+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

مخ خودمون و بچه هامونو دست کیا دادیم؟!


اون قدیما بچه های کوچیکتر از خودمون رو جمع میکردیم براشون داستان و قصه بگیم، البته اهل خرید کتابای پر رنگ و آب و شیک و...نبودیم، فقط همون کتاب قصه های قدیمی و رنگ و رو رفته رو  بلد بودیم (1)

از خودمون فی البداهه داستان بلند و پیچ در پیچی تعریف میردیم و وانمود میکردیم اینا آپدیت ترین داستانهای کتابهای پر زرق و برقه...

بازی دو سر برد بود هم اونا سرگرم میشدن و لذت میبردن، هم ما! حتی گاهی خودمونم کنجکاو میشدیم آخر داستان چی میشه! ازینکه شوق شنیدن رو ازشون میدیدیم تو دلمون خجالت هم میکشیدیما!

الان که خوب نگا میکنم میبینم ماها شدیم اون بچه ها و نشستیم پای حرف بعضیای دیگه. اعصاب و روانمونودادیم دست کیا؟! چند نفرمون به نویسنده های سریال و فیلمنامه ها دقت میکنیم؟چند نفرمون اونا رو میشناسیم؟ چقدر ازشون شناخت داریم؟ چه ضمانتی هس که اگه یکی دو روز اونا رو از نزدیک ببینیم ازشون نفرت پیدا نکنیم؟...

بلاخره واسه هر کسی یه مقطعی میرسه که طرف برمیگرده ببینه چی بدست آورده، آرامش و علمش بیشتر شده یا کمتر، صرف شدن عمر و زمان چه نفعی براش داشته....

این فقط مربوط به انتخاب نویسنده ها نمیشه، اساتید و معلمان، بازیگر،شاعر، خواننده، همسر، دوست و آشناو ... همه با هم


(1) بقول دکتر الهی قمشه ای بعضی کتابا  سمه! ذهن رو مریض میکنه! مث ویروس با روان ادم درگیر میشه و شاید تا آخر عمر آدم رو درگیر نگه داره. خدا رو شکر که خواسته نخواسته از این کتابا دور بودیم و فقط به داستانای قدیمی دسترسی داشتیم! همین چند وقت پیش کتاب قصه خاهر زادمو گرفتم بخونم دیدم طرف که اسم خودشو گذاشته نویسنده، تفکرات سادیسمی و مازوخیزمی و صحنه های افتضاحی رو با قلم بسیار نالایقش به تصویر کشیده بود...فرداش یه سری کتاب به قلم پیرمرد مهربون،آذر یزدی (خدا رحمتش کنه) رو که در اصل بازنویسی کلیله و دمنه یا داستانای قدیمی خودمون بود رو دادم به مامانش و گفتم اون قبلیارو بریزه دور..


پ ن:

* گاهی یادمون میره که کتاب نخوندن بهتر از "کتاب بد" خوندنه.

*  اکثر ماها به اینکه غذامون سالم باشه یا آشپزی که اونو آماده کرده کاراش تمیز باشه خیلی اهمیت میدیم، اما به غذای روح و روانمون کم توجهیم. اینکه اونو کی و چطور آماده کرده و اصلا خاصیت مفیدی داره یا نه.

نظرات 5 + ارسال نظر
حمید چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.c130.blogsky.com

سلاام دکتر!
بعد از مدتها دوباره اومدم نت!
چقد همه چی عوض شده! درختا شکوفه دادن...برفا آب شده...!!!
شوخی کردم دورا دور پیگیر بودما فرصت کامنت گذاری نبود...!
عوض نشستم همه پستارو با هم خوندم...
مث همیشه ملتمس دعام..
انشاله جبران کنم...
فعلا

سلام جوون!!
دکتر خودتی! (فحش نده!!)
منتظر خبرای خوبم.التماس2آ

a سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:19 ق.ظ http://ayusefian.blogsky.com

با نظرتون موافقم به نکته بسیار خوبی اشاره کردید بله تغذیه‌ی روح و روان خیلی با اهمیته.

سلام
ممنون بابت نظرتون.

n!k جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:29 ق.ظ http://nikava.blogfa.com

خیلی مطلب خوبی بود این

سلام.ممنون از نظرتون

فاطمه سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 10:14 ب.ظ http://life-me.blogsky.com/

مخصوصا توی سنی که دنبال چون و چرای زندگی هستی این کتاب ها و تفکرات میشن سرطان روحی!!!

سرطان روحی!! این لغت خیلی قشنگی بود

ارغوان سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1395 ساعت 06:42 ب.ظ http://argavanrang.blogsky.com

سلام
ممنون برای دادن آدر این مطلب.
کاملا درست فرمودید.
خدا بخواد سر راه بچه هامون هم کتابها و دوستان خوبی قرار بده. ما هم یک کوچولو راهنماییشون می کنیم البته

سلام.
انشاله.
خدا عاقبت ما رو ختم بخیر کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد