+ میگن اون مرد لاغر، پدر بمبهای اتمی دنیاست. در کنار بقایای چند روز قبل اولین انفجار هسته ای بشر. و گفته میشه تو دهه ششم زندگیش از سرطان حنجره مرده. "اوپنهایمر" هرچی هم ذوق و استعداد داشته باشه و قهرمان ملی باشه و پشت القاب مختلف گریم شده باشه و... اما این نمیتونه واقعیت مرگ صدها هزار و بلکه میلیونها انسان رو تغییر بده.
+ خوشحالم که فرشته مرگ رو داریم! قدیما برام سوال بود چرا به عزراییل میگن فرشته! الان میفهمم که چقدر کارش درسته! احتمالا اوپنهایمر در استانه ملاقات با عزرائیل از خودش پرسیده : 6 دهه زندگی اون مدلی، ارزششو داشت!؟
+ تاریخ رو که قطعا فاتحان مینویسند. کاری به حرفای اونور آبیها هم نداریم و میدونیم که این کارها فرد محور نیست و تیم های حرفه ای با کمیت و کیفیت بالا این پروژه ها رو به نتیجه میرسونن و شاید اسم خیلیاشونم نشنیده باشیم اما قطعا عزی (عزراییل) با اونا تعارف نداشته.
+ هر کس مرگ را میچشد و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت، پس آنها که از تحت جاذبه آتش (دوزخ) دور شدند و به بهشت وارد گشتند نجات یافته و به سعادت نائل شده اند، و زندگی دنیا چیزی جز سرمایه فریب نیست! سوره 3, آیه 185
+ فرق دانشمندا و مسئولای مسلمون، با امثال "اوپنهایمر" تو باور داشتن به همین آیه هس.
++ دو هفته ای است ظرف نباتمان خالی است.../ و چای میخورم و حسرت خراسان را...
امن یجیب...حال دلم اضطراری است/از آدمی که بد شده دیگر فراری است...
توفیق شد همراه دوستان ایام شهادت امام صادق مشهد بودیم! خدا قسمت همه کنه. هرچند که قبول دارم ملاک زیارت حضور قلبه و فاصله های جغرافیایی بهانس. این نکته رو از اوضاع احوال زوار هم میشه فهمید. با وجود عبور مکرر هواپیماهای مسافری از روی حرم، باورش سخته که هنوز هم هستن افرادی که توان مالیشون انقدر نیست که بیان زیارت . گاهی این تفاوت طبقاتیها اومدن به حرم رو خجالت آور میکنه.
++ شب تو شلوغی صحن جامع رضوی نشسته باشی و بدون اینکه کسی کاری باهات داشته باشه تا مدتها برا خودت تنها باشی. تو این جامعه شهری جای دیگه ای سراغ ندارم که بشه ساعتها به اسمون شب ذل زد و فکر کرد. همین بهانه ها اومدن به اینجا رو موجه ترمیکنه. بقیه صحنا جای خود داره اما صحن جامع رضوی افق دید بیشتری داره . رواقها هم با همه قشنگیشون، لذت زیر اسمون شب بودنو ندارن. با نگاه به ستاره ها میشه بعد مسافت و دوری خودمونو از خیلی چیزا تخمین بزنیم. خدا خیرش بده اونکه گلدسته رو اختراع کرد! با نگاه به اون چشم اروم میشه. اگه تعداد چراغای پایینو کمتر میکردن ، تاریکی شب دوست داشتنی تر بود ...
