بعضی آدمها خودشون یه دانشگاهن. معاشرت با اونا نه تنها آموزندس، که عین زندگیه!
این آدما لزوما همسن ما نیستن، همشهری یا هموطن ما هم نیستن، حتی ممکنه قرنها قبل از دنیا رفته باشن!
داشتم تو آرشیو عکسا پرسه میزدم به این عکس رسیدم. یه پیرمرد کراواتی مهربون با عینک ته استکانی که شاید ظاهرش اصلا نشون نده که غیر از مال و املاکی که داشته، چه معرفت و شخصیتی بالایی داشته. ..
تو خیلی از نوشته هام بصورت مستقیم و غیر مستقیم ازش یاد کردم و البته در اینده هم حتما براتون از خلقیاتش مینویسم...
به معنی واققعی کلمه، مرد بود .اگه اغراق نکرده باشم حرفها و کارهای این مرد فریم به فریم آموزندس. همین وجود داشتن این آدما تو کشورمون خودش باعث دلگرمیه، حتی اگه سالها قبل از دنیا رفته باشن.
هر کسی یه "الگوی عینی" داره(برای کار، تحصیل، زندگی...) الگوهای ما هم بنا بر سیر تکاملیمون ممکنه تغییر کنه و الگوهای بزرگتر بیان جای الگوهای قبلی رو بگیرن...اما برای من این مرد یه الگوی تمام معناست. از وقتیکه با اون پیر مرد آشنا شدم دیگه نتونستم این پیرمرد رو دوست نداشته باشم.
یه وقتایی هم اون الگو و لنگر میتونه یه عشق زمینی باشه حتی....
انقدر خوب و روشن و پویا باشه که شبیه چیزی بشی که دوسش داری و بعد میبینی پشت سر هر معشوقی خدا ایستاده است و در خودش حل خواهی شد.....
سلام.
بله واقعا.
نکته قشنگی گفتی ...
خدا بصیرتشو بهمون بده
اگه این حل شدن اتفاق بیوفته دیگه ادم از خدا چی میخاد،هیچی!
اون یکی پست هم خوندم خیلی سربسته توضیح دادی
سلام.
:)
ازش بازم مینویسم.حتما...
روحش شاد :)
حتما در موردش بازهم خاهم نوشت.این افراد واقعا روحشون شاده
کی هست این پیرمرد باشخصیت ؟
اول یه چنتا پست در مورد اخلاقو رفتارش مینویسم و بعد معرفیش میکنم