+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

الکل بخور ولی در لباس خودت!


مسیر حرکت زندگی از خونه والدین تا مهد و مدرسه و دانشکاه و سربازی و ... آدمای مختلفی رو سر راهمون قرار میده که بشکل تصاعدی تعدادشون  و البته تنوعشون زیاد و زیادتر میشه. فرایند انتقال از هر مرحله ای به مرحله بالاتر تجربیاتی در اختیارمون قرار میده و البته سوالاتی. 

 ممکنه در مرحله ای سوالات و تناقضاتی در ذهن ایجاد بشه که جوابش در مراحل بعدی پیدا بشه . ممکنه برای پیداشدن جواب و یا حل شدن تناقضات لازم باشه مراحل قبل رو بارها مرور کنیم. این سوالات و تناقات حل نشده رو هیچوقت دست کم نگیریم. ممکنه تو دوره مهد و یا مدرسه  رفتارو یا اتفاقی افتاده باشه که درک واقعی اون کل مسیر زندگیمونو اصلاح کنه. این "تناقضها و سوالات حل نشده" باید نگهداری بشه و منتظر فرصت موند تا پازل گم شده خودشو نشون بده.

یکی از مصادیق این تناقضات  برای من رفتار و شخصیت برخی افراد  و گروهها بود که در بازه ای از زندگی باهاشون سروکار داشتم. وقتی بعد از مدتها از رفتار ها و عقاید اون افراد به شکل واقعی و علنی باخبر شدم خیلی از تناقضات ذهنیم حل شد. انگار ذهنم از یه کلاف کور آزاد شده باشه. رفتارهای ظاهری مذهبی بعضیاشون با حرفا و کاراشون تناقض داشت و منم مطمئن نبودم از تحلیلم. عدم اطمینان واقعا آزار دهندس. خوشحالم که دیگه خیلیاشونو نمیبینم و جبر زمونه نمیتونه حضور اونا رو تحمیل کنه.  (تحمیل حضور اونها در مدرسه، کلاس، دانشکاه، خابگاه، سربازی، محل کار و هر جای اجباری دیگه) . الان تناقض رفتارهاشون برام شفافتر شده و راحت اونها رو طرد میکنم (عیسی به دین خود موسی به دین خود). کاری به الکلی بودن یا غلطکاریای دیگشون  ندارم . مهم اینه چرا منافقانه و همراه با تظاهر؟الکلت رو بخور ولی عقاید دیگران رو مسخره نکن...

توانایی "نه" گفتن از بزرگترین نعمات خداست. سعی کنیم راحت تر "نه " بگیم. "نه"به ورود بعضی افراد در حریم دوستیهامون، "نه" به پذیرش همکاری ها یا همراهی ها ، "نه" گفتن به ایجاد تناقضات و...   اگه تا الان جرات و یا اطمینان "نه " گفتن به برخی اتفاقات و افکار  رو نداشتیم از حالا شروع کنیم به بازنگری.  با اطلاعات جدیدتر مراحل قبلی زندگیو واقعیتر تحلیل کنیم و به اطمینان برسیم.

پست مرتبط : درد روی درد1    و      درد روی درد2          و          203 بهرام

نظرات 3 + ارسال نظر
engineer سه‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 09:57 ق.ظ

آخخخ گفتی کاش منم بلد بودم نه بگم
اینقدر ضربه خوردم بابت این عدم توانایی

منم همینور

بهزاد پنج‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 03:59 ق.ظ

عععع نظر من کو؟! خوردیش؟!

والا من ندیدمش شاید ثبت نشده

Baran شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 03:55 ب.ظ http://haftaflakblue.blogsky.com/

عیسی به دین خودو موسی بدین خود.
همین.

زمونه برعکس شده!حالا دیگه اونا گیر میدن به ماها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد