+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

لذت ایجاد ارزش


++ محمدرضا میگف الکی   دلتونو   خوش نکنین. 11ماه دیگه دوباره ماه رمضون شروع میشه!   ( همچین رفقایی هم داریم! عید رو به آدم کوفت میکنن!)

++ صحبت از ارزش آفرینی بود و عرضه هنر و استعداد. کاری که مال خود مون باشه و خلاقیتی که درآمدزایی کنه و اعتبار آور باشه...

صنعت فرش ایران برای چند صد سال حرف اول رو میزد و اعتبار و ارزش ما بود. جدای از ارزش مادی محصول، خود اون هنر لذت و اعتبار بوده و هست. این لذت  و اعتبار و عرضه استعداد نه لزوما تو  هنر، که تو همه زمینه ها صادقه و غیر ایرانیها کاملا اونو درک کردن و تو عرصه های دیگه بیشتر از ماها بهش عمل کردن. یه برنامه نویس خوب بیشتر از منافع اقتصادی، از خود  کارش لذت میبره . همینطور یه مکانیک، معمار، پزشک یا هر "متخصص واقعی" دیگه.

اولین بار که  یه هلیکوپتر آپاچی رو از نزدیک دیدم، اون مجموعه آهن آلات سرد و خشک، همون حسی رو در من القا کرد که تماشای نقش و نگار یک اثرهنری! شما هم قطعا مصادیقش دور و بر خودتون سراغ دارین . لزومی نداره اون کار در سطح کلان انجام شده باشه یا پروژه عجیب الخلقه ای بوده باشه، مثلا همین تصویر بالا که  از این سایت برداشته شده و نمونه ای از ارائه خلاقیت و هنر در حد خودش حساب میشه...

++ کاری به حرف محمدرضا نداشته باشین، عیدتون مبارک!


درخت افتخارات


++   بدی را به کوچک نباید شمرد/ که کوه کلان دیدم از سنگ خرد 

++ ...باورکردنی نبود که ظرف چند دقیقه یک تل بزرگ از  هیزم فراهم شود؛ آن هم در آن بیابان کویری و لم یزرع. دراین هنگام رسول خدا (ص) خطاب به یاران فرمودند: «گناهان کوچک هم مثل همین هیزم‌ها ابتدا به نظر نمی‌آیند؛  یک روز می‌بینید از گناهان خود که به چشم نمی‌آمدند، انبوه عظیمی جمع شده است».

++  این مدل مثلها رو در زمینه نکات مثبت زندگی خودمو ن هم بکار ببریم. و همونجور که مراقب جمع نشدن منفیها باید یاشیم، پالس مثبتای زندگی رو هم دست کم نگیریم ....

افتخاراتی که مال خود خودمونه رو لیست کنیم. عنوان هرکدوم رو بنویسیم و یا نمادشو بسازیم و از شاخه ها اویزون کنیم. از شاخه های پایینی شروع کنیم و بر حسب اولویت اونا رو به طرف بالا چینش کنیم.شاخه های بالاتر همیشه باید جای خالی داشته باشن برا موفقیتهای بزرگتر آینده. اولای کار شاید تصورمون از درخت افتخاراتمون  کم شاخه و کم بار بنظر بیاد اما به مرور خودتون هم تعجب میکنین از قد و قامت اون درخت! 

با همه عقب موندن ها باز هم از خیلیها جلو تر هستیم. به بجای زوم کردن رو فاصله و عقب بودن، روی شتاب حرکت زوم کنیم و اینکه میشه با شتاب بهتر ،جبران خیلی از عقب موندگیها رو کرد

 پ ن:

این پست در ادامه پست قبل، تاکیدش بر این هست که بجای فرافکنی مردان ریاست ، دنبال رشد از درون باشیم.  جای مردان سیاست، بنشانیم درخت. 

مصداقهای زندگی شخصی خودمونو پیدا کنیم تا متناسب با محیط زندگیمون به تحلیل بهتری برسیم

"مهران" برای من یکی از مصادیق این پست هس.اینکه هرجا بره  صاحب سبک بودنشو برخ میکشه و ابتکار خاص خودشو داره و سعی میکنه همیشه با خلاقیتهاش علاوه بر تجربیات بقیه روشهای جدید و بهتری پیدا کنه. تو مسلک اون، اهداف مادی مث خونه و ماشین (بی ام دبلیو  و تویوتا و...) اهداف کوچیک و جزئی هستن که رسیدن بهشون قطعیه ولی همیشه در حاشیه رسیدن به اهداف بزرگترن.     (سیر تکامل اون  از رتبه 26 به 9 و نوع  جواب دادن به مدیر کارخونه  وعدم تحویل کلید به همچین فردی با وجودحالت  "اصرار و تحکم"  ، به خودی خود نمادی از عزت نفس و تصحیح رفتار بود حتا اگه اون حالت تحکم به "تشویق و تعریف" ختم نمیشد)


چه می پرسم ؟ تو خود چون خوش نباشی ؟ / که در مجلس تو داری جام بر جام!


عصر چهارشنبه ۰۲ خرداد ۱۳۹۷ ، در هفتمین روز  ماه رمضان، سران قوا، مسئولان، کارگزاران و جمعی از مدیران ارشد دستگاه‌های مختلف با  رهبری دیدار کردند.