++ تا حالا ندیده بودم. کاشی شکسته های حرم رو قاب گرفته بودن و میفروختن! کاری به درست یا غلط بودنش ندارم اما اگه کل محراب رو هم قاب کنن بدن به امثال من، فکر نکنم تو آدم شدنمون تاثیری داشته باشه . بنظرم اون احادیث که با خوش سلیقگی دور محوطه کارگاهی حرم کشیدن برا ماها خیلی بهتره. مثلا :
1- دست نیاز دراز کردن جلو خلق کلید فقر است. ( استقلال از دیگران به جز عزت نفس و اقتدار، آرامش بخشه. اوجش هم اونجاست که حتا تو ذهنمون هم تصور کمک دیگران رو راه ندیم)
2- گناهکاری که از گناهش توبه کند مانند کسی است که گناهی مرتکب نشده باشد. (فرصت دوباره دادن به افرادی که هیچکسی باورشون نداره، اوج بزرگواری خداست)
++ ناشکری نمیکنم. نمیخام مردم عادی رو تبرئه کنم و فقط مسولین رو متهم کنم. اما از فرصتها و امکانات خیلی بیشتر از این باید استفاده بشه. ایام شهادت امام صادق، جمعیت غلغله بود. اینهمه مستمع، اینهمه امکانات رفاهی و مادی، این آرامش و امنیت ، اینهمه اسطوره و سوژه، اینهمه مطلب و درس و نکته... چرا اونجور که باید روشنگری نمیشه؟ فقط "تشنه دونستن" بودن که کفایت نمیکنه. از اسلام و امام صادق و قران چی میدونیم؟ چرا تعداد افراد برجسته و کاردان انقدر کمه؟ چرا بعد این همه سال، با این جمعیت 80میلیونی به تعداد انگشتان دست افرادی نداریم که ...
بیرون از حرم تو غرفه محصولات فرهنگی، لابلای اونهمه محصولات وارداتی و بیربط و باربط، دنبال سخنرانی ادم حسابیها که میگردی یه سخنرانی "حاج کافی" هست و نهایتا "دکتر رفیعی" و"قرائتی" و شاید 2-3 نفر دیگه! این نشونه خوبی نیس.
++ یوسف میگه فوتبال ورزش کثیفیه . راست میگه. اما اجرای بد هر چیز، نباید پتانسیل های مفید اونو به حاشیه بکشه. اگه یخورده بیایم عقبتر نگاه کنیم علاوه بر فواید لایه اول (ورزش و تحرک و سلامت جسم)، همین فوتبال میتونه تبلیغ فرهنگ یه کشور باشه، میتونه میدونی باشه برای افزایش روحیه کار تیمی یا عزت نفس. بهونه ای برای دور هم بودن و نشاط. یا اگه باز هم لایه های بالاتر رو نگاه کنیم میتونه روی صادرات هم اثر مثبت بذاره (صادرات محصولاتی که لزوما هیچ ربطی به فوتبال ندارن)
تو این اوضاع بازار و جامعه دلخوش بودن مردم به همین فوتبال جالب و عجیبه.
++ شاید مصداقی از "اثر پروانه ای" باشه. اینکه موفقیت های علمی یک کشور مثلا تو صنایع فضایی یا هسته ای و... میتونه مثلا تو صادرات قابلمه اثر مثبت بذاره. یا فساد اخلاقی رو در جامعه کاهش بده .
++ به قول میثم: "...در طول تاریخ استبداد همیشه پلاستیکپرور بوده. چپهای پلاستیکی، اصولگرای پلاستیکی، اصلاحطلب پلاستیکی، اعتدال پلاستیکی. پلاستیک دوست دارن بزرگواران مستبد..."
این نکته تو همه زمینه ها صادقه. اسلام و اعتقادات ظاهری، اخلاقیات پوشالی، نظام اقتصادی، آموزشی، پزشکی و بهداشتی مصنوعی و... امیدوارم اون ارزشهای اصلی دوباره برگرده. به جای مدرک و نمره و کنکور و پول و مقام و جایگاه و آقازاده بودن و شهر محل زندگی و هزارتا شاخص مسخره دیگه باز ارزشهای واقعی ملاک عمل بشه و بر حسب همون شاخصها نخاله های جامعه نقره داغ بشن.