+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

حرکت سخیف


 باید سریعتر میرفتیم دنبال یکی از دوستان . سر راه باعجله رفتیم فروشگاه خرید هم انجام دادیم . دقیقه نود چشمم افتاد به یه بسته بازی منچ مارپله.  اونم انداختم قاطی بقیه خریدا و سریع از فروشگاه زدیم بیرون . اصلا فرصت نبود ببینیم چی خریدیم. شب وقتی برگشتیم خونه بسته بازی رو  باز کردم دیدم صفحه منچ پلاستیکیه. نوع پلاستیکش هم بازیافتی هس! در حالیکه ظاهرش طرح پارچه بود. حالم گرفته شد. آدم نباید تو این مملکت با عجله خرید کنه.

 با خودم گفتم اشکال نداره همینو  هدیه میدیم. برا بچه که فرقی نداره.  

اما پشیمون شدم.. چیزی که آدم خودش دوس نداره خوبیت نداره هدیه بده. 

مصادیق زیادی تو ذهنم هس در مورد سخیف بودن این حرکت. حکایت ماجرای "فلاسک برقی نامرغوب"، یا ماجرای "پیراهن آشغالی" ، یا "کاپشن اشغالی" و ... که هر کدوم بعنوان هدیه یا سوغات تو مراسمای مختلف رد و بدل شد و شاید اون گیرنده از همه جا بیخبر ، خوشحال هم بود. اما اگه مث من از ماجرا خبر داشت ، زشتی حرکت  اون هدیه دهنده ها هیچوقت از یادش نمیرفت. نمیخام پیش داوری کنم اما میدونستم که اون افراد هرگز اون چیزایی که هدیه دادن رو خودشون مصرف نمیکردن .

گور بابای همه موانع!


++ قبلا میگفتن بادبانها رو جهت باد بگیر تا پیشرفت کنی. الان میگیم بادبان خورشیدی رو سمت خورشید بگیر تا انرژی و رشد داشته باشی...اینکه یه لحظه بیکار نباشی و وقتت رو به بطالت نگذرونی چه تو محیط کار چه خونواده خیییلی خوبه اما کافی نیس. باید دست زد به حرکات بهینه کننده. 

اینکه در محیطایی قرار بگیری که بیشترین فرصت رشد توش باشه نکته مهمیه..

++ تصویر بالا از "اسکرین سیور پایپه" اما من ترجیه میدم اسمشو بزارم "گور بابای همه موانع!" . الگوی خوبی برای ماهاست!

پیر فرتوت


++ برای بار چندم منو وارد گروه "هم اجباریهای" دوره افسری راهنمای رانندگی کردن. نمیتونم درک کنم هدفشون چیه؟ دلشون به چی خوشه؟ تو دوره اجباری هم کاراشون برام سوال بود.خود آزاری دارن انگار!  تو تصاویر ، شدت فرتوتی و پیری امثال "خاک" و ...تو دوره افسری با اونهمه جولانی که قبل از بازنشستگی  میدادن جالب بود. همین خاک با  اونهمه یال و کوپال و آنکارد و تیپ و بنز سوار شدنش و... الان از بس فرتوت شده قابل شناخت نیس. حرفای کاسه لیسان هم جالب بود! یعنی برخی هم اجباریای گرامی ما ، بعد این همه مدت هنوز هم کاسه لیسی کادریها رو میکردن!  یه دوری تو متنا و عکسای گروه زدم  و بعد به این نتیجه رسیدم که کار  درست، مث دفعات قبل، همون "لفت دادن" گروهه.

دیروز پریروز هم  "اسد" زنگ زده بود . پرسیدم رئیس پلیس کجاس؟ گف بازنشسته شد  الان افسر آموزشگاهه! سرهنگ خود کار هم 2 سال بازنشست شده... 

کرک و پر همه ریخته...

++ دیروز هم با یه نفر از بازنشته های نظام بانکی آشنا شدم که تو رزومش از ریاست چندین بانک دولتی و خصوصی حرف زده بود و معاونت فلان و بهمان و ...در حالیکه نه حرفاش و نه خودش 2 قرون ارزش نداشت... الانم  شده کارپرداز ساده  یه شرکت خصوصی !

++ حکایت این پست که یارو رئیس سابق اداره بوق بوده و الان کسی براش تره هم خرد نمیکنه. کاش انقد مفید باشیم که ملت خودشون با ذوق و شوق بیان دنبالمون نه بزور پست و مقام و رانت.

