گفتگو از یه نقل قول شروع شد. درمورد مستر جیکاک جاسوس انگلیسی.
شایداز روی کنجکاوی درموردش یه سرچ سطحی انجام داده باشیم و بعد از چندین سال از عمرمون تازه قسمتی از Data تاریخ برامون شفافتر شده باشه اما هنوز "تحلیل" در حاشیه قرارداره . یعنی از خودمون نپرسیدیم اگه ما بجای مردم اون زمون بودیم چی؟ بهترین واکنش چیه؟ انگلیس از کجا و طی چه پروسه ای دانش نفت رو کسب کرده بود؟با چه کمیتی و کیفیتی نفتو میبردن؟ چطور و چه چیزی باعث شد اونا تو این زمینه از ما جلو تر باشن؟
مثالهای این مدلی رو هم بذاریم کنار. اطلاعات دیجیتال سیستم یا گوشی خودمون رو حساب کنیم. از عکس و فیلم تا متن و مستند و غیره. بجای تل انبار کردن، ازشون برای تحلیل استفاده کنیم .اونها رو پالایش کنیم. وگر نه با گذشت زمان ارزش اونا کمتر میشه و از زمان عقبتر میوفتیم.
تحلیل، چیزیه که در نظام اموزشی ما مغفول مونده.
با کلمه تحلیل فورا نریم سراغ معانی کتابی و اکادمیک . همین وقایع زندگی خودمون. مسائل عادی که باهاشون سرو کار داریم. اخلاق رفتار تاریخ دین و هر چیز که بر زندگی ما اثر داره تحلیل میخواد.
انقد جزوه نویس و "حفظ کن" بار اومدیم که نه توانی برا تحلیل داریم و نه فرصتی برا این کار در نظر گرفتیم.
بلدیم وقایع مختلف رو از زمانها و مکانهای مختلف کنار هم بذاریم و اونارو بصورت واحد آنالیز کنیم؟چطور بدون غرض ورزی به نتایج درست و آموزنده برسیم؟
تجربه یعنی همین. درس روزگار یعنی همین.
تو کشورمون بیشتر از استاندارد جهانی خبرگزاری داریم اما تعداد سایتها و منابع تحلیلی خیلی کمه .
مثلا قران/نهج البلاغه تو زندگیمون چقد جریان داره؟ تو تحلیلها و رفتارهامون؟ از افکار و اعتقادات خام ذهنی خودمون چی میدونیم؟
به جای جزوه نویسی و پاک نویسی و... در همون موقه سعی کنیم تحلیلی عمل کنیم. این تحلیل باید به مرزی برسه که بتونیم به راحتی موارد جدید رو شناسایی کنیم در خط مقدم این کار باشیم.(همون فن مبارزه پیشرفته). خود همین جلو بودن و تحلیل داشتن، یک دانشگاهه . همیشه آماده باش بودن و همیشه در حال رشد بودن خودش موفقیته.
حکایت سایتها و بلاگها و کانالهای تلگرامی که چنصدتا چنصدتا آپ میکنن . انقد حجم اطلاعات ورودی بالاست که حتا فرصت "روزنامه خونی" اونها هم وجود نداره.البته فرار و موقتی بودن اونا هم بحث جداگانه ایه. این مسئله در مورد "اطلاعات مفید" لاینحل بنظر میرسه حالا حساب کنیم چندین برابر اینها "اطلاعات غیر مفید" و زرد وجود داره که پالایش اونها هم سانتریفیوژهای نسل آینده رو میطلبه.
دم دست ترین راه حل اینه که تحلیل و فکر کردن رو یاد مردم بدیم. خودشون آنالیزور باشن .نه صرفا شنونده و یا ناقل مطلب
دلم میخوا این حفظی ها رو خفه کنم
تحلیل سواد و حوصله میخوا که ما ترسوتر از این حرفاییم
نهایت یه انتقاد میکنیم اونم بدون راه حل و جایگزین که فقط بگیم روشنفکریم :|
عاره خیلی ترسوییم...
جاسوس ها تحلیل گران خوبی اند؟
بله متاسفانه.
به نکته خیلی قشنگی اشاره کردین.یادم باشه به پست اضافش کنم
ولی هر چی بیشتر تحلیل میکنی بیشتر حرص میخوری! بیشتر اعصاب آدم خرد میشه...
ولی برای امنیت نسبی تحلیل خیلی خوبه...
قبول دارم چی میگی.
تحلیل یه هزینه هایی داره...