** به جای لعنت فرستادن بر تاریکی شمعی روشن کنیم.
** پیشرفت تکنولوژی و وسایل ارتباطی با وجود همه مزیتها و برتری ها هنوز نتونسته مزیتها و برتریهای مکتوبات رو پوشش بده و جایگزین مکتوبات بشه. با وجود حجم کم و سهولت نگهداری، دسترسی آسان و ارزان و حجم بالای مطالب متنوع و...بازهم مکتوبات اثربخشی خودشونو حفظ کردن. تکنولوژی هم میتونه نقش مکمل اثربخشی اون رو بازی کنه.
** شاید مهمترین اهرم فشار در مقابل استفاده از مکتوبات هزینه بالای اون باشه که اگه به نیمه پر لیوان نگاه کنیم شرایط به مراتب بهتر از قبل شده و حداقل کتابخانه های عمومی شرایط بهتری پیدا کردن و میتونیم با "کد ملی" از همه اونها کتابهای متنوعی رو برای مدتی مناسب امانت بگیریم.
** دسته بندی جدید وبلاگ "کتابخانه- باهم بخوانیم" هست برای اشتراک خوانده های ما. کتب لیست این پست با مشارکت دوستان به مرور زمان تکمیل میشود
1- حماسه عشق و عرفان (شهید مصطفی چمران): چه مستهجن است کسی بنام اسلام شعار دهد و در عمل آنرا زیر پا بگذارد...میدانم انها به من چه تهمتهایی زده اند، چه نسبتهای بدی داده اند و...و من همیشه سکوت کرده ام ولی در عین حال از کم عمقی و خودخاهی آنها آگاه شدم و چه درد کشنده ایست وقتی میبینم دور به دست همین افراد است!!ص65
2- کتاب سلام بر ابراهیم/ زندگی نامه شهید ابراهیم هادی: ... زورخانه حاج حسن در تربیت پهلوانهای واقعی زبانزد بود... دوران زیبای زورخانه حاج حسن در همان سالهای اول جنگ تحمیلی با شهادت حسن شهابی(مرشد زورخانه)، اصغر رنجبران(فرمانده تیپ انصار) و شهدای دیگر و درگذشت حاج حسن، به پایان رسید. مدتی بعد با تبدیل محل زورخانه به ساختمان مسکونی، دوران ورزش باستانی ما هم به خاطره ها پیوست! (ص 23تا25)...بعد از شهادت اصغروصالی، ابراهیم را دیدم که با صدای بلند گریه میکرد. میگفت هیچکس نمیداند که چه فرمانده ای را از دست دادیم...ابراهیم برای تشییع به تهران آمد و اتومبیل پیکان اصغر را که در گیلان غرب بجا مانده بود به تهران آورد. درحالیکه تقریبا هیچ جای سالمی در بدنه ماشین نبود...ص99
3- کتاب بارون درخت نشین/ ایتالو کالوینو: .....عطش "جوان راهزن" به کتابخانی به جایی رسید که کتابهای من کفاف اورا نمیداد. در گذشته حتا کسانی که با او همدست نبودند به گونه ای از کارهای او بهره میگرفتند. جامعه پر از کالاهای دزدی یا قاچاق بود که از خرید و فروش آن چیزی نصیب هر کسی میشد. کسانی هم که خودشان دست به دزدی میزدند برای ترساندن مردم و گرفتن هرچه بیشتر دارایی آنها از نام او استفاده میکردند.همه جا دستخوش بیم و هراس بودو مردم با دیدن هر بی سر و پایی اورا "جوان راهزن" میپنداشتند و سر کیسه را شل میکردند. اما این دوره خوش به سر رسیده بود."جوان راهزن" سراسر روز را کتاب میخاند. دیگر از کالاهای دزدی خبری نبود. کار همه کساد شده بود.همدستان او بر آن شدند که اورا به بازگشت بر انگیزند..
4- بادبادک باز/ خالد حسینی: ...رستگاری واقعی یعنی از یک گناه به سمت نیکی حرکت کنی...میدانم خدا از سر تقصیرات همه میگذرد. او مرا، پدرت را و تو را خاهد بخشید. تو هم همینکار را بکن. امیدوارم پدرت را و مرا و از همه مهمتر خودت را ببخشی.
...اگر آمریکا یک چیز به من یاد داده باشد، این است که نباید به هیچ قیمتی دست از تلاش کردن برداری
عالیه.ممنون:):)
البته دوستان هم تجربیاتشونو مطرح کنن...


چه خوبه که وقتتون رو گذاشتید برای مطالعه اونم از این جنس
کاش خدا توفیقش رو به منم میداد
شخصیت چمران رو واقعا دوست دارم . بی نظیره این مرد
توفیق اجباریه! مث خودتون

شخصیت عجیبیه! خدا حفظش کنه! (تو ذهنامون تقدس این شخصیتها خودش هدایت کنندس!)
ما هم منتظر معرفی کتب شما هستیم...
چه دسته بندی خوبی :)
راستی، عید غدیر مبارک :)
سلام. عید شمام مبارک



شمام که خودتون دستی بر اتش دارین
بازهم منتظر کتب شماییم...