

+  یک بار دیگر جلسه‌ای در وزارت خارجه ایالات متحده داشتیم آنها یک چیزی می گفتند و من یک چیز دیگر و با هم توافق نداشتیم. یک دفعه مذاکره‌کنندگان آمریکایی به من گفتند شما چرا همین حالا به شاه تلفن نمی کنید و بگویید که من یک چیز می گویم و آمریکایی‌ها چیز دیگری می‌گویند شاید شاه حرف ما را قبول کند و مسئله حل شود. گفتم اکنون در آمریکا آخر بعد از ظهر است و شاه در ۲۰۰۰ کیلومتری اینجا خواب است و من دلیلی نمی بینم او را بیدار کنم. ولی رئیس جمهور شما در ۲۰۰ متری اینجاست و خواب نیست پیشنهاد می‌کنم شما همین حالا به او تلفن کنید و بگویید که ما یک چیزی می‌گوییم و نماینده ایران چیز دیگری می گوید شاید او نظر مرا قبول کند و مسئله حل شود. این نوع برخورد با مسائل نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها چگونه ساده‌لوحانه به مسائل نگاه می‌کردند و سعی میکرد نظر خود را به سایر کشورها تحمیل کنند. این رفتار آمریکایی‌ها همیشه مرا زجر می داد و به همین دلیل به هیچ وجه نمی خواستم با آنها داد و ستد اتمی داشته باشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد