تخفیف بهای بلیط سیرک برا دانشجوها بالا بود. از روی کنجکاوی با هادی و فرهاد رفتیم بلیط تهیه کردیم.
اهل سیرک رفتن نبودم و اولین بار بود که دیدن اون حیوونای زبون بسته میرفتم. و با رفتارای اون حیوونای زبون نفهم و لودگیهاشون از یه طرف، و از طرفی مظلومیت حیوونای زبون بسته ،پشت دستمو داغ زدم آخرین بارم باشه. این کمترین درس عبرت اون روز بود.
ردیفای آخر نشسته بودیم و از اون بالا تقریبا رفتار همه تماشاچیا هم قابل مشاهده بود. وسطای اجراها و لودگیهای روی صحنه، یه درگیری بین تماشاچیا پیش اومد و یکی از دانشجوها رو انداختن بیرون. صدای اعتراض بقیه دانشجوها در اومد و دروغ چرا، منم هیجانی شدم و از بی احترامی به دانشجو بدم میومد و میخواستم برم جلو حداقل ببینم قضیه چی بوده. هادی دستمو گرفت نشوند سر جام و بهم گف چرا هیجانی شدی. چرا عجله داری. تو که نمیدونی قضیه چیه چرا میری قاطی سیالشکر معترضین؟ بعلاوه از همینجا دقت کن ببین کی اومده شده سردسته معترضین! نگاه کردم دیدم " دیوث" با اون موهای دم اسبی شده لیدر حق خواهان!!! این موجود "قرمساق" که تا چند دقیقه قبل لابلای دخترای همفاز خودش ،ردیفای جلو وول میخورد، الان برا من روشن فکر شده؟! حق با هادی بود. جلو رفتن ماها هزینش تایید اون " دیوث" بود. اینم یه درس عبرت دیگه شد از اون سیرک کذایی.
حرف "درست" رو باید در "جای درست" زد.
بهدلیل عدم تعریف و پیش بینی جای درست ، کانال درست، مسیر درست بیان خواسته ها و اعتراضات مدتهاست هزینه ساز بوده.
از من میخواست براش یه کارنامه آزمون کارشناسی ارشد درست کنم! البته اون زمونا ارشد خییلی مدرک بالایی محسوب میشد! پرسیدم واسه چی میخوای؟ گف میخوام بچه های محل رو بزارم سر کار :) یه چنتایی از درصدها رو بالا تنظیم کردم و دست آخر هم یه رتبه مناسب و کار رو تحویلش دادم. ازش پرسیدم کسی شک نمیکنه؟ اگه کسی خواست امتحانت کنه چی؟ گفت کی دنبال این چیزاست، تازه اگر هم سوالی بپرسن که بلد نباشم ، نهایتش اینه که بگم الان حضور ذهن ندارم یا اینکه میگم زمان بهش خورده و یادم رفته!
وقتی رفت با خودم فکر گفتم واقعیت جامعه همینه! چه فرقی میکنه! رتبه یک دکتری باشی و یا دیپلم ردی، وقتی اطلاعاتت به درد خودت هم نمیخوره و هیچ ما به ازای عملی نداره.
امروز صبح علی الطلوع رفتم بنزین زدم. اولینبار بود که باک رو تا لب پر میکردم. وقتی رفتم حساب کنم دیدم عدد اشتباه شده. به رفیقم تو جایگاه گفتم دستگاه خرابه؟ لبخند ملیحی زد و گف ساعت ۱۲ دیشب گرون شده. مث سیامک انصاری تو فیلماش، یه نگاهی به دوربین انداختم و گفتم بعد یه عمر یه باک کامل زدیم، عدل، همین الان باید گرون بشه؟!!
از شوخی گذشته از قیمتش جا نخوردم و ناراحت نیستم. از مسوولای دورو و دروغگو ناراحتم که بارها وعده عدم افزایش قیمت تا آخر امسال رو میدادن و حتا در مورد اخبار مربوطه هم میگفتن شایعس و توجه نکنین.
ای کاش فیلم محمد رسول الله رو مجیدی نمیساخت.
+ گاهی نشستن و سکوت برای برخی افراد بهتر از اتلاف هزینه و فرصته.
عروسک های بچه ها، هویت و فرهنگ و شخصیت جامعه آینده هستن.
حواسمون به این الگوسازیهای ناخودآگاه هست؟
پست مرتبط مینیمالیستhttps://dar300metri.blogsky.com/1394/08/03/post-115/تنهای