+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

مرد عمل

همه چی از سوال رضا شروع شد. گف یه سوال فلسفی برام پیش اومده.رفته بودم بیمارستان یه مشت مریض بدحال اونجا بودن. انقدر بد که برا خودشون آرزوی مرگ میکردن.  امیدی هم به بهبودشون  نبود و خودشون هم  میدونستن و  اینو از گریه هاشون هم میفهمیدی. رنج سنی خاصی هم نداشتن دختر /پسر/ پیر/ججوون... نظرت در موردشون چیه؟ چیکارباید کرد؟بنظرت فلسفه زندگیشون چیه؟اگه راضی باشن میشه به زندگیشون پایان داد..؟

 سوای گفتگویی که بینمون گذشت ، فکرم هزارجای دیگه رفت.

 اول به اصل موضوع . اینکه چرا زجر میکشن. زجر اصلی خرد شدن شخصیته. اینکه مثلا دیگران مجبور باشن برات لگن بزارن. بعد برام سوال شد یعنی نمیشه تو این مواقع کاری کرد کرامت انسان زیر سوال نره؟ با وسایل تمام اتوماتیک و تکنولوژی این زمونه؟ نتونستن؟ یا تا الان کسی زحمت فک کردن به خودش نداده؟حتما باید اونور آبیها یه کاری بکنن و ما تقلید کنیم؟

 این موضوع لینک شد به یه مسئله دیگه و یاد صدای بلندگوها و بوی جوراب  و عطر تند برخی افراد تو نمازخونه ها افتادم یعنی یه فرد غیر مسلمون وقتی بیاد نمازخونه یا مسجد حق داره  از خیلی چیزا زده بشه. چرا اینهمه سال فکری برا این موضوع بظاهر ساده نشده؟

یا چرا فکری بحال روشهای جایگزین تست اعتیاد نکردن! حداقل بخاطر اسلام و عقایدی که ازش صحبت میشه.


+  امام علی در تلافی بستن آب، آب رو بر سپاه معاویه نبست در حالیکه میتونست اونکارو تحت عنوان  استراتژِ ی جنگی توجیه کنه.

+ یا رفتار امام علی در وسط جنگ که مدام  منتظر بود ببینه کی موقه نماز ظهره  که ابن عباس پرسید :شما وسط جنگ به فکر نمازی؟!....

+ یا اونجا که  میتونس عمروعاص رو تحت هر عنوانی با توجیه دفاع از اسلام بکشه.

+ یا رفتار مسلم ابن عقیل  که میتونس براحتی عبیداله ابن زیاد خونخوار  رو بکشه و مسیر تاریخ رو عوض کنه...

 احتمالا شما هم مصداقهای بهتری سراغ داشته باشین برای  اثبات  پابندی عملی به ارزشها. 

پ ن:

اجرای واقعی پابندی به ارزشها، مرد عمل میخاد. 

بعضیا با لگد مال کردن ارزشها میخان از اونا دفاع کنن!!


معلوم هس اون پایینا چه خبره؟!


 +  همان کس که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست و فرزندى اختیار نکرده و براى او شریکى در فرمانروایى نبوده است و هر چیزى را آفریده و بدان گونه که درخور آن بوده اندازه‏ گیرى کرده است (سوره فرقان آیه۲)

   تا حالا دقت نکرده بودم آیه هایی  که خدا تو اونا   از خودش تعریف میکنه چقد باحال و دوست داشتنی هستن. وقتی اون تعاریف حماسی و در عین حال ساده رو از خدا میشنوی، یه آرامش بی مثال میاد سراغت.

 ++  در مورد پتانسیلهای ناشناخته و مغفول سلولها، جدای از دونستن خود موضوع، تا حالا با دقت، بدون نگاه تستی/کنکوری ، فکر کردیم  اون پایینا چه خبره؟  صحبت از ابعاد نانو متری هست.  فقط در مورد ظرفیت ذخیره اطلاعات در DNA دانشمندا میگن: تمام اطلاعات دیجیتال دنیا رو میشه در چند لیتر  DNA  ، اونهم برای مدت هزاران سالذخیره کرد!

 جایی دیگه مطلبی از نشریه ژئوگرافیک منتشر شده بود درمورد اینکه مارها ، ژن دست و پا دارن! هر کسی میتونه مدتها به این موضوع فکر کنه و هزارجور تحلیل ازش بیرون بکشه (تحلیل علمی/فلسفی/دینی/انسانی و... )

مثلا اینکه ما هم  قطعا ژنهایی داریم که شاید در تمام  طول حیاتمون خفته باقی موندن! ممکنه ما ژن پرواز یا ترمیم اندام های آسیب دیده رو داشته باشیم.  تصویر بالا رشته DNA   رو نشون میده که ظاهرا بخشهایی از اون به دور اون جسمهای گوی شکل (هیستون) پیچ خوردن . بخشهای باز شده، ژنهای فعال و بخشهایی که دور هیستونها پیچ خوردن ژنهای غیر فعال هستن. ا نتخاب اینکه کدوم ژن فعال باشه یا نباشه با کیه؟ یا اینکه اصلا پیدا کردن و فعال کردن ژنی خاص در بین اون کلاف سردرگم چطور مدیریت میشه ؟!

++ چند وقت قبل یه مقاله ای خوندم که برام مطالب کتاب درسی رو زیر سوال برد ،  در حالیه که اون مطلب همچنان تو سیستم مریض تستی/کنکوری تدریس میشه! یا مثلا همین فرضیه احمقانه تکامل تدریجی داروین  یا "اتفاقی" بودن همه چیز از جمله حیات. طرح اتفاقی و شانسی بودن دنیا و حیات حتی بصورت نظریه هم خفت آوره. این تناقض از همون زمان مدرسه تا الان مث ویروس مغزمو مشغول نگه داشته...اما مگه مجالی هس کسی از این سیستم مغرور انتقاد و یا حتا سوالی بپرسه؟! این مدل رفتارها مانع از خلاقیته و کنجکاویهایی که میتونن به دستاورد های بزرگ برسن سرکوب میشن.

شاید تنها دلیل منطقی ارائه همچین تئوریهای احمقانه ای این باشه که علمای حوزه دین نتونن ازش استفاده کنن!

وقتی چیزی مطلق نیست (مخصوصا علم آدمیزاد) چرا ادعای دانای کل بودن میکنیم؟! مطالبی که الان میخونیم ممکنه در آینده نفی بشه پس قبل از هر چیزی ابتدا خاضعانه یاد آور بشیم که مطالب آدمیزاد، وحی منزل نیست و برای هر صاحب اندیشه کنجکاوی  راه تکمیل یا انتقاد و سوال رو باز بزاریم. ممکنه ایده و نکته ای به ذهن یک کودک برسه که به ذهن پروفسورهای مدعی نرسیده باشه.

مسئولین بالایی آموزشی (وزارت علوم، بهداشت و اموزش پرورش) از عاقبت این سیستم خبر ندارن؟! مدرک فروشی و سرکوب خلاقیت و  تجارت با تست و جزوه و ... 

گاهی آدم دچار تناقض میشه. واقعا اون بالاها چه خبره؟! 

پ ن:

تصور کنین ممکنه ما ژن ترمیم دست و پای قطع شده یا دندونهای از دست رفته یا ترمیم آسیبهای نخاعی رو داشته باشیم و یه عمر بیخبر روی ویلچر زندگی کنیم!

مثل موضوع ژنهای خفته ،  پتانسیلهای دیگه ای هم در ما وجود داره که اگه باورشون نداشته باشیم تا اخر عمر غیر فعال میمونن. 

ایستگاه جوانمرد قصاب


+   مرد میونسال بعد از مهمانی از خاطراتش میگفت. از همه نوعی.  هر کسی میتونس برداشتهای خودوشو داشته باشه. یکی از خاطراتش این بود: 

چند ماهی میشد که شغل قصابی رو انتخاب کرده بودم . یه گوسفند خریده بودم و بهش مشکوک بودم . اون موقه ها سونوگرافی هنوز باب نشده بود! بنابرین بردم پیش  3تا کارشناس که بگن آبستن هس یا نه. و هر سه تا گفتن نه. وقتی قربانی شد و شکمشو باز کردم از شکمش 2 تا بره در اومد!

غیر از موضوع ضرر مادیش   (که بلاخره کلی از وزن گوشت آماده فروش کم میشد)    کلا از خودمو و کاری که مشغولش شدم بدم اومد. همون موقه تصمیم گرفتم اینکارو بذارم کنار 

با خودم فک میکردم اگه مرد میونسال، 30 سال قبل، اون تصمیم رو نمیگرفت ، هرگز به موفقیتهای فعلی نمیرسید( حداقل از نظر شغلی)

کلا از آدمای این مدلی خوشم میاد. افرادی که اعتقاداتی دارن و به هر قیمتی پاش می ایستن. برا اعتقادات و آرزوهای بزرگشون پا روی هر منافع ظاهری  میزارن و کاری به حرفای "کودک طمعکار درون" و حرفای مردم ندارن.حتا مخالفان این مدلی هم محترمن! افرادی که با وجود مخالفت یا حتا دشمنی با ما، مسلکشون ثابت و مشخصه.

باید یاد بگیریم مثل اون قصاب وقتی فهمیدیم مقصد قطار با اهداف و  مسلک ما جور نیس ازش پیاده شیم! زندگی یعنی همین ، هرموقه خاستی با شجاعت مسیرتو اصلاح کنی. طی کردن چند قدم در مسیر درست باپای پیاده، بهتر از کیلومترها  مسیر با قطار و سایر وسایل حمل و نقله.

+   سجاد بهترین پیشنهاد شغلی (از نظر ماها) رو رد کرد و  بجای یک شغل رانتی با جایگاهی عالی در پایتخت، ترجیح داد اهدافشو ادامه بده و بلاخره برای تحصیل رفت اسپانیا و الان همونجا یه شغل مناسب داره. محمد با همه رانتها و حسن سابقه ای که تو درس و بسیج داشت بجای کار تو شرکت خودرو سازی داخل یا  تدریس دانش کاه، الان اونطرف آب داره به رشدش ادامه میده، مرتضی کار دولتی که الان همه براش سرو دست میشکنن رو با دادن غرامت لازمه رها کرد و برا خودش دفتر و شرکتی راه انداخته که دست کم 5الی 10برابر قبل حقوق میگیره و چند نفر زیر دستش کار میکنن و شغلش راکد نیس، مثالها زیادن و حتما شما هم مصداقهایی سراغ دارین.

حساب این مدل افکار از "ناشکری" سواست. انجام  کارهای با درامد جزیی که شاید ما براحتی بعنوان شغل دوم ویا شغل خانگی قبول میکنیم اما حواسمون به پتانسیلهای خودمون نیس و اینکه عمر و فرصتهای ما خیلی ارزشمند تر از تصورات ما هست. و این یعنی عزت نفس

نگد


++ "نگد"  در اصطلاحی محلی به معنی کال و نارس تعبیر شده و گویا در  فرهنگ معین به معنی : شخص سرد و نچسب و  کسی که در برخورد با مردم آنها را از خود می‌رنجاند.

اما اینجا به صورت اتفاقی در و تخته جور شده و به این لغت رسیدم. خاستم مخفف شده "نگهبان دسشویی" رو بنویسم رسیدم به "نگد"!

داستان موش شهری موش روستایی یادتونه. با بیانی ساده یاد میده فاز فکری افراد با هم متفاوت و شاید متضاده.

گاهی ممکنه همه یه جور باشن و تو تنها یجور دیگه. فوری به منطق و باورهای خودت شک نکن. برا بعضیا ممکنه فححاشی یا  دهن دریدگی ارزش باشه. بیغیرتی عادی باشه. کوته نظری مسلک باشه و همه اینا درحالی باشه که ادعای دین و اخلاقشونم بشه! ممکنه دروغ تو خونشون باشه  و  ظاهرشون فریبنده باشه اما تو عمل بدونی پشت پرده چه خبره و دچار افسردگی  بشی از این جامعه....

 ادما با هم فرق دارن . اینو درک کن و استقلال عملتو حفظ کن. پذیرفتن این واقعیت خیلی به افزایش ظرفیت تحمل کمک میکنه.

++  رفتار"نگد" تو محل کارش منزجر کننده بود. خب چند بار اولو میزاری به حساب اتفاق، اما در بلند مدت میفهمی مرامش اینه. منت گذاری بخاطر کارایی که قد پشم گوسفند ارزش ندارن! از طرفی تحقیر و حمله به کارها و اعتماد بنفس دیگران و طبق معمول قربانیان اصلی بانوانن . طرف تحصیل کرده های واقعی رو تحقیر میکنه در حالیکه خودش مدرکشو خریده و البته تو عمل هم چیزی در چنته نداره. از اون ادماس که اگه پستش در واقع نگهبانی از دسشتوییه ، انقد با افتخار و قر و فر رفتار میکنه که طرف مقابلش فک میکنه مدیر سایت هسته ای کشوره! در مورد "نگد"  اغراق نیس . گاهی خودمم شک میکنم چرا کارای کوچیک که از بچه ها هم بر میاد رو انقدر با فخر و منت سر مردم از همه جا بیخبر، انجام میده! اینکار در مرحله اول به خودش لطمه میزنه. ادم باید نگاهش به بالاتر باشه تا بتونه رشد رو ادامه بده نه مث اون که ...

رفتارش تنفر آمیزه اما برا امثال ما عبرت اموزه. من از پشت پرده خبر دارم و در برابر اون واکسینه هستم و براش تره هم خرد نمیکنم اما مخاطبین چی؟

++  اگه تو یه اداره ای یا هرجایی به تور همچین افرادی خوردین خودتونو نبازین.شاید به 100 جا و 100 نفر مراجعه کنین  وباز با امثال اون روبرو بشین.به تلاش ادامه بدین. بلاخره تو این سیستم مریض هم آدم سالم  پیدا میشه. سعی کنین اونا رو پیدا کنین و حساب اونا رو از امثال "نگد"  جدا کنین.

مثلا طرفو جوری می پیچونن فک میکنه چند ماه باید بره این استان و اون استان، اما در واقع کار 5یا6 دقیقس که اتاق بقل انجام میده! یا جوری تو برجک دختره میزنه که تو دانشگاه چی خوندی، انگار خودش  از یه اکابر بیشتر حالیشه. یا جوری از فساد مملکت حرف میزنه که انگار خودش قدیسس. اینجاست که بیشتر تحت فشار قرار میگیری چون هم خودت منتقد فساد هستی و هم باید اعلام برائت کنی ازین مدل آدما که همون حرفای تورو تکرار میکنن اما خودشون منشا فسادن! میشی چوب دو سر طلا!

مثالها زیادن خودتون میتونین تو موقعیتای مختلف مصداق پیدا کنین. مثلا حکایت رفیقم که رفته بود پزشک اطفال و یه مشت خزعبلات تحویلش داده بود. زمونه عو ض شده. حالا دیگه دسترسیها بیشتر شده ،همه فهمیدن حرفای یه نفر حجت نیس. حس کردی خزعبلات میگه برو سراغ یه نفر باسوادتر.

هر موقع جو ناامیدی و افراد مغرور پالس منفی به تورتون خورد بجای دلسرد شدن  و دست کشیدن از هدفتون ، فقط دور "اون  فرد "رو خط بکشینو  بگین اون یکی از "نگد" هاست .

++ رسانه ها و جهت دهی فرهنگی اجتماعی ما هم واقعا تو این زمینه کم کاری کردن. اینهمه کشورای لامذهب میرن دنبال انگیزه دادن به ملتشون ولو بصورت دروغهای مختلف و تحریف تاریخ و... اما ما کاملا بر عکس.

