+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

"بارون درخت نشین" - ایتالو کالوینو

بی انصاف نیستم اما توقع دارم اگه کتابی بهم معرفی میشه از خوندنش پشیمون نشم. کتابهایی مث "سینوهه" و همینطور "مردتکثیر شده" اونایی نبودن که توقع داشتم.حتا کتاب "صدسال تنهایی" با همه شوهای تبلیغاتی پوچ از اب دراومد. یا همین "بارون درخت نشین" که حسین قدیانی معرفی کرده بود. فک میکردم خیلی بهتر باشه اما خب خالی از فایده هم نبود...

توقع ما آموزندگی فشردس. مثل داستان کوتاه"بی عرضه"  آنتوان چخوف . کوتاه و مفید. وکتابای با حجم بالاتر ریسک اتلاف وقت رو بصورت نسبی بیشتر میکنن 

در ادامه منتخبی  از کتاب بارون درخت نشین  :

 

ادامه مطلب ...

We can do

در جمع دوستان در فروشگاه:

شعارهای  روی جعبه ها توجه آدمو جلب میکرد. شرکتهای مختلف با شعارهای آرمانی . شعارهایی که جدای از اهداف تجاریشون میتونن الهام بخش باشن. ازسیدمحسن پرسیدم اون ماشین لباسشویی چه قیمته؟ بعد از توضیحات از اصل ونسب و جزییاتش قیمتشو گفت. رضا به شوخی گفت این پولو بده  به من من برات کنتراتی میشورم!

شب به حرف رضا فک میکردم. از خودم پرسیدم آیا واقعا کسی حاضره اینکارو انجام بده؟ با بیشتر شدن مبلغ شاید هر کسی وسوسه بشه. یعنی از وقت و انرژی خودش بزنه و بجای ماشین خدمات ارائه بده. یا بر عکسش ایا اوقات ماها به اون مرحله از ارزشمندی رسیده که  با به خدمت گرفتن انواع ماشینها زمان بخریم؟ یا اصلا این تصور و باور عینی از تواناییهامونو پیدا کردیم که باید برا وقت و زندگیمون انقد ارزش قایل باشیم که دچار "حواشی خرید ماشینها" نباشیم و هدفمون فقط تقدس زمان و فرصتهامون باشه.

باز صد رحمت به لوازم خونگی، ای کاش تو خرید خودرو هم حق انتخاب و آزادی عمل ولو محدود وجود داشت. منظورم برای اون دسته از افرادیه که حتا برای هزینه بنزین ماشین هم دغدغه دارن و مجبورن برای  هزینه های جزئی هم حسابگری کنن

بعدا اضافه شد: 

خیلیا هستن که بدون توجه به فلسفه تقدس فرصتها،با تقلید کور فقط دنبال کلاس بیشتر یا نهایتا رفاه بالاتر و فریب خودشونن. این افراد نباید مارو به اشتباه بندازن. اونا فقط ادای آدمهای بلند نظرو در میارن و حسابشون جدای  افرادیه که وقت و فرصت براشون طلاست.حساب تجمل گرایی/مصرفگرایی/ریخت و پاشای احمقانه و ... از افرادی که با کمک ماشینها زمانشونو مدیریت میکنن جداست. افرادیکه سرمایه گذاری روی خودشون و تواناییهاشون ناخودآگاه رفاه و درامد براشون ایجاد کرده و ارزشمند بودن براشون هدف بوده نه رفاه ظاهری..

شخصیت حیوانات

اب چشمه و زلالی اون منو محو خودش کرده بود. حشرات مختلف میومدن و آب میخوردن و میرفتن. پروانه، زنبور و..

زنبور  با موجای کوچیک کنار چشمه یه لحظه سر خورد و حالت اسکی روی آب مسیری چند سانتی رو سواری کرد. با خودم گفتم شاید اگه من بجاش بودم صدها بار مسیر چشمه رو به سمت پایین اسکی میکردم و لذت میبردم! اما زنبور بلافاصله پرواز کرد و رفت دنبال کار خودش! نه فقط زنبور که هیچ حیوان دیگه ای رو ندیدم که دنبال تفریح باشه! همه دنبال اهداف خودشونن.

شما بیشتر از 5دقیقه نمیتونی کنار کلنی زنبورها بشینی و رفت و آمد و رفتارهاشونو تماشا کنی چون با واکنش اونها مواجه میشی! ( همچین تجربه  ای رو به قیمت خوردن بیشتر از 30 نیش در 2الی 3دقبقه  مانیتورینگ  کلنی زنبود عسل دارم:) ) اما کنار چشمه بینهایت بشین و تماشا کن هیچ حیوانی متعرض تو نمیشه! اونها واقعا با شخصیت هستن. حشرات کنار چشمه  کاری هم به کار همدیکه ندارن چون اینجا یه محیط عمومیه و حتا زنبورهای گوشت خار هم حرمت مکانهای عمومی رو حفظ میکنن. نمیدونم شمام به این نکته پی بردین یا نه. تا وقتی به حریم شخصی اونها تجاوز نشده باشه بهیچوجه تهاجمی نیستن و فروتنانه کوتاه میان. و البته حریم شخصیشون هم تعریف شده و ثابت هست و مث ما ادما مدام نمیخان اونو گسترش بدن...

