+ به خاطر دارم که یک بار که در واشنگتن با آمریکایی ها مذاکره میکردیم نمایندگان چند دستگاه آمریکایی حضور داشتند طی مذاکرات بارها گفته های ضد و نقیض از نمایندگان دستگاههای مختلف شنیدم و بالاخره یک دفعه عصبانی شدم. کاغذهای خود را جمع کردم بلند شدم و به همکارانم با صدای بلند گفتم بلند شوید برویم و وقتی برمی گردیم که اینها مشق خانگی خود را انجام داده باشند همه از جلسه خارج شدیم و فردای آن روز به تهران بازگشتیم!
+ یک بار دیگر جلسهای در وزارت خارجه ایالات متحده داشتیم آنها یک چیزی می گفتند و من یک چیز دیگر و با هم توافق نداشتیم. یک دفعه مذاکرهکنندگان آمریکایی به من گفتند شما چرا همین حالا به شاه تلفن نمی کنید و بگویید که من یک چیز می گویم و آمریکاییها چیز دیگری میگویند شاید شاه حرف ما را قبول کند و مسئله حل شود. گفتم اکنون در آمریکا آخر بعد از ظهر است و شاه در ۲۰۰۰ کیلومتری اینجا خواب است و من دلیلی نمی بینم او را بیدار کنم. ولی رئیس جمهور شما در ۲۰۰ متری اینجاست و خواب نیست پیشنهاد میکنم شما همین حالا به او تلفن کنید و بگویید که ما یک چیزی میگوییم و نماینده ایران چیز دیگری می گوید شاید او نظر مرا قبول کند و مسئله حل شود. این نوع برخورد با مسائل نشان میدهد که آمریکاییها چگونه سادهلوحانه به مسائل نگاه میکردند و سعی میکرد نظر خود را به سایر کشورها تحمیل کنند. این رفتار آمریکاییها همیشه مرا زجر می داد و به همین دلیل به هیچ وجه نمی خواستم با آنها داد و ستد اتمی داشته باشم.
سلام دوستان.
فیلم اسپایدر من ۵ رو ببینین. محصول ۲۰۱۹.
بعدا واسه خرید لوازم التحریر اقدام کنید.
خواهشا به عکسا و طرحای خریدهامون برا فرزندان و اقوام اهمیت بدیم و برامون مهم باشه.
+ ازشون متنفرم . آدمای شکم پرور حیوون صفت. افرادی که بخاطر یه پرس غذای مفتی چه کارها که نمیکنن و مرزهای عزت نفس رو درنوردیدن....افرادی هیچ اعتقادی به دین و مذهب ندارن و حتا مستحق و نیازمند هم نیستن و بر خلاف تمکن عقل و شعور،از تمکن مالی خوبی هم برخوردارن.
+ کاش فقط همین بود ، به جز عزت نفس و شخصیت خودشون، آبرو و مسلک ماها رو هم به لجن میکشن. هم بعنوان همشهری،هم میهن و... و هم بعنوان هم مسلک و مذهب...
+ بچه که بودم تعجب میکردم از شنیدن نامرغوب بودن خونه های نزدیک مسجد . با خودم میگفتم قیمت این خونه ها که بایدبیشتر از بقیه باشه، کنار مسجد بودن یه مزیته.
+یکی از دوستان اهل هیات و مسجد، تعریف میکرد قرار بود عاشورا تا دیر وقت مراسم ادامه داشته باشه. وسطای مراسم زد به سرم برم خونه یه سری بزنم. باز بودن در حیاط و حتی اتاقا عصبانیم کرد که چرا بچه ها انقد حواس پرتن و درو باز گذاشتن. تو این افکار بودم که جلو در آشپزخونه یه جوون لاغر اندام دیدم تمام بدنش سیاه و پوشیده، فقط چشماش پیدا بود. یه چاغو هم گرفته بود دستش. تا باهام رو در رو شد بهم گف بزار برم، وقت نکردم چیزی بدزدم.مجبورم نکن از چاغو استفاده کنم.صداش لرزش داشت.گف نامزد دارم...
بهش گفتم کی هستی؟ از کجا معلوم چیزی ندزدیدی، باید جیباتو بگردم.قبول کرد! همونجور که دستم تو جیباش بود به گریه افتاد، و میگفت بزار برم...
قبول کردم و رفت. فرداش دیدم کلید و جاسوییچیش رو جا گذاشته، برداشتم جلو در خونه رو علمک گاز گذاشتمش، شاید کلید خونه یا موتورش باشه،بهش نیاز داشته باشه بیاد برش داره. اگه میشناختمش حتما بهش کمک میکردم، هم برا خونوادش و هم برا پیدا کردن شغلی آبرومندانه.
+تو این چند روز تعطیلی انقد خبرای بد بهم رسیده که هنوزم دپرسم. از طلاق های غیر قابل باور بین جوونای آروم و بی حاشیه، تا زندانی شدن یک آدم خیرخواه و با مرام. به نظرم همشون بیتقصیرن! نه اینکه مطلق بی تقصیر باشن، ولی ۹۹ درصدش بخاطر فشارای محیطی و جو ناسالم جامعس. بقول یکی از دوستان: دلم برا همشون سوخت، اونا مرکز توجه و البته محکومین اصلی ماجراها به نظر میان اما درواقع دزدای اصلی،مقصرای اصلی،مفسدای اصلی، با کت و شلوار شیک و یقه های سفید جاشون گرم و امنه و کسی هییچکاری باهاشون نداره. مثلا اون جوون که رفته بود دزدی رو همه میبینن، اما مثلا عباس آخوندی وزیر مسکن رو که اینهمه جوون رو در به در کرد رو کسی نمیبینه، وزیر میلیاردی بهداشت قاضی زاده هاشمی رو کسی نمیبینه، مسولان و مسببان رانت و فشار به قشر ضعیف که شعار اصلاح میدن رو کسی نمیبینه...
امیدوارم از تمام این حضرات که تو انحراف جوونا، از هم پاشیدن خونواده ها، ورشکستگی شرکتها و بیکاری کارگرا و... مقصر اصلی هستن حساب کشی بشه. نه فقط در آخرت، که تو همین دنیا.
پیرمرد تو غربت و تنهایی از دنیا رفت. خیلی تنها بود ولی با شناختی که من ازش داشتم، خوب میفهمم سبک بار و آسوده از دنیا رفتن چقدر ارزشمنده.
ماها کم و بیش یه چیزایی میشنویم، اما درک کردن و فهمیدنش سخته. بزرگ کردن آبرومندانه دو تا بچه یتیم از کودکی تا فرستادنشون به خونه بخت، مدیریت زندگی، اون هم به تنهایی، کار هر کسی نیست...
یه عدد هندونه ۳ کیلویی خریدم،کلا هزار تومن! خودم خجالت کشیدم! وقتی بردم خونه دیدم مث قند شیرینه بیشتر شرمنده شدم.یه بطری آب معدنی ۲هزار تومنه ، اونموقه حاصل زحمت یه کشاورز انقد بی ارزش!؟ من بعنوان یه مصرف کننده باید از ارزونیش خوشحال باشم و خدا نکنه گرونی به این بخش هم سرایت کنه، اما این بی عدالتی و بی انصافیه سیستم رو میرسونه، اگه شرایط برا همه یکسان بود آدم انقد ناراحت نمیشد.