+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

سهم ما از آرزوها، آرزوی زندگی بود

ماها قانع بودیم و هستیم به  یه سری امکانات ابتدایی 

یه میز برامطالعه/ یه کتابخونه غنی / مشاوره آگاهانه

طعمه


ایجاد "هدف مجازی" یکی از استراتژیهای دفاعی/هجومی هس.   این هدف مجازی، میتونه مث تصویر این پست رفتار رزمنده مدافعان حرم برای فریب وشناسایی مکان تک تیرانداز داعشی باشه یا یه "سرورمجازی" ، برای منحرف کردن حملات سایبر و یا مدیریت و ریشه یابی اون حمله ها ,  یا  ...

قبلنم تو کتابای  تاریخ تو ابتدایی خونده بودیم :     "... دشمنان  شکست می‌خوردند زیرا سواران ایرانی آنها را به داخل خاک کشور می‌کشاندند سپس با حملاتی برق‌آسا و کوبنده نابودشان می‌کردند..."

ما هم میتونیم از این روش بهره ببریم. تو خونه یا بین دوستان یا همکاران و ...

حریم های خاصی رو  تو ذهنمون در نظر بگیریم. اونها رو طبق شاخصهایی که داریم از خصوصی تر،  تا عمومی تر،   درجه بندی کنیم و  وبصورت کنترل شده اجازه بدیم بعنوان محیط آزمایش افراد مورد نظرمون وارد اون حریمها  بشن و اونا رو زیر نظر داشته باشیم... ببینیم مواقعی که آب هم دم دستشون هست و موقعیتشو دارن آیا حریمها رو رعایت میکنن یا نه...

برای انتخاب شریک تجاری یا رفاقت یا حتی انتخاب همسر و... این مدل طبقه بندی افراد خیلی واقعیتر  و کاربردی تر از رزومه ها و معرفیهای تئوری  و خارج از بوته آزمایشه. 

بعدا اضافه شد:

گاهی تو یه جمعی هرکسی یه حرفی میزنه و ما سکوت میکنیم. واسه اینکه ببینیم طرف تا کجا جلو میاد. تا کجا میخاد ادامه بده. خوب که خودشو لو داد یا به اقتضای محیط جوابشو میدیم و یا به سکوت ادامه میدیم "ال سی" اون فرد رو تو ذهنمون تغییر میدیم. 


شکاف

++ آبدارچی: خواب دیدم قراره بفرستنم سربازی منطقه مناسبی تو تهرون که پاتوق آدمای کله گنده و از ما بهترون بود. حتا میشد برای بعد از سربازی هم بعنوان شغل رو موقعیت رانتیش حساب کرد. کاری ستادی تو یه دفتر که سالی ماهی یه مراجع هم نداشت.  اونم  در حالیکه ظهر میرفتی خونه خودتون و در اختیار خودت باشی! ازینکه همچین موقعیتی پیدا کرده بودم خوشحال بودم. بلاخره خیلی فرق داشت با اینکه  لب مرزای دور افتاده جلو گلوله پژاک و قاچاقچیا وطالبان و... با اون شرایط اقلیمی و ...2سال عمرت رو جلوچشمت ازت بگیرن. هرچند "از مابهترانی" هستن که همون شرایط کار ستادی رو هم عار میدونن ولی ماها آدمای قانعی هستیم. همین شرایط هم برامون ایدآل و هیجان انگیزه. وقتی از خواب بیدار شدم هنوز هم هیجان داشتم و شاد بودم و احساس خوش شانسی میکردم اما به مرور زمان  یادم اومد من که ده سال قبل رفتم سربازی!!  

++ راننده تاکسی: دیدم  چه برنامه ی خوبی داره. صبح تو خلوت و خنکی هوا میارنش جلو آموزشگاه. تو تعطیلات تابستانه دانشکاه، هم براش درامد داره  و هم توانایی هاشو میبره بالا و مدارک لازم  و رزومه کاری هم براش فراهم میشه . انقدر شرایطش ایدال بنظر میرسه که تحریک میشم برم ثبت نام کنم و هم مسیرش بشم اما یادم میاد که من سالها قبل مدرکشو گرفتم!