مهمتر از قشنگی این قانون، عمل کردن و رعایت کامل اون توسط حیواناته

اگه از نگه داشتن حرمت مکانهای عمومی توسط خودمون فقط و فقط موضوع "نظافت" رو در نظر بگیریم باز هم نتیجه بررسی ناامید کنندس. تویی که میدونی بوی جورابت، سیگارت، اودکلن شیمیایی تندت، و... ممکنه آزار دهنده باشه، نرو تو فضای عمومی بسته. میخاد نمازخونه باشه میخاد سالن انتطار. 

سوال


ترجیح میدم بجای کاکتوس یا گلدونای با قیافه ها ی عجیب غریب که فلسفه نگهداری و حتا اسمشون نیاز به تعبیر یا ترجمه داره، شاخه  گلها و گیاهان تازه رو از فضای سبز بچینم و بزارم جلو میزم داخل بطری آب. گیاهانی که بدون تفسیر و ترجمه هرکسی رو جذب میکنن. درسته عمرشون کوتاهه اما این  اقتضای تر و  تازگیه و  به زحمت جایگزین کردنش  می ارزه. 

مخصوصا اگه گل نیلوفر باشه که روی بوته هم عمرش کوتاهه چه برسه به روی میز. 

هر کسی از جلو میز رد میشد توجهش به اون گل جلب میشد. با یکی از همکارا درمورد رنگ بندی گل و برگهای قلبی شکلش صحبت میکردیم...شکل و رنگهای فوق العاده و کاملا به اندازه و حساب شده که با هم همخانی کامل دارند... به همکارم گفتم یه برنامه کامپیوتری رو در نظر بگیر، مثلا برنامه  شطرنج. الگوریتمهای خاص خودشو در سطوح مختلف داره که مجموعا یک هوش مصنوعی برای بازی شطرنج ایجاد میکنه. یکی از سطوح این هوش مصنوعی مرحله "ارزیابی" هست که تو این مرحله کامپیوتر تشخیص بده که جلو هست یا عقب، آیا بازی رو داره میبره یا میبازه و کلا کجای بازی هست! حالا این مثالو در مورد این گل پیاده کن! یه سلول گیاهی تبدیل شده به یک گل. اگه بحث تولید اینهمه رنگ و لطافت از خاک بی روح رو بذاریم کنار و خارق العاده بودن ایجاد اینهمه خلاقیت رو هم بحثی بدونیم که مربوط به فرایند تولید هست و پیچیدگی تولید رو هم فعلا بذاریم کنار، بحث "ارزیابی" واقعا مغفول و به مراتب متحیر کننده تره. اون سلول چطور تشخیص میده که تو چه موقعیتی هست!؟ تو بازی شطرنج، کامپیوتر الگوریتم های خاص خودشو برا ارزیابی داره اما این گیاه از کجا میفهمه که چه شکلی شده، چه رنگی باید باشه و...؟!

** 

قطعا آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر [و شکوهمندتر] از آفرینش مردم است ولى بیشتر مردم نمى‏دانند  .سوره 40 آیه 57

پس آیا کسى که مى‏آفریند چون کسى است که نمى‏آفریند آیا پند نمى‏گیرید. سوره 16 آیه 17
در حقیقت آیات من بر شما خوانده مى‏شد و شما بودید که همواره به قهقرا مى‏رفتید. سوره 23 آیه 66

درسهای بمب هیدروژنی


** تصویر بالا مربوط به بمب هیدروژنی رونمایی شده کره شمالیه. گفته میشه معادل 100 کیلو تن قدرت داره  یعنی حدود6برابر قوی تر از بمب اتمی «پسر کوچک / Little Boy» که هیروشیما را با خاک یکسان کرد ، و5برابر  «مرد چاق / Fat Man» که  در ناکازاکی برای انسانیت افتخار آفرید. (پست مرتبط)

** این پست  مدتها تو لیست انتشار بود حس کردم بهتره بجای یک پست طولانی ، اونو طی چند پست  انتشار بدم . 

حسی که با دیدن این بمب به آدم دست میده با بقیه ساخته های بشری وجه اشتراک داره. ساخته هایی مثل  بوق ماشین، بلندگو ، میکروفون، هواپیما و...

** در یکی از رمانهای قدیمی که سبک حماسه ای و مبارزه ای داره ، قهرمان افسانه، با یک سبک پیشرفته مبارزه  میکنه و همه حریفان رو شکست میده . فوق العاده بودن این سبک ،  بر خلاف فیلمای تخیلی نه در پرواز و نه در ملق زدنهای 360 درجه در هوا و یا  تخریب دیوارها با لگد  و مشت، و نه به خاطر سرعت شمشیر زدن و نظیر اینهاست ، محوریت این سبک ، همواره  یک قدم جلو تر بودن از حریف و حمله به نقطه ضعف های سبک حریف است.

پ ن:

شاید طرح بمبهای هسته ای و هیدروژنی زمانی جزو اسناد به شدت محرمانه محسوب میشد اما الان چطور؟! اوضاع زندگی ما و بسیاری از مسائلی که باهاشون سرو کار داریم هم همینطوره!