+ الو، سلام علیکم.
- سلام بفرمایین.
+ اوستا، " مترسنج" هستم. دو روز قبل حضوری خدمت رسیدم بابت تعمیر ماشین، فرمودین شنبه تماس بگیرم باهاتون هماهنگ کنم.
- عزیز جان اوستا فوت کردن!
+ واای! چطور؟!! همین دو روز قبل با هم بودیم....
ببخشین خبر نداشتم... تسلیت میگم
- سلامت باشین. اگه ماشینتون اینجاست بیاین ببرین.
+ نه. قراربود امروز بیارمش... باز هم ببخشین. خدا رحمتشون کنه...
پ ن:
یکی از دوستان ایشون رو بهم معرفی کرده بود و فقط ۲ بار دیده بودمش. اما همون ۲ بار برای اثبات تعاریفی که ازش شنیده بودم کفایت میکرد. بسیار آدم منصفی بود این پیرمرد.با وجود قد کوتاه و جثه کوچک کارش هم تمیز بود.چقدر دلم سوخت. کسی که یک عمر زحمت کشید و تلاش کرد و تا روز آخر عمر ارزشمند بود و قانع.
تو همون ملاقات اول، به دوستم گفتم ، انصاف نیست. یکی مثل ایشون بعد یک عمر هنوز هم انقدر زحمت بکشه و...، نه بیمه ای، نه حقوق بازنشستگی،نه حمایتی و...و عده ای دیگه که انواع و اقسام تسهیلات و مزایا دارن و در جامعه هم بهیچ دردی هم نمیخورن...
بعدا اضافه شد:
چند روز بعدش از رضا پرسیدم قضیه چی بود،ایشون که سرحال بود؟ گفت،هیچی! عصری برمیگرده خونه، به زنش میگه احساس سرما دارم. میخوابه و دیگه بلند نمیشه
تو تنهایی بابت جواب آزمایشت گریه کنی. کسی از این موضوع چیزی ندونه و در اون مدت کوتاه باقی مانده در کنار دیگران با آرامش ادامه بدی.
این رو هیچکسی درک نمیکنه. عالم و لذت خاص خودشو داره. حس خاصیه که کسی دیگه درک نمیکنه. البته برخی دوستان این لذت رو چشیدن.
امثال دکتر حورا و آبدارچی و ... میفهمن فقط.
بقول یکی از دوستان: یکی از فرق های ما با آمریکایی ها اینه که ما قهرمان های واقعی داریم و اونها قهرمان های هالیوودی.
پ ن:
لینک پایین، حاوی عکسای قابل تاملی از شهید چمران هست، بعضی عکسها واقعا حماسی و ایداله. ولی گفتم برا تنوع از این عکس استفاده کنم. ساده ساده. انگار عکس پروفایل یکی از خود ماها باشه.
لینک: https://www.mashreghnews.ir/photo/1085922/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%88-%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86
از فانتزیهای من اینه که سقف اتاق خابم چشم انداز داشته باشه با آسمون پرستاره شب، و من انقدر غرق در حقارتم در مقابل عظمت هستی باشم تا به خواب برم.
پ ن:
وقتی سید ازم پرسید بنظرت شب اول قبر چقدر سخته. بهش گفتم وقتی آدم به اندازه کافی در برابر عظمت خلقت احساس حقارت کنه، ترس و سختی شب قبر ، چیز جدیدی نخواهد بود
تصویری که تو ذهن اکثر ما در مورد نقاشهای قدیم، ایجاد شده، یک بوم نقاشی و یک سوژه بیحرکته که معمولا از طبقه برخوردارتر جامعه بودن و درنهایت تحسین و تمجیدشباهت تصویر و سوژه. ولی الان چی؟!
الان هم چشم بسته ، اون تقدیس و ارزش خروجی کار رو براشون قایلیم؟
تصورشم احمقانس که یک نفر یه ساعت بیحرکت بشینه که طرف هیکلش رو نقاشی کنه. حتا احمقانس که آدم یه ساعت با رنگ و.. درگیر باشه که فلان چهره یا چیز رو بکشه.بدون هیچ خلاقیت،جهت دهی و حرفی برای گفتن. این مدل طراح یا نقاش از نظر فنی ، تو بهترین حالت، دوربینهای عکاسیه ضعیفن!!
احمقانه تر اونجاست که یکی بیاد تابلو رو بزنه به دیوار خونش و بابتش هزینه زیادی پرداخته باشه!
هنری که نیاز به تفسیر داشته باشه به درد نمیخوره! شعری که بعد از کلی توضیح و تفسیر و ترجمه تازه متوجه بشی چه بلغوری بوده، شعر نیس،شرره!
هنری که تو کوچه بازار نباشه و فقط تو قفسه کتابها باشه یا مثل یک اسلحه بی مصرف تو موزه ها، اسمش هنر نیس.هنر باید مث چاغو برنده باشه.
+ وقتی بعد از مدتی میشه کاری رو از طریق ابزارالات انجام داد و حتا بهتر از قبل، چرا اصرار کنیم پیاده بریم امریکا؟! یاد بگیریم ابزار ساز بشیم و یا اصلا بریم تو یه حوزه دیگه و یا خلاقیتی راه بندازیم که از عهده ابزار برنیاد.
وقتی قدرت پردازشگرای الکترونیک و... از من سریعتره ، عقلم میگه وارد بازی و مسابقه ای نشم که بازندش معلومه.وقتی شاخص مثلا حفظیات محضه (مثل کنکور)، بقیه مولفه هارو بخاطرش هدر ندیم.پست مرتبط:
بدون هنر، کر و لالیم:
https://dar300metri.blogsky.com/1395/07/17/post-187/