+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

گرگ بیابون هم آدمه!

دیشب  خبر بدی بهم رسید.

دوستم میگفت یادته در مورد فلانی فلان روز یه حرفی زدی؟ از اون و امثال اون  انتقاد میکردی...؟ گفتم آره چطور؟ گفت اوضاش بدجور بهم ریخته. فک کنم همونجور شد که میخاستی!

گفتم من!؟ من کی بد اونو خاستم!؟ سوء تفاهم شده. من حتی به موقعیت و مال و ثروت و...امثال اونا یه ذره فکر هم  نکردم، چه برسه که بخام جای اونا باشم یا بد اونو بخام! من فقط گفته بودم امثال اون با رانت و ...رفتن بالا و مناسب و شغلها و حقوقهای آنچنانی...و نهایتا یه مدرک پکیده دانش کاه آزاد چلغوزآباد تو پروندشون دارن! صحبت قبلی ما در مورد شایسته سالاری بود و اجحاف در حق بقیه. وگر نه هیچ آدم عاقلی طلاق یه زوج جوون رو نمیپسنده. حتی اگه دل خوشی ازون و کاراش نداشته باشه. البته باورم نشد. هنوز هم باورم نمیشه. پرسیدم اونا که یه دختر بچه دارن چطور کارشون به اینجا کشیده؟! گف از باباش که گریه هم میکردشنیده: زنه درآمدش بالاست( تو یه جایی کار میکنه که البته حقوقش هم شبهه ناکه..) یه پسره دیگه نشسته زیر پاش و نظرشو زده و میخاد طلاق بگیره کلا بره فلان منطقه تهران ساکن بشه و یه زندگی دیگه...

پ ن:

نذاشتم بحثمون به قضاوت ختم بشه و یا صحنه سازی انتقام روزگار، از اونجور ادما باشه، ما که از جزییات خبر نداریم و حق هم نداریم یه طرفه به قاضی بریم. فقط چیزیکه مطمئن بودم رو گفتم: خدا قسمت گرگ بیابون هم نکنه! خدا رحمت کنه همه قدیمیا رو. چقدر رفتار و مرامشون بهتر از الان بود. به قول قدیمیا انشاله گرگ بیابون هم همیشه سیر باشه!  یعنی  خیرخاه آدمایی که کنتاکت داریم باهاشونهم باشیم. این قانون همیشه به نفع ماست. هم از نظر اخلاقی و اجتماعی هم  از نظر فردی و خودخاهانه. اگر مارا به خیر اونها امید هم نیس حداقل شرشون هم به ما نمیرسه...


جگر. داشتن یا نداشتن!

 اول سالی دوستم200هزار تومن جریمه شد! همینطور ماشین جلوییش. بابت سبقت غیر مجازی که هرگز مرتکب نشده بود! اونهم تو یه مسیر با دید باز و کم تردد. اگه این اسمش عقده ای بودن،سادیسم،حرف زور یا... نیس، پس چیه؟! رفتم جلو خاستم از حق دوستم دفاع کنم به اون موجود بگم ماهم افسر بودیم، قبض جریمه هم دستمون بوده و میدونستیم محتوای اون کتابچه کد تخلفات راهنمایی رانندگی انقد تنوع داره که هرکسی رو نگه داری حداقل یه کد شامل حالش میشه. چطور موقع جریمه نوشتن دستت نمیلرزه؟ حق الناسه..!و هزار حرف رسوب شده از قبل. تو این فکرا بودم که یه سرباز صفر  با لباس خیارشور رنگش اومد مارو بترسونه و با توجیهات و حرفاش تعجبمو دوبرابر کرد. آخه تو سرپیازی؟ ته خیاری؟!کجای قضیه ای؟!چن ماه دیگه میشی یه فرد عادی و همین بلا سرخودت میاد کچل عقده ای! یاد اون زخم کهنه2سال مزخرف اجباری و اکثریت خشک مغزای عقده ای افتادم. جوش مبلغ جریمه رو دوستم باید میخورد اما من بیشتر از اون جوش آوردم بابت "حرف زور"! چند روز از ماجرا گذشته و شاید دوستم فراموشش کرده باشه اما من نه. 

* اگه هر کسی دیگه تو هر موقعیتی گرفتارحرف زور شد کجا بره اعتراض کنه؟اصلا جایی هس؟ اگه هس به هزینش می ارزه؟

* یادی از گذشته ها: تو دوره اجباری داشتم برمیگشتم راهنمایی رانندگی تو تاکسی یه فایل سخنرانی داشت پخش میشد. یه آخوندی از روی منبر داشت حرف دل مردم رو میزد. حرفاش برش دار و قاطع بود. حالت کاریزماتیک داشت و معلوم بودآدم جگرداری بود. موقع پیاده شدن به راننده تاکسی گفتم این کیه؟! دمش گرم! چطور جرات میکنه انقد صریح انتقاد کنه!حرف دل مارو زد... راننده جواب داد:   ایشون مرحوم کافی زمون شاهه!! 

پ ن:

البته یه اقلیتی از مردم این نوع برخوردحقشونه که البته ککشون با سیاستای تنبیهی نمیگزه..

تاکید همیشگی بر سیاست تنبیهی حتی در صورت عادلانه اجرا شدن ، نا عادلانس. 

همیشه هم مردم عادی اولین و اخرین قربانیان هستن. از مصادیق دیگش گران کردن اجناس به بهانه افزایش کیفیت مث نون،حاملهای انرژی، خودرو و... 

مثل والدینی که فقط از بچه داری کتک زدن رو بلد باشن!