پ ن:
 * و اگر ببینی کافران را به هنگامی که فرشتگان (مرگ) جان آنها را می‏گیرند و و پشت آنها می‏زنند و (می گویند) بچشید عذاب سوزنده را (به حال آنها تاسف خواهی خورد).سوره انفال آیه 50
* نفس ظالم، مثال زنبورست/ که جهانش ز دست می‌نالند/ صبر کن تا بیوفتد روزی/ که همه پای بر سرش مالند
ز دور چرخ چه نالی ز فعل خویش بنال/ که از گزند تو مردم هنوز می‌نالند/ نگفتمت که چو زنبور زشتخوی مباش/ که چون پرت نبود پای در سرت مالند

سرمایه گذاری بلند مدت


تصویر بالا مربوط به یکی از سایتهایی هست که خدمات متن ارائه میده. براش میخونی و تایپ انجام میده. البته مدتهاست که نرم افزارهای این مدلی هم وارد بازار شدن و البته اکثرا تحت وب هستن و اونور آبی. کیفیت خدماتشون به مراتب بهتر شده ولی همچنان جای خالی محصولات وطنی خالیه. بدون حمایت دستگاههای اجرایی دولت  تو این بازار رانتی و بدون کپی رایت این اوضاع تا ابد ادامه خاهد داشت. اینکه ما الان سیستم عامل بومی، نرم افزارای قدر بومی، صنایع خودرو سازی و... بومی نداریم بخاطر عادت کردنمون به مصرف معادلهای پلاستیکی اونهاست.

 پ ن 

همه چیز فست فودی شده! مدارک دانشکاهی، تولید، خدمات، اشتغال، حتا کارهای عمرانی و... 

یه زمانی همین تایپ کردن خودش یه پروسه درد اوری بود. یا پیدا کردن منابع کامل و درست برای مطالعه یا شناخت مشاغل و...کم کم  این فرایندهای وقت گیر و گیج کننده ، فست فودی شدن. پلاستیکی شدن. درسته مثل قبل استخون دار و محکم نیس و کیفیت فدا شده ولی نسل جدید اصلا متوجه این موضوع نیس. دانشکاه رفتن، مصداق دیگه این موضوعه، در اینده  شغل پیدا کردن، ازدواج کردن و...هم به اون اضافه خاهد شد . (آنها هم پلاستیکی خواهند شد)

با وجود همه خوبیها و رفاهیات، باید شقه دوم مسئله رو هم دید. انگار به سمت تنبلی پیش میریم و همه چیزمون پلاستیکی خاهد شد

بنویسی ، اتفاق می افتد


ص 38

نوشتن رویاها و یا آرزو ها مثل این است که تابلویی را جایی نصب کنید که رویش نوشته شده "آماده برای کار "...

با نوشتن ،شما حضور خود را در بازی اعلام می‌کنید . با نوشتن آرزوها روی کاغذ، بخشی از مغز شما که "دستگاه فعال ساز شبکه ای" نامیده می شود در حالت آماده‌باش قرار می گیرد تا شما را وارد بازی کند. دستگاه فعال ساز شبکه ای مثل یک فیلتر در مغز عمل می‌کند و تنها نوشتن است که می‌تواند از این فیلترها رد شود

ص50

من خودم نمی‌دانستم که نمایشنامه ام حاوی چه پیامی  است تا اینکه در میان تماشاگران نشستم و کلمات خودم را از زبان دیگران شنیدم بعد دیدم که نمایشنامه گویای تشویق دیگران برای پیگیری رویاهایشان هست و... و اکنون من خودم یکی از آنها بودم بدون اینکه بدانم!

ص 156

بزرگترین اکتشافات علمی و ریاضی دنیا در سه  "B" اتفاق می افتد. در "رختخواب"،  "حمام" و"اتوبوس"! ... دوش گرفتن می‌تواند برای خیلی از افراد الهام بخش باشد این پدیده به خاطر وجود یون های منفی درون آب می باشد ... اگر هوا به خاطر وجود بعضی چیزها مثل دستگاه های تهویه ، تلویزیون یا بار های فصلی، از یونهای مثبت اشباع شود مردم ممکن است دچار سردرد و حالت تهوع شوند.

ص171

اصلا توقع پاسخ یا پاداشی را از دیگران ندارم چون اگر چنین چیزی را بپذیرم خودم را به چیزهایی که آنها ممکن است به من بدهند محدود می کنم . من می خواهم هر کاری از دستم ساخته است انجام بدهم تا بتوانم وقت و آگاهی ام را در اینجا صرف کنم زیرا زندگی در اینجاست. هرچه زندگیم را به لحظه حال نزدیک تر کنم آن را پربارتر کرده‌ام...