+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

مفت حرف نزنیم

"مدیرجوان" تو یکی از مطالبش گفته بود:   "....استاد بودن یکی از سخت ترین کارهای دنیاست! خیلی میخواد, که ادم این چیزا رو ببینه ولی ناامید نشه.من استاد بودم دانشجو این مدلی میدیدم , احساس پوچی میکردم!..."

به نظرم این حرف، قابل تعمیم به زندگیه همه ماهاست. همه ما آدما یجورایی استادیم. نه به معنای اکادمیک و تعریف کلاسیکش بلکه به معنای واقعی اون.

از استاد بودن والدین نسبت  به فرزندانشون تا خاهر برادرای بزرگتر نسبت به کوچیکتر (و البته بزرگی به عقله نه به سن).

و این رابطه    استادی/شاگردی       ضربدریه، یعنی یه طرفه نیس. ممکنه من تو یه زمینه ای نسبت به یک نفر استاد باشم ولی  در موضوعی دیگه شاگردش باشم. 

پس ما همزمان میتونیم هم شاگرد باشیم و هم استاد. در مورد آداب شاگردی صحبت زیاد شده اما درباره  فرهنگ استادی کمتر  وقت گذاشتیم. مثلا اینکه قدر جایگاهمون رو بیشتر بدونیم. برا خودمون و حرفامون ارزش قایل بشیم. سکوت کردن رو یاد بگیریم.  حداقل فایده سکوت تنبیه طرف مقابله از طریق محروم شدن از حرفهای ما. اگه کسی برای اطلاعاتی که در اختیارش قرار میدیم ارزشی قایل نیس بلافاصله رفتارمونو تصحیح کنیم

بقول یکی از دوستان: سعی کنیم 2تا قانون رو همزمان اجرا کنیم:        1- مفت حرف نزنیم 2- حرف مفت هم نزنیم!

**   دختره مراجعه کرده بود . مث همه ارباب رجو ها براش راهنماییهایی انجام دادم که وقتش کمتر تلف بشه و دوندگیهای کمتری داشته باشه...اما باز خورد مناسبی ازش ندیدم! البته اینم بگم که بین مخاطبای ما یک درصد این مدلی از آب در میان. بی شخصیت و غود (مغرور)! یه جمله ای گفت که همکارم  مصطفی هم   دگرگون  شدنمو فهمید . بعدا بهم گف ناراحت شدی از حرفاش. بهش گفتم نه! فقط جا خوردم! فک نمیکردم جزو یک درصدی ها باشه. و البته خیلی حرفا داشتم در جوابش و مناسب ترینش رو انتخاب کردم. سکوت! جلو ضرر رو هر جا بگیری استفادس و من با سکوتم جریان رو "کات" کردم.

این مدل دخترای به ظاهر چادری اما غد رو قیاس میکنم با دخترای غیر چادری و اون "غیر چادریها" رو ترجیح میدم

** شاید سخت گیرانه به نظر برسه اما مواقع تدریس هم همینطورم! وقتی بفمهمی طرف عمدا خودشو به خاب زده ، بیدار کردنش فقط و فقط کوچیک شدن تو رو به دنبال داره  و این فرق میکنه با انعطاف اساتید در باره تفهیم هزاران باره یه موضوع به شاگردانی که واقعا میخان یاد بگیرن.

الگو باید اینگونه باشد


**  وقتی چنین افراد بیداری در جامعه باشند آدم خواب راحت خواهد داشت.

** الگوی من،  باید اینگونه باشد:       خود را از جنس مردم عادی ببیند / در میان و همراه مردم باشد / بیدار باشد /   "چمران" باشد

** به مناسبت سالروز شهادت مصطفی چمران مردی که  "مرگ از او میگریخت"


می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب /چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

پیش نوشت: این پست قرار بود 15خرداد پابلیک بشه! در سالروزمردی که مرد بود. 

