همیشه به ما گفتن دروغ دوامی نداره و دوام اون با بزرگیش رابطه معکوس داره. اما انگار اشتباه میکنیم. اون قدیما میگفتن: کلمه"دانشگاه آزاد اسلامی" اسمیه که حاوی 3دروغ بزرگه، اما هر روز بزرگتر از دیروز میشه...
خیلی وقته که میگن خودروسازی تو کشور ما یه دروغ بزرگ و یه خیانت ملیه...
میگن اوضاع بانکها و مسکن و...و..اگه خیانت نباشن، حداقل دروغ هستن.
عمرم اونقدر کفاف نخاد داد که دروغ تحلیل کنم. پس تا اونجا که بشه اعتمادمو کم میکنم...
فرصتم خیلی کمه این یعنی با روشهای قبلی نمیشه تو این فرصت کم به هدف برسم. باید روشمو عوض کنم. تو این غرق آب دروغ اگه با خودم صادق نباشم دیگه خیلی بی انصافیه.
شاید صفت گرگ صفت مناسبی واسه بعضیا باشه ولی...
شاید واقیعات یه جور دیگه جلوه کنن ولی...
شاید ماها ادعای مسلمونی که نه، انسانیتمون بشه ولی...
شاید این کلیپ برتون تکراری باشه ولی ...
اون اوایل کلمه "چ" فقط اسمکتابی بود درباره چگوارا، نماد آزادیخواهی واسه بعضی بچه های خوابگاه، همونکه پوسترش وسیله کلاس روشن فکری گذاشتن شده بود واسه بعضیای دیگه... همونایی که بعدا به خاطر یه سری مسائل ستاره دار شدن...
اما این "چ" مفهومش خیلی بالاتره، اونقدر بالا که مرگ هم ازش فرار میکنه...
یاد این شعر "دکتر" افتادم:
تو با منی، نه تو! که تمام سکوت ها
بی اعتنا به خط کشی عنکبوتها
چاره چه بود؟ چه گویم؟ چرا؟ چه شد؟
باز این «چ» و چه و دعای قنوتها
* واسه ی رحمت و شادی سرایندش دعا کنید!
*نقل از کتاب "مرگ از من فرار میکند"به قلم چمران: آن قدر منقلب شدم که دنیا در نظرم تیره و تار شد. درد آن قدر عمیق و کشنده بود که سرتاپای وجودم به لرزش افتاد. مواد منفجره هنوز زیر هلی کوپتر و نزدیکش پراکنده بود و بیم آن میرفت که هر آن منفجر شود و تمام آنجا و هر جنبندهای را نابود کند..
همه به من نگاه میکردند...وقتی به مسئولیتم فکر کردم تصمیم گرفتم سنگ شوم و دیگر چیزی حس نکنم...
* گاهی یادم میره که مسئولیت دارم و باید نسبت به خیلی از محرکها سنگ باشم
*اگه محور افقی زمان و عمر باشه و محور عمودی رشد وکمال باشه،هرکسی نمودار زندگی خاص خودشو داره. گاهی لازمه به نمودارامون نگاهی بندازیم. ممکنه کسی زندگیشو ایدآل ببینه ولی خبر نداشته باشه نمودار زندگیش در بهترین حالت یک نمودار خطی سادس. یا برعکس...
همه امیدم اینه که بتونم نمودار زندگیم رو به یه نمودار نمایی تبدیل کنم. اونجا که حدش نرسیده به آخر عمر بینهایت باشه.
*همه منتظر موقعیتی هستن که تکونشون بده. گاهی عدم درک کامل این موضوع باعث میشه تا آخر عمر بهش نرسن!
یکی با افتادن سیب، یکی با تماشای یه تاتر، یکی با ملاقات با شمس، یکی با شنیدن یه آیه قران، یکی با رفتن به کلاس دانشگا، یکی با دیدن یه مستند....
گاهی واسه نزدیک شدن به این موقعیت افراد بادبانشونو جلو باد نگه میدارن و گاهی تغییر موقیت میدن (بهتر از یکجا نشستن که هس) مثلا هر دانشگاهی میرن ..شاید اونجا فرجی بشه...شهرشونو کارشونو خونشونو..عوض میکنن بلکه تکون بخورن...اما غیر از این موارد و الطاف خدا یه چیزای دیگه هس که اگه نادید گرفته شن و محاسبه ای روش انجام نشه نتایج معکوس میشه...
پ ن:
چون از شما ترسیدم از شما گریختم تا پروردگارم به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد (آیه۲۱سوره26)
عمرم اونقد کفاف نمیده اگه بخام با این روش ادامه بدم. حد نمودارم منفی نشه خوبه.