بزرگترین راز زندگیشو پرسیدم. گفت رمز موفقیتم. گفتم مگه نمیگی بزرگترین راز؟پس چرا بهم میگی!؟ گفت: چون اولا مربوط به مدتها قبله و دوما تو این دور و زمون که مردم صب تا شب بمبارون اطلاعاتی میشن و حجم بالایی از اطلاعات غلط همراه اطلاعات درست ولی سطحی ، ریخته رو سرشون حرف من گم میشه. مردم هم اکثرا به سطحی نگری عادت کردن و مرد عمل پیدا نمیشه. پس نگران ایجاد شدن رقیب نیستم!
حالا این رمز و راز چی هست؟ گفت: کاری که دلم خاست رو انجام نمیدم! یه جورایی حال خودمو میگیرم!
پ ن:
وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى سوره 53 آیه ۳۹
بعدا اضافه شد:
نکته: اونکه باید تحت فشار قرار بگیره، خود خودمون باید باشیم! نه اطرافیان یا حتا "جسم" خودمون! یعنی اگه مثلا با بیخابی ما ، به جسم و سلامتی ما لطمه میخوره مسیرمون غلطه. یا اگه بعضی محرومیتها بر خودمون تحمیل کردیم که باعث رنجش خونوادمون هم میشه اینهم غلطه. آخرین حد مثالهای این مدلی "خودکشی" هست که فقط یک آسیب به جسم محسوب میشه نه کوره ای برای پخت "خودمون".
مخاطب فقط باید خودمون باشیم. شاید سحرخیزی مثال خوبی باشه برای شفافیت موضوع. اینکه خودمونو مجبور کنیم از لذت خاب صبح چشم پوشی کنیم(به شرطی که با زودتر خابیدن خاب کافی به جسم رسونده باشیم) یا مواردی مثل: تماشا نکردن فلان برنامه که بهش معتاد بودیم...
همه حالمون میگیرن، بس نیست؟
این فرق میکنه
ب.ن شتت خوندم منظورت فهمیدم
من هم یه وقتایی واقعا حالمو میگیرم ، ولی بعدش کلللی حس آرامش و خوبی بابت این حالگیری ، خدا بهم میده،،،
آخیییی چقد دلم تنگ شده بود برای نوشته های عمیق و پر مفهومتون ،،،
خداییش چند وقتی بود که بهتون سر نزدم ، حدودا یک ماه،،، شاید هم یک ماه و نیم،،،
شماهم که افتخار ندادین از مطالبتون استفاده کنیم...
وبتون رمزش عوض شده؟
حتی وقتی داریم با دشمن درونیمونم میجنگیم اگه فقط فیلم باشه نمیشه. اگه اون موقع هم خودمون نباشیم انگار داریم سر خودمون کلا ه میزاریم. بنظرم یه چیزی باید از درون قل بخوره!!
راستش منظور اصلیتو نفهمیدم. اگه میشه توضیح بیشتر بده مهندس