+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

پستی تکراری فقط بمناسبت روز دانش جو


این شعرو یکی از هم خابگاهی های تلاشگرمون به مناسبت روز دانشجو سروده بود:

دوش رفتم بر در پیر مغان

گفتم سلام ای پیر ! ای مرشد!

سرت خوش باد من «لیسانس» بگرفتم

زجا برخیز، شوری، شورشی ای پیر

هورایی بکش با من

بر من «مشتلق» فرمای

سلامم را تو پاسخ گوی،

لب بگشای!

اگر کوه از تکانش جای خوردی، او نخوردی از تکانش جای!

دلم بشکست!

رنگم سرخ شد چون سرخی سرخاب

و مدرک شل شد و آهسته دستم بر زمین افتاد

نه!

و دستم شل شد و آهسته مدرک بر زمین افتاد

مرشد، سبحه ای در دست

قلیانی به پیش روی

و لبخندی، نه لبخندی که نیشی، نیشخندی ،مرحمت فرمود

و گفتا مشتلق می خواهی از من؟!

نیک فرمودی!

بیا تا مشتلق فرمایمت، مشتی که لُق باشد

نشستم ،– او زجا برخاست

بخرامید تا اقصای انباری

و بعد از نیم ها ساعت

بیامد کوزه ای در دست

سفالین کوزه ای زیبا

هنوز از قدمتش بوی شراب کهنه می آمد

بگفت ای طفلک بیچاره مفلوک!

الا بدبخت بی برگ و نوا هر روز

فردا بهترین الگوی بیکاری

الا ای مدرکت فردا برای هر یگانی پوچ و تکراری

اَیا علاف هر بازار!

تو ای هنجار ناهنجار!

اسیر دست محرومیت و فقدان!

عجین با ذلت و خواری!

الا بر چهره ات بنشسته رنگ فقر و ناداری!

بگیر این کوزه را با خود ببر

بر درب آن بگذار فردا مدرک خود را

و آبش را بخور خوش باش!...

برو...سی سال خواندی، سوختی، مُردی؟

فدای شادی شاسی بلندان سیاست

ضعف ها کردی؟

فدای چشم گرم آن مدیر  روی گنج خوابیده

شکستی، رنج ها بردی؟

فدای چشم صاحب منصب بی درد

تب کردی؟

فدای ناز آقا زادگان دزد میلیون و تریلیونی

زمین خوردی؟

فدای پوزخند برج سازان و سرِ انبوه سازان خصوصی ساز!!

بیا این کوزه را بردار فرزندم

برو خوش باش...

"محمود طیب"

فرصت (قط6)


وقتی دیگران(مخصوصا اونا که پتانسیلشون از ما کمتر بوده) تونستن موفق بشن، این به ما ثابت میکنه ما هم قطعا میتونیم موفق بشیم و اگه تو کاری موفق نشدن، این فرصتیه برا ما که به اونا ثابت کنیم اینکار شدنیه...

شهیدحسن طهرانی مقدم 

بزرگی (قط5)


 آدم بزرگ کسی است که دیگران در کنــار او احساس بزرگی و عزت کننــد .

دعایی برا همه :

خدایــا همه ما را عزتمند کن و به ما دوستانی بزرگ و با عزت عطا کن.

نقل از لحظه

جشن تولد - مراسم کلیدسپاری

هر روز فرصتی دوبارس برای ازنو شروع کردن...یه هدیه است برای شادی بیشتر..

برای یاد آوری خودم:  اول مهر تولد نجف زادس،  21آبان جشن تولد21سالگی پرستار  بود...10روز دیگه تولد2سالگی سیدحسینه ... 11روز دیگم تولد حسینه ...ششم دی تولد علیه،دهم دی ماه تولد غلامرضا و مرتضاو نیمای 2سالست... 13دیماه تولد مهندسه .15دی روزصدیقه س.اول بهمن تولد هنرمنده. 22اسفند تولد مصطفاست....21اردیبهشت تولد استاد بزرگه...13تیرتولد حوراست و....

جدای شکل اجرای این مراسم وارداتی مسخره و اون شعر مسخره که  قبلنم در بارش صحبت شده بود... جدای ظاهر ماجرا، واقعا خود یادبودش آدمو به فکر وادار میکنه. آدم یاد صندوق های امانات می افته.  کلیدصندوق  رو تحویل میگیرن و میگن هرکاری کردی دیگه بسه درو قفل میکنن و اگه مجاز باشی کلید صندوق بعدیو بهت میدن... و این پروسه ادامه داره تا اینکه کلید آخری هم ازت گرفته میشه و میری تو صف انتظار. روزی  همه صندوقا باز میشه و اگه شانس بیاریم صندوقدار هوامونو داشته باشه...

 74روز دیگه منم باید کلید صندوق31 رو برای همیشه تحویل بدم و اگه اجازه بدن کلید  32رو تحویل بگیرم. همیشه از رنج سنی30 بدم میومد! همه سرمایه آدمارو تو 20 تا 30 سالگیشون میدیم! اما الان نگاهم یه کمی تعدیل شده...      درسته دهه 20-30 دوره طلایی هست اما خب این  چیزی از ارزش فرصتای باقی مونده کم نمیکنه...پیامبرم  تو 40 سالگی مبعوث شد...تازه تو استخدام اخیر دستگاهای دولتی محدودیت سنی تا 40 سال هم آزاد شده بود!!

اینا وقتی از ذهنم میگذشت که کیک تولد در حال برش بود! یکی نبود بگه تو که اومدی جشن تولد دوستت بشین سرجات شیرینیتو بخور این فکرا چیه!؟

***

+  آن روز که رازها [همه] فاش شود (سوره86 آیه 9)

+  و کارنامه هر انسانى را به گردن او بسته ‏ایم و روز قیامت براى او نامه‏ اى که آن را گشاده مى‏بیند بیرون مى‏آوریم (سوره 17 آیه 13)

+  و اما کسى که کارنامه ‏اش به دست چپش داده شود گوید اى کاش کتابم را دریافت نکرده بودم(سوره 69 آیه 25)
+  اما کسى که کارنامه‏ اش به دست راستش داده شود گوید بیایید و کتابم را بخوانید(سوره 69 آیه 19)

الا یک از هزاران


یکی از راههای رسیدن به آرامش ، همزبونی آدمهاست. دل آدم اروم میگیره وقتی میبینه با دیگران دغدغه مشترک داره و...

یکی از دوستان در مورد چیستی خدا مطلبی مطرح کرده بود...البته قرار نیس در مورد اون سوال وارد جزییات بشیم و جوابی هم براش نداریم  ...

فقط از اون سوال بزرگ، چنتا پله میایم پایینتر و از خودمون میپرسیم خدا پیشکش، از کارای خدا  هم نه، از کارای  مخلوقاتش سر در میاری؟

از آدم که مثلا اشرف مخلوقاتشه تا مخلوقات به ظاهر ساده تر....یا اصلا یه موجود کامل هم نه، بخش ناقصی  از یه موجود بظاهر ساده...مثلا عملکرد سلولهای کلروفیلدار در تبدیل فوتونهای نور به ATP .

این مطلب و  کلیپ شبیه سازی شدش شاید براتون تکراری باشه  اما مثالیه برای اقیانوس سوالات ما که یکی از قطره هاش مارو غرق میکنه...(البته با یه جستجو  هم میتونین کلیپهای اصلی عملکردش رو هم پیداکنین.  مثل این  )