شاید شما هم گزارش مراسم رو دیده باشین.جدای محوریت داشتن "برجام" و بحث اشتباهات تکراری تیم ما و... شاید واکنشها ، قیافه ها ، اخم ها ، خنده ها ، پوزخندها ، طرز گوش کردن/نکردن صحبتها، حسن/سوء سابقه برخی حضار و ... سوالات زیادی تو ذهنمون ایجاد کرده باشه. مثلا : از بین اونهمه آدم کله گنده که اسم مسئول رو یدک میکشن  چنتاشون واقعا آدم حسابین؟ جدای اینکه این افراد اهل چه حزب و باند و مغازه ای هستن، واقعا چن نفرشون درد ماهارو میفهمن؟ چنتاشون واقعا خلوص نیت دارن و به فکر خدا و مردمن؟چنتاشون نماینده های واقعی و لایقی برا قشر زحمتکش و محروم این جامعن؟ چن نفرشون به فکر اقدام عملی هستن؟ اصلا شاید بعضیاشون بجای قسمتی از راه حل خودشون بخشی ازمشکلن! بعضیاشون چجوری رای جمع کردن؟و...

++ آدم ناخداگاه یاد کتاب "ر ه ش" امیرخانی میوفته و شخصیت "علا" و مسیر مردان ریاست...

++ مخاطبای اینجا میدونن که اینجا محل بازیچه شدن کاسبان احزاب و دکان داران مدیریت نیس و ما جاهلان به قواعد باند بازی و  رانت رو چیکار به بچه های بالا و... اما در ابعاد کوچکتر هر کدوم از ماها یه کشوری هستیم برا خودمون که میتونیم تجربیات این مدلی رو تو زندگی خودمون بکار ببریم . ترکمنچای / تالبوت/ گلستان/برجام و ...همه میتونن مصادیقی باشن از وقایع زندگی خودمون! اون مصادیق رو پیدا کنیم و براشون راه حل بسازیم. مطمنا وقتی ما خودمون و زندگی جزئی خودمون رو تصحیح کنیم اون کل و کلان جامعه خود بخود میوفته تو ریل رشد وکمال.

++ این پست ادامه دارد..

کوالاتیم اوکالیپتوس!

 

++  "کوالا" در زبان محلی یعنی حیوانی که آب نمیخوره!آب مورد نیاز بدنش از برگهای اکالیپتوس تامین میشه!بیخود نیس تو همه عکسا انقد با کیف و عشق به درخت چسبیده و  با تمام وجود اونو بغل میکنه.

 میگن کوالا ۲۰ ساعت در روز می خوابه، ۱ تا ۳ ساعت هم صرف نشستن و غذا خوردن میکنه و تنها ۴ دقیقه در روز بین شاخه های درختان حرکت کرده و خودشو تمیز می کنه و...! غذاشو در چند وعده می خوره و  گاهی نیمه جویده برای فرصت بعد نگه میداره!

++ پشت پنجره هوابارونی بنظر میرسید اما از صب تا حالا هوا گرم بود مث  تابستون. ادم کلافه میشد. یاد سالهای کم برکت میوفتاد. یه نم بارون شروع شد و تو اون گرما تگرگ هم همراهش بود. به بقل دستی گفتم این چه فایده ای داره. الان بند میاد و فقط بی برکتی به رخمون کشیده میشه. انگار لیاقت عذاب رو هم نداریم.  یا اصلا نیاد، یا اگه میاد انقد بیاد که بترکونه! هنوز چند دقیقه نگذشته بود که صدای بارش همه رو کشوند سمت پنجره. چه تگرگی!اونم تو این فصل! بابچه ها بدو بدو رفتیم از پنجره مشرف به پارکینگ بهتر تماشا کنیم. 30 ثانیه نشده بود که برگشتم بالا دیدم وسط راهرو یه فرغون تگرگ جمع شده! تگرگ از مسیر ناودون پشت بوم مث کوه آتشفشان  از کفشور اتاق فوران میکرد

++  انقدر بارون ندیده بودیم که از هوای اردیبهشت ذوق زده شدیم. انصافا روی بقیه ماههارو کم کرد! انقد ملت کیفور شدن که با هر بهانه ای میرن تماشای بارون  و یا "روان آبهای گل الود" بعد از بارش. مث کوالا دنبال بهانه برای بغل کردن طراوت هوا و سپاسگذاری از رحمت الهی. حتا گاها لذت میبرن از قفل شدن کارها و خیابونها و آبگرفتگیها و ...شاید فک میکنن تنها مولفه ای که بدون عواقب جانبی میتونه  جار بزنه بی مدیریتی برخی مدیران رو .و بشه مصداق بی کفایتی برخی مسئولای کامیونی و  آبروی نداشته بعضی مدیران رو ببره.


ژن مغلوب


تعریف میکرد از اوضاع نامناسب روحیش. اینکه علاوه بر رنجها و... دچار سردرگمی هم شده.

همین دیروز برای بار چندم رفته بوده پیش همین کاسبا که اسم خودشونو دکتر متخصص گذاشتن. در حالیکه فقط تا دم در ورودی اتاقشون و قبل از پرداخت  پول ویزیت براشون وجود داری. بعد از پرداخت دیگه کاری نمیمونه...

استرس و ترس داشت. بهش گفتم چرا مسئله رو بزرگش کردی؟ موضوع رو با همون اطلاعات زیست دبیرستان هم میفهمی.

یه نمونه نمودار ژن مغلوب براش کشیدم و ...

فقط با یه نمودار ساده زیست دبیرستان ، جواب خیلی از سوالاشو فهمید. و هم برای اون و هم من سوال شد که:

 این کاسبان (دکتر نماها)، نمیتونن 2کلوم مشتریهاشونو توجیه کنن و براشون توضیح بدن؟ یا نمیخان؟!