** بعد از جریانات زلزله آخر و ماقبل آخر و البته سابقه فعالیتهای دوستانی مثل میثم (دکتر خودم) و ...ویا تجربه عملی فعالیت محدود و البته موثر دوستانی مثل "مهران" ، تصمیم بر این شد که اینجا بسته نشه ولی مثل "مهران" ادامه بدم. (معذورم بابت قرار دادن لینک مهران. اگه رضایت داشت لینکشو براتون قرار میدادم)
نمیدونم...شاید شما هم همچین حسی رو تجربه کرده باشین.. (بهزاد که مطمئنا درک کرده!)
مولانا بهم میگه:
ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال / خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
** قانون طلایی: ما بد نیستیم. بلد نیستیم.
پ ن:
فقط اومدم عذر خاهی کرده باشم بابت دیرتر اومدنهای بعدی. (نیس تا الان هر روز آپ میشد!!)
همتونو دوست دارم و بهتون سر خواهم زد
چشام شور شده گویا:))
تازه دیروز میگفتم وب مترسنج راه افتاده..میام پست تازه میبینم^_^
مطالبتم عمیقا تفکریه و همیشه میخونم برای خانواده...
هرجاهستی خوب باشی:)
سلام


:))
نایب الزیاره مام باشین و سلام و تشکر گرم مارو به امام رضا برسونین...
اینجا که تعطیل نشده...فقط دیرتر اومدنها رو باید ببخشید...
پیچیده شد..
مهران مگه چجوری مینویسه..؟
سلام
من عذرخاهی میکنم بابت پیچشها!
مهران هر 2-3ماه یه بار میاد پست میزاره...البته اینجا 2-3ماه برا شروع خیلی زیاده...اینجا زودتر آپ میشه(به شرط حیات)
3مااه!
ربطش به تصویر چیه..نفهمیدم
مهران2-3ماه یه بار میاد...
این عکس یادبود دختر منه
سلام
اقای مهران دو سه ماه یک بار میاد رو دلیلی برای دو سه ماه یکبار اومدن شما نمیدونم
در ضمن از شما بعیده که اینقدر پیرو یکی باشید از نظر فکری فکر میکردم مستقل تر هستین
یادبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام


این زمونه بچه آدم هم پیرو آدم نیس چه برسه به ...
درسته من مهرانو تو بعضی زمینه ها تاییدش میکنم اما این دلیل نمیشه به کل وجودم تعمیمش داده باشم...
دیرتر اومدن نه تا اون حد.
یادبود دخترم
برا آمرزش همه از جمله ماها دعا کنین
ای وای عزیزم چه معصومه خیلی متاثر شدم
ببخشید فکر کنم از لحن کلامم ناراحت شدید بزارید به حساب اینکه دوست نداریم اینجا دیر به دیر آپ بشه
این عکس دخترم نیس!معصومیت دخترم خیییلی بیشتر از این تصویر بود..

دخترم با رفتنش خیلی درسها بهم داد...
خدا راضیمون کنه به رضای خودش. خدا همه مارو هدایت کنه.
ممنون استاد
الان که دل و دماغم داغونه..سعیم اینه زودتر بیام...اگه دوره مطالعاتی بهم مجال بده...
این نشون میده ایمانتون قویه غبطه بهتون میخورم
ایشاالله همیشه موفق باشید
از موفقیت شما ،ما هم خوشحال میشیم
در پناه حق باشید برادر بزرگوارم
استاد شما خودت ادم مومنی هستی فک میکنی ما مث خودتیم...این اتفاق باعث شد بفمم ایمانم انقدرام قوی نبود...اما انگیزه شد برا قوی تر شدنش...
همچنین همه شما دوستان
ممنون از دعای خوبت
سلام...