بعدا اضافه شد:

اون قدیما وقتی میشنیدیم بیشتر سربازای انگل یس استعمارگر تو هند، اتباع خود هند بودن تعجب میکردیم. میگفتیم چطور مردم همون کشور هموطناشونو فروختن به یه مشت بدذات...؟       الان مصداقاش رو زیاد دور و بر خودمون میبینیم. یکیش همین افراد عقده ای که ظاهرا از جنس خود مردم هستن


صنعت زدگی


سلام!

عید همه مبارک! سالی سرشار از خیر وبرکت، سبزی و شادکامی برای همتون آرزومندم.

پی نوشت:

* شایدمحیط مثل تُنگ مارو محصور کرده ولی این چیزی از ماهی بودن ما کم نمیکنه.

* اون ذوق و شوق قدیما برای عید، کمتر دیده میشه.  البته این موضوع محدود به عید نیس... بچه ها دیگه "بچگی" نمیکنن. قبل از6-7سالگی به مسائلی آلوده میشن که هیچ ربطی به سن و سالشون نداره...مادرا  هم دیگه اون مادرای قدیم نیستن. نه اینکه نخان، فشار و اضطرار و مشغله های بیهوده و باهوده، فرصت بروز مهرمادری یا حتی لطافت زنانشون رو گرفته ...بزرگترا "بزرگ منشی" یادشون رفته،مردونگی و غیرت ...

* آدمیزاد موجود عجیبیه. همونجور که میتونه از کاه کوه بسازه، میتونه رشته کوهها رو هم  کاه کنه! همه چیز به نگرش و فکر خودش برمیگرده. یعنی چیزی که نه دیده میشه نه خریدنیه نه انحصاری یا...! جالب اینکه تقریبا همگی به این موضوع واقف هستیم و از گستردگی اثرش  تو زندگیمون خبر داریم ولی تو عمل...

خوش خلقی کار سختی نیس. احترام و قدردانی، تمیزی و نظم، لذت بردن از داشته ها و...چیزای  تحریم شده ای نیستن.

شاید محیطمون فرصت فکرسازیو ازمون گرفته، شاید این فرصتو خودمون بخودمون ندادیم، شاید فکرساز خوبی هستیم اما حق انتخاب رو سپردیم به عادتها، شاید اینا همش بهانست و ما دنبال اهداف دیگه باشیم و هزار"شاید" دیگه.

* یکی از دوستان کارخونه دارمون در مورد محیط رشد و کار و نقش قالبیه محیط میگفت: یه نهنگ هیچوقت توی حوض نهنگ نمیشه، باید بری به دریا! این حرکت میتونه از خونه به کوچه و محله، از محله به کل شهر، از شهر به کل استان،و... تا مراودات بین المللی و... باشه. هرچی قالبت بزرگتر باشه فرصت رشد بیشتری داری. میگفت  حتی اگه نگاهت به مذهب، صرفا مادی هم باشه بدردت میخوره! چون بزرگترین قالبیه که حداقل نیازای اولیه مادی توش هست (آرامش، سلامتی، خانواده، کار، ...)


چکنویسی سال


وقتی به تقویم رومیزیش نیگا میکنی انقد خط خطی و حاشیه نویسی کرده که قاط میزنی! با خودکارای رنگای مختلف روزای مختلف رو علامت زده...بعضی جاها کنار تاریخا یه کلمات فارسی یا انگلیسی اختصاری نوشته...بعضی روزارو با خط محاصره کرده یا با خط ربط داده به هم. روی بعضیا ضربدر زده. بعضی خونه هارو با یه دایره یا مستطیل گروپ کرده...

شاید این شلوغ کاری، آشفتگی یا بی نظمی به نظر برسه و یه مقایسه پیش بیاد با تقویمایی که صاف و تمیز و یکدست مونده و ... اما خوب که فکرکنیم از خودمون میپرسم تمیز مونده واسه چی؟! ذخیره واسه کی؟!

احساس خاصی بهت دست میده و یادت میاد این تقویما تا اخر سال استفاده بشه/نشه آخرسال میره سطل زباله....

خیلی از کارای ما ادما اینجوریه...سرمایه های زیادی در اختیار داریم که راکد موندن.... و فقط دلمون به این خوشه که مالکیتش دراختیار ماست...اما حواسمون نیس خیلی از چیزا تاریخ مصرف دارن...عمر مفید دارن...اگه حتی هزینه استهلاک نداشته باشن حداقل هزینه نگهداری دارن....

مثلا ماشین تو پارکینگ استفاده نشه خواه ناخواه باید بیمه و معاینه فنیشو تمدید کنی...  به علاوه که هر روز مدلش پایین میاد و قدیمی تر میشه..

هنر ما ادما اینه که از سرمایه ها حداکثر استفاده رو ببریم. سرمایه ای که استفاده نشه نبودش از بودنش بهتره!

پ ن:

* سال 94 رو به اتمامه! شوخی شوخی عمرمون داره میره و ما شادان از اومدن یه مناسبتی که درواقع جلسه ختم عمر رفته ماست! مرور تقویمای رومیزی،سالنامه ها و یا سر رسیدای خودمون میتونه یجور درس باشه... تورق معکوس تقویم و بررسی قرار ملاقاتها، آزمونها، خرید/فروش ها، چکها و قسطها، ثبت نامها، مسافرتها، بیماریها و...

* اصلا فرق بین مرگ و زندگی یعنی همین! یه تقویم  به ظاهرخط خطی و مستهلک یعنی زندگی!  واین خیلی ارزشمندتر از یه تقویم شیک و تمیز مردس. امیدوارم ازین لحظه به بعد (روزای باقی مونده از94 و روزای95 به بعد روزای خط خطی و مستهلکی باشه برامون!