++ تو صیه دوستانه در این پست   و تجربه ایشون مبنی بر اینکه:   توصیه میکنم تو محیط کاریتون فاصله تون رو با همکارا حفظ کنید .      این توصیه رو در همه مراحل زندگی جدی بگیرید. (کار،تحصیل، تفریح،گپ خانوادگی و..)       پست مرتبط
+   "جاویدی "و  "بهاری"  دو نمونه از افراد همکار "نگد" هستن که ادم به وجود اونها  افتخار میکنه و به آینده امیدوار میشه و با نگاه به اونها فرق کلاغ و عقاب رو میفهمه. موضوع وجود افراد نگد رو به "بهاری " گفتم و نظرشو پرسیدم جواب قشنگی داد: عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد...

شورشو در نیاریم!


میتینگ در آبدارخونه:

++   چپ و راس نفتکش، نفتکش!!!

هرجا میری نفکش...!عکس پروفایلها ، نفتکش. متن پستها و کامنتها ،نفتکش. مباحث تاکسی ،نفتکش. مباحث ابدارخونه، نفت کش...

بس کنیم دیگه! همچین جو گیر شدیم انگار طرف برای رضای خدا با علم به اینکه این حادثه رخ میده تنها داوطلب شجاعی بوده که بخاطر گل روی ما به این عملیات شجاعانه رفته و ...

چرا نگاههامون صفر و صدی شده؟! نمیخاد دایه مهربانتر از مادر بشیم!  اوضاع خود ما شاید خیلی بدتر باشه و بیخبر و بی خیالیم. کی به فکر ماهاست؟ کی نوبت بقیه 70 میلیون جمعیت خاهد بود؟ چندین ساله آمار کشته های تصادفات جاده ایمون  نقل مجالسه، اواضاع حاشیه نشینان ناعادلانه و تاسف باره (منظور از حاشیه، تمام شهرها و استانهای کشوره بجز تعداد انگشت شماری برخوردار!)  اوضاع کشاورز و دامدار و کسبه جزء، اوضاع تحصیلی و نظام اموزشی ودرمانی، اوضاع کارگری و ... اینهمه سال چرا برا این موارد بمب خبری نزدن؟!

مثل جریان پلاسکو و  امثالهم! که در این پست قبلا اشاره شده بود. یخورده عادلانه رفتار کنیم  عادلانه نگاه کنیم و بدون جو گیر شدن.

++  چندی قبل خبری منتشر شد مبنی بر افزایش 10 تا18 درصدی حقوق کارکنانی که ماهانه زیر 5میلیونحقوق میگیرند! یعنی انقدرتعداد بالای 5 میلیونیها زیاد هست که اون تصورات ملت در مورد استثنا بودن "حقوقهای بالا" زیر سوال میره. موضوع فقط این نیس که تعدادشون کم نیس و بصورت قانونی و در روز روشن این مبلغو میگیرن ، موضوع دیگه اینه که حتا با این افزایشات درصدی سالانه هم عمرا برسیم به تعادل با افراد چند ده میلیونی فعلی.

تازه همه این موارد برای افرادی هست که شغل مناسب و درامد حداقلی دارند، بقیه بماند...

پ ن:
  نمیخاستم اینا رو بنویسم و شاید برای بعضیا ناخوشایند باشه و گیر بدن به ظاهر حرفا. کلا خلاف جو عمومی حرف زدن  ، دیوانگیه و دردسرای خاص خودشو داره!
مثلا وقتی این حرفا تو جمع مطرح میشد یکی با شدت تایید کرد و ادامه داد جریان حججی هم همینطور بود!!! باز هم نگاه صفر و صدی! باز هم جوگیریات شدید!
بهش گفتم  اولا موضوع حرف چیز دیگس دوما عاخه اون چه دخلی به این مثال داره؟!  کسیکه در حین تجارت و روال شغل خودش با بهترین امکانات ممکنه، تو مسیری امن دچار اتفاقی نادر شده رو مقایسه میکنی با امثال حججی!؟