در ادامه پست قبل (نگد):
++ وقتی آبدارچی رسید، صحبتاشون تموم شده بود. "نگد" جمع رو ترکرد برای آبدارچی مهم نبود موضوع حرفشون چیه به کار خودش مشغول بود .وقتی ازش پرسیدن شماره رند قیمتش چنده و... فهمید موضوع حرف چی بوده . به احتمال90% مثل همیشه "نگد" داشته های مادیشو از جمله شماره رندشو به رخ اینا کشیده بوده...بدون اینکه دست از کار بکشه یا حتا روشو برگردونه خطاب به اونا گفت: نه شماره تلفن رند بدرد میخوره و نه شماره پلاک ماشین رند یا... تنها شماره ای که برا من مفیده و دوسش دارم شماره حسابمه! حالا اگر رند باشه هم اشکالی نداره!
++ موضوع صحبتها همه چیز بود. از معیشت و سیاست و دیانت و...هر موضوع نا خوداگاه لینک میشد به یه موضوع دیگه و بحثها با شیب ملایم تغییر میکرد. حرف از اوضاع جونا و بیکاری شد و در ادامه به لاقیدی ها و سست عنصری ها و بعدش به نا کارامدی نظام اموزش و پرورش و در نهایت رسید به رسانه ها. و تا دلتون بخاد مصداق از رسانه ها. اینکه حتی یه پیامک هم ممکنه کل تمرکز جوون و عمر و سرمایشو خراب کنه... صحبت از پیامکها بود که آبدارچی رسید. ازش پرسیدن چه پیامکی دلتو لرزونده یا تو رو هیجانی میکنه؟ گفت بهترین اس ام اس که منو به وجد میاره پیام واریزیهای بانکی به حسابمه!
پ ن:
شاید ظاهر حرفا مادیگرایی باشه اما فلسفه قشنگی پشتش هس. (تصور کنین مدیر یه مجموعه/شرکت هستین و واریزیها براتون بیاد)
....+تصویر پست

