همونجور که در پست قبلی هم اشاره شد، گرفتن مراسمات مسخره تقلید اونور آبی، یه چیز روتین و دمده شدس...(مث مراسم تولد و کیک و شمع و...) باید سعی کرد بدون مناسبت و به صورت انتحاری و غیر قابل پیش بینی اقدام بشه... اینجوری طرفهای مقابل بدون توجه به وجود یا عدم وجود مناسبت، ناخودآگاه منتظر اقدامات غافلگیر کنندن و مجبورن مدام در حالت چریکی و آدرنالینی (هورمون ستیز و گریز) بمونن و این، هیجان رو به تمام زمانهای زندگی گسترش میده...
البته این یه قانون کلیه. یعنی برای تنبیه یه نفر هم سعی کنین از عصبانیت و برخوردهای بچگانه که خودتونو کوچیک میکنه پرهیز کنین و اونجا هم غیر قابل پیش بینی و خلاق باشین...(مثالهای تنبیهی در پستهای بعدی!)
بریم سر اصل مطلب:
سوژه بعدی ما یکی از دوستان پا به سن گذاشته بود:
بی مناسبت، اونهم آخرای مهمونی شبانه، وقتی همه آماده میشدن برگردن خونه هاشون، هدیه رو بهش دادیم.
موقعی که پیر مرد جلو اعضای خانواده کادو رو باز کرد با یه جعبه کفش رو برو شد که از عکس روش میشد حدس زد یه کتانی قرمز اسپورت آدیداسه.
لابد با دیدن جعبه پیش خودش گفته: کتانی قرمز؟ برای شخصی به سن و سال من؟! اما سعی کرد بروی خودش نیاره. خب ایراد گرفتن از" هدیه بیمناسبت" مث بررسی دندون اسب پیشکشیه...
در جعبه کفش رو باز کرد دید فقط یه بسته چیتوزطلاییه! بعد از کلی حرف و ... که خاب از سر همه پرید و یه نشاط نسبی ایجاد شد، دوباره رفت سر جعبه، بسته رو از جعبه اورد بیرون دید کف جعبه یه جفت جوراب چسبوندن! همه فکر کردن یه جور تنوع و حسن ختام برای مهمونی بوده اما وقتی بسته چیتوز رو باز کرد همه دیدن هدیه اصلی داخل بسته چیوز گذاشته شده بوده...!
...
اینجا هم طبق اصل غافلگیری طرحای مختلفی بررسی شد و بلاخره یکی از اونا که در دسترس تر بود اجرا شد...
با عرض شرمندگی مجبور شدیم برای پیشبرد طرح فوق، چیتوز طلایی خرید کنیم. چون ملاکهای لازم رو داشت. داخلش معلوم نبود و البته به اندازه کافی جادار بود. شرمندگی بابت اینکه همه جا از این عادات بد غذایی انتقاد کردیم وحالا خودمون بخاطر "پاکتش" رفتیم مشتری اینجور محصولات شدیم. (توضیح در پانوشت***)
هدیه اصلی رو داخل یه پاکت فریزر گذاشتیم. اون پاکت رو داخل یه پاکت دیگه بستیم جوریکه هوا داخلش محبوس بمونه و بسته جمع نشه. بسته چیتوز رو از قسمت پایینش با احتیاط باز کردیم و محتویاتشو خالی کردیم.پاکت فریزر رو داخلش جاسازی و بسته چیتوز رو دوباره بستیم...
شما هم میتونید همین طرح یا طرحای مشابه رو پیاده کنین (مثلا بسته بندی روسری داخل چیتوز). اگرم تجربه اینکارا رو دارین برای دوستان به اشتراک بذارین:)
-----------------------------------
پا نوشت:
*** توضیحی داخل پرانتز و چند موضوع خارج از بحث:
+ گاهی یادمون میره "سیاه لشگر" بودن تو یه مکتب خاص، دست کمی از "پیرو اون مکتب بودن" نداره . مثلا من که رفتم فست فود خریدم، ناخواسته به فرهنگ مصرف ورشد این صنعت کمک کردم.
+ اکثر ماها وقتی "پشت صحنه" خیلی از چیزا رو بدونیم، تو برخوردهامون تجدید نظر میکنیم. (برادر دوستم یه مدت کوتاهی تو کارخانه تولید سوسیس و کالباس رفت و آمد داشت. اما همون مدت کوتاه کافی بود که از اون موقه تا الان حتی با شنیدن اسم این مواد حالی به حولی میشه!!) پشت صحنه تولید روغنهای نباتی، فست فودها، چیپس و پفک، آبمیوه ها و بقیه اغذیه جات ... این اغذیه جات شامل اغذیه جات روحی هم میشه. مثل انواع کتابها،آدما، عکس وفیلمهای شرعی و خلاف شرعی و ... (پست مرتبط1) (پست مرتبط2)
یه چیز بگممممممم،،، چرا من تو این پستتون گیج زدم،،،
سلام. ممنون از نظر خوبت
یه سری تغییرات در متن ایجاد شد اگه بازم نظری داشتی استقبال میشه
چه حرکت باحالی کردید
خوشم اومد
بی صبرانه منتظر مثالهای تنبهی هستم
ایده های خیلی جالبیه. ولی قسمت باز کردن پاکت پفک و دوباره بسته بندیش بدون اثر باز و بسته شدن بنظر سخته باشه!
