+ هین توکل کن، ملرزان پا و دست / رزق ِ تو، بر تو، ز تو عاشق تر است - بر سر هر لقمه بنوشته عیان /کز فلان بن، فلان بن، فلان
+ چو بیشه تهی ماند از نره شیر/ شغالان درآیند آنجا دلیر.
از نظر حقوق خوانده ها مفهوم "قوه قهریه" (فورس ماژور)، نوعی جبر و زور خارجیه که موجب عدم انجام تعهد و یا تاخیر در انجام تعهد میشه. الان مرد میدون کم نداریم. یه عده ای با قهر خودشون رفتن کنار و یه عده با قوه قهریه کنار گذاشته شدن. فساد از قدیم تا حالا بوده هست و خواهد بود. نمیشه میدون رو خالی گذاشت. با همه نا امیدی ها و ناملایمات، شیرهای میدون صبرشونو بیشتر کنن.
+ تو اقتصاد مبحثی هست که با این مثال توضیح داده میشه: شما یه حوض یا استخر آب رو در نظر بگیرید که یه شیر ورودی آب داره و یه سری نشتی آب . حالا اگه شیر ورودی بسته بشه یا "دبی" آب ورودی کمتر از نشتی بشه ، دیر یا زود اون منبع خالی میشه. اوضاع مدیریتی ما هم همینجوره. نشتی ها از قبل بوده. شاید کمتر بهش توجه میشده ولی وجود داشته و چیز جدیدی نیس که بخوایم ربطش بدیم به ترامپ و خارج و... مشکلات ما ( اگه نگیم عامدانه و مغروضانس، ) قطعا داخلی و از سوء مدیریت افراد باند باز و مفت خور هس. موجوداتی که از همون اول انقلاب هم خودشونو چسبوندن به این سفره، بدون یه قطره خون یا فداکاری و لیاقت...
پ ن:
* تو این وضع سمپاشی و ناامیدی و فساد سیستمی و رانتهای علنی و خارج از حد و مرز، دلمون به این آیه خوشه و میگیم الهم اشغل الظالمین بالظالمین.
.. تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی... (سوره 59, آیه 14) آنان را متحد مى پندارى و[لى] دلهایشان پراکنده است...
آقایان فیلمساز کاسبی به چه قیمت؟
به نظر من یکی از بزرگترین دشمنان یا خودی های جاهل که به صورت دانسته یا نادانسته به فضای یأس و ناامیدی کشور دامن می زنند دسته ای از سریال سازها وفیلم سازانی هستند که برای کاسبی و گذران زندگی با موضوعات نخ نماشده وکلیشه شده ای مثل بدبختی، گریه، زاری، زندان، تصادف، گروگان گیری، کتک کاری، به کما رفتن، تشیع جنازه،شکست عاطفی، خیانت، عشق های مثلثی و...دست به ساخت فیلم هایی بسیار ضعیف و ناامید کننده می زنند.
حساب کنید آن هم درست در زمانی که افراد خانواده در بهترین زمان دور هم جمع شدند و می خواهند خستگی روزانه را با دیدن فیلمهایی که رسانه ملی با دستپخت فیلم سازان مجهز به شلنگ آب برای آنها مهیا کرده، در کنند و انرژی کاری روز بعد خود را با اینهمه نکات مثبت مضاعف تر کنند، اینگونه فیلمها بجای تزریق امید برای کانون گرم خانوده ایرانی پخش می شود! . .
در واقع میشه گفت که در ایران تقریبا تمام فیلمسازان هیچ ایده خاصی برای نوآوری در فیلمهای خود ندارند!
معمولا کل داستانها از همان قسمت اول یا دوم قابل حدس هست.
مثلا جوانی در حال عبور از خیابان چشمش به دختری در آنطرف خیابانی می افته، بعد در حالی که نصف فیلم به اشعار عاشقانه ای که در نگاه های معنادار دختر وپسر فیلم خوانده میشه می گذره ، ناگهان ماشینی به پسر برخورد می کنه و پسر عاشق پیشه تا قسمت 90 سریال به کما میره، در این حین دختر خانم خودکشی می کنه، راننده به زندان میره، گودزیلا هم به تهران حمله می کنه، و... در پنج دقیقه پایانی قسمت آخر سریال که همان قسمت 90 ام هست و کلا فیلم می خواد تمام بشه یکدفعه پسره از کما بیرون میاد با دختره ازدواج می کنه و بچشون توی همون پنج دقیقه آخر بدنیا میاد و فیلم تموم میشه.
این ماحصل همون چیزی هست که بیننده ایرانی محکوم به دیدنش هست...
به فیلمساز می گویم چرا اینطوری فیلم می سازید، جواب می دهند مسئولین چنین خواسته اند، به مسئولین میگیم چرا، جواب میدن که آخه مردم ابنطوری می پسندن! . .
