عنوان اصلی کتاب: ان مع الصبر نصرا
+ صفحه ۵۹: ... فعالیت اسلامی اقتضا میکندکه همه، با همه قابلیتها و سلیقه های مختلف جذب شوند...در حدیث آمده:
لو علم الناس کیف خلق الله تبارک وتعالى هذا الخلق لم یلم أحد أحدا.
اگر مردم بدانند خداوند مخلوقات را چگونه افریده است ، هیچ کس کسی را سرزنش نمی کند
+ همه ادما در حد خودشون، خوبن.
+ آدمای مختلف، برخوردهای مختلف.
برای کمک به یک پروژه دانشجویی ، بعد از مدتها وقت گذاشتم برم سری به آرشیو مجلات بزنم. البته خیلی قدیمی نیس، سال۸۷. چقدر تو این مجله ها به احمدینژاد حمله کرده بودن... انتقاد منصفانه و متناسبش خوبه.
# استاد محمود مختاریان، رفیق خوبی بود
"داروی امام کاظم" رو برای سرماخوردگی به دوستان پیشنهاد میکنم.
بعدا اضافه شد:
+ ما متخصص طب اسلامی نیستیم اما تجربیات شخصی و موردی رو که میتونیم به اشتراک بزاریم.
+ افراط و تفریط تو هیچ کاری خوب نیس، هرچیزی دوز مصرف خاصی داره.
+ تو این مورد، بعضیا عادت کردن چشم بسته بلافاصله قرصای سرماخوردگی کارخانه دکتر عبیدی رو دوتا دوتا مصرف کنن، یا انتی هیستامین و کلداکس و بقیه سموم شیمیایی... رو بی مهابا بندازن بالا، یا انقدر انتی بیوتیک تزریقی و خوراکی استفاده کردن که دیگه جواب نمیده و...
+ قبل از خواب، مقدار کمی از این دارو که بصورت پودر هست رو بدون آب بخورین. طوریکه مزش تو دهان و گلو باقی بمونه. صبح که بیدار میشین از گلو درد خبری نیست. دوز هر مصرف شاید نصف قاشق چای خوری هم نشه، اثر دارو به موندنش در گلو و دهانه.
+ یه قوطی کوچیک این دارو ۴یا۵ هزار تومنه. گرون نخرین.اگه دستتون باز بود تو خونه هم میتونین خودتون بسازین.
+ البته تاکید این طب بر پیشگیری هست و اصلاح تغذیه.
+ طبق محاسبات دقیق و رصد ستارگان و موقعیت جغرافیایی و ...نتیجه این شد که ساعت ۶ اذون صبحه و ساعت۵ اذون بعد از ظهر. به عبارتی، موقع برگشتن از سرکار وقت افطاره. هوا هم که مساعده،بهترین موقس برا روزه های قضا.عاقا ما تا این نیتو کردیم ، کمتر از ۲۴ ساعت چنان سرماخوردگی سراغمون اومد که ۴ روز مث چی تو اتاق افتاده بودیم!
برای انجام کاری رفتم به سازمان الف. بعد از انجام امور اولیه، چنتا برگه بهم دادن و منو ارجاع دادن به بیرون سازمان و موسسه ب! سرتونو درد نیارم، حدود ۲ ساعت وقتمو تلف کردن. موقع اتمام کار رفتم سراغ رییس سازمان الف و بهش گفتم برای سازمان شما خوبیت نداره مراجعین رو ارجاع بدین به موسسه ب. اصلاوجهه خوبی نداره...
برگشت بهم گفت: اینجا نیرویی که اینکارو انجام بده ندارم.
موقع خروج از اونجا علاوه بر عصبانیتم بخاطر اتلاف وقت، به این فکر میکردم خدا رحم کرد همچین جایی کار نمیکنم! ( راستش سالها قبل یک نفر پیشنهاد کار اونجا رو بهم داده بود که قسمت نشد) اگه از نیروهای اینجا بودم همه کارها ی موسسه الف و ب ، رو گردن من میانداختن، و با شناختی که از خودم دارم همه اون کارهارو انجام میدادم بدون هیچ افزایش حقوق یا توجهی از طرف رئسا!
+ بعضی رئیسا بعد از رفتن آدم میفهمن براشون چه کارا انجام میدادی، بعضیای دیگه میدونن چقدر ارزشمندی ولی ترجیح میدن به روت نیارن مبادا به ابهتشون لطمه بخوره، بعضیا خودشونو میزنن به اون راه و بی توجهی به نیروها رو تا اونجا تعمدا پیش میبرن که بعد از رفتنت حاضرن جای تو رو با ۴ نفر پر کنن و حقوق ۴ برابری بدن اما جلو تو کم نیارن و ابراز ندامت نکنن.
+بسیاری از رئیسا و مدیرای ما ، مدیران دوران گل و بلبلن ، و فقط اینجور مواقع لبخند میزنن. اما اگه مسئله ای پیش بیاد سیستم رو به لجن میکشن...
+ ماها تا دم پیری هم انگار محکوم به بی توجهی هستیم! پیرمردای خوبی خواهیم شد! نجیب و بدون حاشیه. اما روزگار انگار بر وفق افراد پرحاشیس
بعدا اضافه شد:
پیری به سن و سال نیس. مغز و فکر بعضیا بر خلاف سن شناسنامشون ، پیر و فرسودس