حتی اون شیرهایی که برای نگهداریشون بشون اسید میریزن!!!! اوضاع تولید مواد غذایی این ملت خیلی وخیمه! بعد میگن چرا سرطان زیاد شده!
در اولین فرصت...
باز کردن پفک و بستنش یخورده دقت میخاد. .نکته اولش اینکه از قسمت پایین باز کنین چون معمولا کسی چیپس رو سروته بازنمیکنه بخوره و قسمت بالا دست نخورده میمونه... موقع بستن قسمت پایین هم دقت میخاد که بستگی به چسب و..داره..که البته پیشنهاد میکنم از منگنه سایز کوچیک کمک بگیرید..
دقیقا! تانکرهای شیر رو وایتکس میریزن که زود خراب نشه...اونموقه ما اون مواد شیمیایی رو میخوریم!!!بله مسئولین خاب تشریف دارن و دم از سونامی سرطان هم میزنن...
مرسی که بهم سر میزنید،،، مرسی که دست خالی هم نمی یایید(آیکون چشمک)...
لینک اون پست وبلاگی رو که برام گذاشتید رو خوندم،،، واااااااقعا همینطوره،،، یه وقتایی، آدم خیلی چیزا رو میبینه، می شنوه،،، اما چی بگه،،، زورتم که بهشون نمیرسه،،،پس فقط تو خودت می ریزی،،، اما تو خودت هم بریزی هم از اون ور یه بلایی سر خودت میاد،،،،
موفق باشید
سلام
ممنون از اینکه شما بهم سر میزنین...
در مورد اون لینک هم واقعا همینطوره..ادمای بزرگ دردهای بزرگ هم دارن...و البته دریادل بودنشون خیلی کمکشون میکنه...
ایده ی جالبی هست ولی من ترجیح میدم این حرکتها رو واسه هم سن و سالهام و یا کسانی که باهم تو یه مود باشیم بزنم :) گاهی بعضی چیزها از نظر ما چیزها ی باحالی هستن و فاز میدن...ولی شاید طرف مقابل هیچ حس خاصی بهش دست نده و کلا رو این مودها نباشه و حتی ناراحت بشه:مثلا بگه تو جمع منو سبک و یا مسخره کرد:|
متاسفانه یه قانون وجود داره اونم اینه که دیگران کاری به رفتار و نیت ما ندارند و برداشت دلخواه خودشون رو دارن:)
خواستم بین این همه لایک و ایول یه نگاه متفاوت به قضیه داشته باشم و گرنه در باحال و متفاوت بودن این حرکت شکی نیست:))
:)
بله.قطعا روحیات سوژه مورد نظر تو نوع عملیات شما اهمیت داره و باید متناسب باشه.آدمای مختلف برخوردای مختلف. البته همین نقشه فوق رو به شکلی دیگه روی جونتر ها هم پیاده کردیم و سابقه جوونتر ها رو هم داریم
بله بعضیارو هر کاریشون کنی برداشتهای خودشونو بهت میچسبونن...
ممنون از نگاه متفاوتت مهندس:))
ایده خوبیه ، من که کلا هدیه دوست دارم
منم همینطورم! واقعا چرا هدیه دوس داریم!
مثلا اگه بدون هیچ خلاقیت یا مناسبتی بهم هدیه بدی خیلی خوشحال میشم و قبول میکنم!
حالا اگه یه دوربینم بشه آماده کرد برای ضبط این وقایع خیلی خوب میشه:) عکس و العمل افراد اینجور مواقع جالبه! مخصوصا اگه یهویی بهشون کادو رو بدی یا محض ورود و همون لحظه اول ملاقات و...
ولی صحنه ای رو که متوجه دوربین نشن و نمیتونم طراحی کنم؟!
جواب کامنتو تو بلاگت مینویسم:)
سلاام:)
چه جالب:))کلاا معلومه خیلی لارج هستی مترسنج:)
منم یه کادو اینجوری خاستم:))آخرش برسه به طلا:)
من کلا کادو دوس دارم.خودم ایکس لارج میپوشم اما اگه جوراب هم بیارید قبوله!
طلا!؟:)):)