رسما فرهنگ مردم با سینماهای مبتذل و سریالهای شبانگهاهی عوض شده ارزشها دیگر مثل گذشته نیستند چون هنر مبتذل، گریبان آنها را گرفته است و اینها درست نمی شوند مگر با همان مهندسی معکوس...
پ ن : تا حالا سابقه نداشت عین حرفای کسی تو این وبلاگ نقل بشه
بعدا اضافه شد:
+مطلب از آقای فرهاد عظیما هست (farhad_azima_ir)
+ با اون قسمت آخرش واقعا مشکل دارم. اونجا که میگن مردم اینطور میپسندن!! این مردم رو از کجا گیر میارن که همچین جوابی ازشون میشنون؟ کلا نظر سنجیها و آمارها و مصاحبه ها با "مردم" یعنی کیا؟چجوری؟با چه روشی کسب میشه؟
1- هیچ اقدام دیگه ای فایده نداره. برای آدم شدن برخی از خاهرای هموطنمون فقط و فقط داعش باید بیاد بالاسرشون.
2- وقتی طرز رفتار و لباس پوشیدن برخی خاهرا جار میزنه که: "یکی به من گیر بده" ، کمک به این افراد در مقابل بوالهوسان احمقانه ترین کاره.
3- دختره آمرانه فقط خودشو مخاطب احترامهای دیگران میدید. خداییش تحمل خودفروشی و عشوه فروشی دخترا به مراتب راحت تر از "ژن خوب" پنداریشونه. و الحق که خدا خوب گذاشت تو کاسش
+ وقتی زنده بود روی جلد کتابش فقط و فقط اسمش بود بدون هیچ پیشوند و پسوندی. العبد محمد تقی بهجت
+ روی سنگ قبرش هم هیچ لقب قلمبه سلمبه ای نیس. العبد محمد تقی بهجت
+ حالا نیگا به دور و بر که میندازی جوجه هایی رو میببینی که تازه سر از پوسته تخم در نیاورده به خودشون القاب حجت الاسلام/ آیت اله/ دکتر/حاج آقا و... بستن. همینکارا میتونه نشونه باشه برا ماها در شناخت سریع افراد کال مغز.
+ .... ?I'm Nobody! Who are you? Are you - Nobody - too
میگن آدمیزاد حریصه. اولویتها و خواسته هاش بعد از حل شدن به اولویتهای جدید تبدیل میشن... و این پروسه در همه اعصار ادامه داشته و دارد.
بحران زیاده اما بحران مسکن یه چیز دیگس...!
اگر مسکن همان خانه باشد و خانه همان چهار دیواری اختیاری خودمان، آنگاه مسکن عبارت خواهد بود از چهار دیوار که زیر یک سقف و روی یک زمین ، با مصالح گوناگون ساخته شده است.
اگر بزرگترین مشکل مملکت ما (و برخی ممالک دیگر) بحث مسکن باشد و از طرفی خود این مشکل، زاینده مشکلات لاینحل دیگری نیز باشد ، آنگاه می توان گفت بزرگترین مسئله مملکت ما دیوارهایی با مصالح گوناگون خواهد بود که زیر یک سقف و روی یک زمین ساخته شده اند. اگر بدانیم کشورمان آنقدر درندشت هست که تا چشم انداز ۱60 ساله هم کمبودی در آن زمینه حس نخواهد شد، به این نتیجه میگیریم که بزرگترین مشکل ما فقط دیوارهایی اند که زیر یک سقف ساخته شده اند.
تا دیوار نباشد سقف بی معناست. و در واقع سقف، دیواری افقی است! بنابرین بزرگترین مشکل مملکت ما دیوار است! میدانیم:
دیوار = مصالح+کارگر.
پس بزرگترین مشکل ما مصالح و کارگر است.
حال اگر فرض دومی را وارد مسئله کنیم مبنی بر اینکه مشکل بعدی کشور ما بیکاری باشد (و البته بدانیم که بیکاری عبارت باشد از وجود پتانسیل بالا در مقابل عدم استفاده از آن پتانسیل، به این نتیجه میرسیم که مشکل بعدی ما عدم وجود شرایط استفاده از پتانسیل هاست.)
با توجه به فورمول فوق پتانسیل دیوار برای جذب نیروی کار بسیار بالاست. پس تا اینجا نتیجه میگیریم: بزرگترین مشکل کشور "مصالح" است.
توجه کردین خیلی از مشکلات کشور بنا بر "مصالح" حل نشده میمونن!
سقوط هواپیما، سقوط سهام، آشوب و گرانی و فساد و رشوه و ...
امان از "مصالح"!!!
پی نوشت:
* همیشه برام سوال بوده این مصالح رو چه کسی یا کسانی تعیین میکنند!؟
* این پست حدود7سال قبل درج شد و هنوز بروز هست. یه سری پستهای مکمل هم تو نوبت انتشار هستن گه انشاله آماده میشن.