++ یا مثلا فرایند تحصیل و رفتن به دانشگاه و کتاب های کمک آموزشی و موسسات  و مربیان و  امکانات خود دانشکاه و خوابگاه و تکنولوژیهایی که قبلا تصورشم نبود و... جوریکه آدم هوس میکنه برگرده از نو درس بخونه بدون اونهمه مشقت و عذاب. 

خیلی از کارهای ما این مدلی شده. بعضی جایگاهها از بس با  هزینه های بالا و مشقت به دستمون رسیده که عقده ای و حساس شدیم. مخصوصا نسبت به افرادی که با هزینه های به مراتب کمتر و گاها رایگان اون موقعیتها بهشون تقدیم میشه. افرادی که معمولا هیچ ارزشی هم برای اون موقعیت باد آورده یا مشقتهایی که کشیدی قایل نیستن.

غرق دریای "وهم"

++ خیلی از موقعیتها و جایگاهها فقط و فقط از دور لذت بخش هستن. در ظاهر  ایدآل و اغوا کننده به نظر میرسن اما وقتی با هزینه زیاد بهشون میرسیم میفهمیم بدبختی و خفته و بوی لجن داره... اولین بار آدم و حوا درگیر این تخیلات شدن، بعد نوبت به قابیل رسید و تا الان ادامه داشته...

++ زین خیال ره‌زن راه یقین /گشت هفتاد و دو ملت اهل دین / صد هزاران کشتی با هول و سهم / تخته تخته گشته در دریای وهم

++ ذهن ما خودش بهترین کارگردانه. اینو از مقایسه هیجانات و ترسها بین خواب و بیداری میشه  فهمید. به همین خاطر گاهی خوندن یه  کتاب به مراتب اثرگذار تر از تماشای فیلم بر اساس همون کتابه. 

در مورد اثرات مثبت این توانایی و نقش اون تو رشد و پیشرفت و  پیش بینی آینده و... به اندازه کافی شنیدیم ولی در مورد مخاطراتش کمتر هشدار داده شده . همونطور که ذهن میتونه با پردازش افکار اونا رو متعالیتر کنه و کمک کنه  به خلق کارهای جدید در جهان واقعی و مثلا کمک کنه به خلق "چیزهایی که نیست"،  همونطور هم میتونه باعث به اشتباه انداختن ما بشه از تحلیلمون در مورد "چیزهایی که هست"! مثلا نگاه ما به یک شخص یا موضوع خوش بینانه هست و ذهنمون خود به خود یک حالت ایدآل از اون برامون خلق میکنه که ممکنه 180 درجه با واقعیت متفاوت باشه. بخل  حسد و حرص و طمع و خوشبینی/بدبینی افراطی و....همه دستپخت تخیلاته. راهکار اینه که تا میتونیم از تخیل فاصله بگیریم. اگه حرفی برای ما نقل قول شده حرکت کنیم به سمتی که خودمون با گوشامون بشنویم. اگه باگوشامون شنیدیم بریم حضوری هم ببینیم، اگه حضوری میبینیم بریم سراغ شناخت شخصیتش و ... کلا تا اونجایی که جا داره ملاکمون شهود عینی باشه تا تخیل و پیش بینی ذهنی.

++افـکــارت  گفتــارت می شود، گفتــارت رفتـــارت می شود، رفتـــارت عــــادتت می شود، عــــادتت شخصیتت می شودو شــخـصیتت سرنوشتت می شود.

++ این زندگی دنیا جز لهو و لعب چیزی نیست، و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر آنها می‏دانستند. (سوره 29, آیه 64)  (همه خوشیها و ناخوشیهای دنیا سرکاریه!)

++ چنین نیست که شما خیال می‏کنید به زودی خواهید دانست. (۳) (سوره ۱۰۲: التکاثر - جزء ۳۰)


مانکن. بودن یا نبودن!

تصویر این پست مربوط به یه "مدل" هس. ماهم به نوبه خودمون مدل هستیم. بعضی از ماها تکلیفمون با خودمونم معلوم نیس. اینکه مسلک و مراممون چی هس، هدفمون چی هس یا...

پ ن:

+ بعد از خودمون حواسمون به دیگران هم باشه. مسلک اصلیشونو ملاک بدونیم

پست مرتبط