گفتگوهای سرنشینان  تاکسی، نمونه خوبی از دیالوگهایی بین مردم عادیه. درسته ممکنه حرفاشون احساسی و یا سطحی به نظر برسه اما اونا واقعا مردم عادی همین جامعه ما هستن و حرفاشون حرف خیلی از ماهاست. تو مسیر برگشت به حرفاشون فکر میکردم. حرفایی بدون نقاب:

**   آرزو میکنم یکی مث خمینی پیدا بشه و طومار همه کفتارهای دور "سفره باد آورده" رو در هم بپیچه!  (منظورش برخی مسئولین که خونشون رنگی تر از بقیس)

**    اون پدری که زن و بچه هاشو  با کمال بی غیرتی ول میکنه میره، شرف داره به پدر ما!

منظور از "پدر ما" ، مسولین و دولت و برخی حاکمان جامعن. پدری که فرزندای آسیب پذیرشو رها نکرده بلکه مث خانواده "تناردیه " تا اونجا که در توان داره علیهشون اقدام میکنه. انگیزه ها و دسترنجاشونو به فنا میده و با کمال وقاهت ادعای دانای کل بودن میکنه و ملت رو به اجبار تو مسیر غلط هول میده! این پدر هر لحظه فرزندانشو تحقیر میکنه و شخصیتی براشون باقی نذاشته.

 بالاترین حد ظلم و دیتاتوری، ظلم مردم بر مردمه و این پدر تونسته فرزندانشو به جون هم بندازه و این هنر هر کسی نیس.


+به این حرفا فکر میکردم که  متوقفمون کردن

پلیس تو گرمای 4-3 بعد از ظهر مردم رو جریمه میکرد و نفرین میخرید. مردمی روزه دار و خسته که تو چند کیلومتری  بیرون شهر در حال برگشتن از محل کارشونهستن.

اگه این اسمش زورگیری تو روز روشن نیس پس چیه! آدم یاد داروغه "رابین هود" میوفته. اینکه مث سر گردنه، هر ماشین عبوری متوقف بشه و تو اون گرما، مردم معطل و کنجکاو باشن به چه علتی متوقف شدن و بعد با کمال تعجب ببینن بابت هیچ و پوچ جریمه شدن

نمیدونم شما  هم کتابچه کد تخلفات رانندگی رو مشاهده کردین یا نه. تنوع کدها انقدر هست که دست کم یکی دوتای اونها شامل حال هر کسی میشه!

بماند اون تخلفاتیکه خودشون سمبل میکنن و به مردم میچسبونن یا  اون تخلفاتی که خارج از توان و مسئولیت مردم عادی هست (مثل بیمه یا معاینه فنی  برای وسایلی که از همان ابتدای خروج از کارخانه مورددار هستن و یا وضع بسیار غیر استاندارد راه ها و ...)

 + و مردمی که نجیبانه فقط میتونن حسرت بخورن و با دلایل واهی خودشونو آروم کنن. یکی میگف خدا رو شکر  این200هزار تومن جریمه رو خرج دوا درمون نکردیم! دختری برادرشو دلداری میداد که خدارو شکر سرطان نداری!!و...

 به راننده ماشین جلویی که همسایمون بود گفتم من شاهد بودم شما تخلفی نکردین پس چرا بابت این جریمه که مبلغشم سنگین هست اعتراض نمیکنی؟! و اون گفت چی بگم؟؟مگه میشه به این جماعت چیزی گف! 

وای از روزی که مردم به همچین نتیجه ای برسن! دلم میخاست خروارها "فحش منطقی" نثار شخصیت کثیفشون کنم اما از عواقب کارم ترسیدم و اینکه برای دوستم که پشت فرمون بود نمیخاستم دردسر بشه.خیلی دوس داشتم مث این فیلم هندیها یه کتک مفصل نثارشون کنم.خیلی دلم میخاست مث میرزا رضای کرمانی و یا ستارخان یا... مجوز برخورد سخت و مستقیم با این افراد و داشتم و ....حیف ک اسلام دست و بالمو بسته وگر نه من از انگ داعشی خوردن جلو این موجودات ابایی نداشتم!