ای بابا..چی شدی شما مترسنج؟
حالا که اذر رفته و کم کم داره دی و روزهای شلوغش تموم میشه و بلاگرها برمیگردن ,شما میخوای شعله رو بکشی پایین ؟
سلام مهندس...خدا قوت...امتحانات خوب بوده؟
از نظر فکری داغونم...نمیخام انرژی منفی به کسی منتقل بشه...انشاله یخورده ارومتر که شدم درس عبرتهاشو مینویسم...
وبلاگ فقط برای ثبت و ظبط خاطرات خوش و رنگی رنگی نیست
اتفاقاً خوبه ادم بیاد و تو وبلاگش حرفهای رو که نمیتونه تو دنیای واقعی بگه و درد و دل کنه و بگه
چی شده مترسنج?چرا فکرت داغونه?راه حلی هم براش هست?
جریان این عکس چیه?
:(
سلام مهندس
قطعا همینطوره که میگی.
منظورم تمرکز خودم بود و تامل درباره درسهایی که تئوری نفهمیده بودم و خدا مجبور شده عملا یاد بده!
مرگ فرزند سخته....اماحکمتی بوده حتما.
ممنونم
کدوم اتفاق؟ من چرا از هیچی خبر ندارم؟ :/
وفات دخترمون
سعی میکنم تو پستای بعدی درس عبرتاشو بزارم
ان شاالله که خیر باشه
سلام مهندس
خدا همیشه خیر خواه همه ماهاست
ممنون
ما ادما میخوایم بریم اونور خیابون
بعضی وقتا زمین میخوریم میریم زیر ماشین
بعضی وقتا زمین میخوریم شانس میاریم چون قرار بود بریم زیر ماشین.
تو هر دو حالت قرار نیست حتما یقه خدا رو بگیریم
اگه ما واقعا خدارو مقصر میدونستیم(ولو به غلط) ،انقدر حرص و جوش نمیخوردیم.بلاخره یه شخص ثالثی بود که بندازیم گردنش...
درد واقعی اینه که ماها خودمونو مقصر ببینیم و بدونیم خدا نه تنها نقش منفی نداشته بلکه همش حامی ما بوده...
ممنونم بهزاد
گیج شدم.نفهمیدم چی شده. کی رفته؟یادبود چیه؟
ایش!
سلام دکتر
خدا دخترمونو ازمون پس گرفت
درسته ناراحت کنندس اما عبرت اموز هم هست. خدا قسمت کسی نکنه امتحانای این مدلی، وبیماریها و گرفتاریها و...
توی پستای بعدی کم کم درس عبرتهاشو میگم
آخی :((
خدابهتون صبر بده.
به شما و مادرش
خیلی اتفاق سنگینیه ..
واقعا ناراحت شدم
ممنون دکتر
خدا قسمت کسی نکنه...
یادمه همون دهه80 یکی از دخترای دانشکده شما هم بخاطر خطای پزشکی از بین رفت(دور از جون شما)
اسمش مونا بود. هیچوقت یادم نمیره و خودمو جای پدرمادرش میذارم...درد اونا خیییلی بیشتر از ماها بوده...
در کل خدا راضیمون کنه به رضای خودش.
امتحانات خوب بود؟!
سلام.
خیلی خیلی تسلیت میگم.واقعا ناراحت شدم.
ان شاالله خدا به خودتون و خانمتون و تمام اعضای خانواده صبر بده
خیلی ناراحت شدم...
واقعا چیزی ندارم بگم و یه جورایی بهت زده شدم.با خوندن کامنتها حدسهایی زدم ولی نخواستم مطمئن فکر کنم که یه همچو اتفاقی رخ داده:(
سلام مهندس.
اگه فرصت بشه در مورد درس عبرتهاش خواهم نوشت..
سلامت باشین.
سلام .عرض ادب.خوبین؟
جمعه چشم انتظار بودیم خبری نشد
سلام بر جناب دکتربزرگوار! شکر خدا.ببخشید فرصتش نشد.چشم اولین فرصت اقدام میکنم
مترسنج از کامنتها خوندم ک دخترتون....
نمیدونم ماجرا چیه...ولی غم بزرگی نشست روی دلم..
نمیدونم دختر خونی خودت منظورته..دختر خونده..دختری از سرزمینت...
براش و برای شما وبانو ارامش میخوام..
من خبر نداشتم تا الان..متاسفانهو عجب دوست ناخلفی هستم و افسوسمیخورم...
ببخشید بابت بی اطلاعی و عدم همدردی و نبودن....
سلام
شما لطف داری
خونی بودن و نبودنش توفیری نداره...مهم جونی بودنشه..البته اون هنوز زندس.برا من همیشه زندس.
نایب الزیاره ما هم باشین
سلام
واااااااااای باورم نمیشه . داغونم کردید با این پستتون
این مصیبت به تازگی اتفاق افتاده ؟؟؟
منم این مصیبت رو با تمام وجود حس کردم راجع بهش نوشتم نمیدونم خوندین یانه ؟ اصلا یادم نیست تو همین وبلاگم نوشتم یا یه وبلاگ دیگه
به هرحال خدا بهتون صبر بده داغ فرزند خیلیییییییییی سخته
سلام

اصلا دلم نمیخواست ناراحتتون کنم...
خبر نداشتم شمام تجربش کردین...
حکما حکمتی بوده..
خدا راضیمون کنه به رضای خودش
نایب الزیاره ما هم باشین
ناراحت نشدم . فقط یاد اون روزهای سخت افتادم
چاره ای نیست و باید حکمتهای خداوند رو پذیرفت. از دستمون کاری برنمیاد جز صبر و تحمل
سلام مجدد
مطالبتونو خوندم و خیلی حرفا توش بود...
خداقوت میگم و البته مطمعنا به کمال و رشدشما کمک کرده ...منم باید یاد بگیرم...براتون بهترینها رو ارزو دارم.