زندگی، زنجیره ای از انتخابهاست. و پیامد انتخابهای قبلی، شرایط انتخابهای بعدی رو تعیین میکنه.
پ ن:
چندمصداق:
* خدا به من گفته " حکمت" رو میخوای یا لذت زودگذر رو؟ ( ارزشی ماندگار یا لذتی آنی)
* از طرف دیگه گفته بعضی کارها عوارض و عواقبی داره که به انجامش نمیارزه، ( بقول کافی، چلو کباب خوردن و کتک خوردن، یا غذای ساده و آرامش)
در کمال ناباوری یک ماهه که بین مرگ و زندگی مونده. اخیرا دنبال پیوند مغز استخونه.
تازه خونه خریده بودن و قرار بود با تازه عروس برن خونه خودشون.
تازه ، کار پیدا کرده بود.
اون موقع که با رانت پدرش در اون ارگان کذایی جایگاه عام پسندی پیدا کرد، کسی تصور نمیکرد کمتر از چند ماه به این روز بیوفته.
خدا همه رو شفا بده.مخصوصا روحی.
بعدا اضافه شد:
امیرمؤمنان(علیه السلام) : «چه بسیار کسانى که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند و چه بسیار کسانى که در آغاز شب بر او حسد مى بردند و در پایان شب عزاداران به سوگش نشستند».
در برابر احمق و متکبر، تواضع نکن و در برابر جوانمرد تکبر ننما.
ما معمولا قسمت دوم رو رعایت میکنیم ولی یادمون میره جلو برخی افراد، تکبر لازم و واجبه.
اگه تا الان با این افراد مماشات کردین، از همین الان تجدیدنظر اساسی کنین! اگه دنیا رو هم به این مدل افراد پیش کش کنین، با دستتون رو گاز میگیرن.
إِذَا رَأَیْتُمُ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْ أُمَّتِی فَتَوَاضَعُوا لَهُمْ وَ إِذَا رَأَیْتُمُ الْمُتَکَبِّرِینَ فَتَکَبَّرُوا عَلَیْهِمْ
حرفای نفر اول ، ترکیبی از نمیتوانیم و نمیشود بود...
وقتی موضوع بحث به غنیمت دونستن فرصتا رسید، نفردوم مصادیق درس، کار، اجباری، ازدواج و فرزند آوری رو مطرح کرد.تجربیاتی که بر سر جوانان فعلی اومده. در ادامه، نفر دوم از نفر اول خواست برا منفی بافیهاش مصداق بیاره.
نفر اولی: خیلی مسایل هست.. مثلا اینکه اگه بچم ازم بپرسه ، چرا منو بدنیا آوردی، چه جوابی دارم بهش بدم؟
...
در پایان گفتگو:
دومی: من ادعایی ندارم. نظر خودمو میگم.خود مبحث رو که تخصص و تحلیل لازم داره فعلا میزاریم کنار. دوقدم میایم عقبتر، به حرفات نگاه میکنم. همه این سوالا و چیزایی که فکرتو مشغول کرده، به نظرم یک دلیل اصلی داره.
و بعد مثال زد:
فرض کن یه ماشین رو به مدت چند سال بهت مفتی ،قرض داده باشن و تو بجای حرکت و استفاده از اون، انقد به بهانه رینگ اسپورت و زنگ و... ماشین رو از پارکینگ خارج نمیکنی تا اینکه اون ماشین رو برا همیشه ازت میگیرن.
اولی: یعنی چی؟
دومی: یعنی حس میکنم دغدغه های تو بخاطر اینه که تا الان با "مرگ" رو برو نشدی! وقتی خدای نکرده با این تجربه رو برو بشی و به آستانه ملاقات حضرت عزراییل برسی. همه اینا برات حل میشه..