صد رحمت به دزدای سرگردنه! لااقل اونا دنبال منافع مادیشونن. اما این جماعت چطور؟ جریمه کردن مردم تو یه مسیر خلوت اونهم تو گرمای 3-4 بعد از ظهر رمضان! آدم تعجب میکنه. مبالغ که  مستقیم میره به خزانه دولت، پس چی گیر این موجودات میاد؟ هیچ بهونه قابل قبولی به ذهنم نمیرسه جز سادیسم!

آدم با دیدن نجابت مردم یاد جریان ایست بازرسی "تاسوکی" می افته!!! و نجابت مردم که واقعا اونا رو آسیب پذیر کرده. اگه مردم نجابت نمیکردن و به پلیس احترام نمیزاشتن و توقف نمیکردن ، خسارت نمی دیدن! انگار رسم بر این بوده و هست که هر کس رام تر باشه بیشتر صدمه میبینه!

به دوستم میگفتم اگه توقف نمیکردی، تو اون شلوغی کسی متوجه نمیشد و جریمه هم نمیشدی....

با دیدن این مدل صحنه ها همه دوران اجباری راهنمایی رانندگی میاد جلو چشمم و از شدت نفرت هیجان زده میشم!عین اتفاقی که در این پست افتاده بود. یکی میگه پس نظارت و بازرسی چیکارس؟ نفر کناری بهش میگه: اینا  جوکه! از فساد دستگاههای اجرایی(بیمارستان،فرمونداریها،بانک،بیمه،نفت و....) عبرت نگرفتی؟!

چاغو هیچوقت دسته خودشو نمیبره!

دیالوگها در ادامه مسیررو خودتون میتونین حدس بزنین.

+  شهر که شلوغ میشه قورباغه هفت تیر کش میشه! بدبختی اینه که یه عده از اونور دیوار افتاده، بهونه دست میگیرن و  اصل اسلام و نظام و امنیت رو زیر سوال میبرن...افرادی که هیچ پابندی به دین و اخلاقو انسانیت  ندارن اما وقتی فرم ثبت نام  پر میکنن میزنن: دین اسلام،مذهب شیعه!!

برگردیم به موضوع 15خرداد! قطعا این ثمره اونهمه خون و ایثارگری نیست. وراث اصلی این خونها و سختیها، مردم عادی اند. این برخوردها در  شان مردم نیست.

+ من این مشاهداتو ننوشتم که "باد ناله" کرده باشم. اینها انکار نیمه پر لیوان نیس. فقط  تبادل راهکار برا اصلاح رفتارمونه. اگه از همون اول ، مردم به جای محافظه کاری یا نجابت ، معترض میشدن هیچوقت این پول زور گرفتنها نهادینه نمیشد. و اون جمله معروف که : حق دادنی نیس، گرفتنیه!

پ ن :

یه سوال دیگه: اگه این وجوهاتی که به خزانه دولت واریز میشه (انواع جریمه ها و مالیاتهایی که از گوشت خوک نجس تر هست، آیا حقوق پرسنل دولت شبهه ناک نیست؟

آیا این حرامخوری و تقابل با مکتب امام حسین نیس؟

خجالت از دوستان

باور کنین میخاستم بیشتر بیام اینجا و به دوستان سر بزنم و از محضرشون استفاده کنم ...


پ ن:

من هنوزم نتونستم جواب این سوالو پیدا کنم :    اینکه (به هر قیمتی) زود به زود آپ کنی بهتره یا اینکه هر موقه حسش  بود و اونا کاملتر بودن!

خیلی از پستها بصورت ناقص تو نوبت انتشار مونده بودن تا امروز. سعی میکنم چنتاشونو با وجود اینکه مناسبتشون سپری شده پابلیک کنم و از نظر شما دوستان هم استفاده کنیم

دریغ


فقط 32 روز مونده به عید فطر!

عید فطر رو به همه تبریک میگم!