سلیمانی" کاری با مردم کرد که اگه " اشقی الاشقیا " خبرداشت ماجرا اینطور میشه اون کارو نمیکرد و میگذاشت حاجی مث خیلی از بزرگان ، غریبانه و مبهم از دنیا بره. در مورد خدمات بزرگ این مرد به جامعه بشری, گفتنی زیاده. نه تنها در بیرون از مرزها ، که در داخل کشور هم انقلاب کرد. منافقای وطنی هم خوشحالیشون کوتاه مدت خواهد بود. شاخص شناخت اونا در اختیار همه قرار گرفت و دیگه شک و شبهه ای برای کسی در شناخت افراد باقی نموند. اتحاد و بیداری ایجاد شد.
با قاطعیت و آرامش بیشتر. با تدبیر و شجاعت. داعش وطنی میتونه یه پیمانکار فاسد، مسئولی در بنیاد مسکن، گمرک،نماینده ای در مجلس، استادفاسد دانشکاه، همکار، همسایه،فرماندار و یا شهردار و... باشه.
فشار و استرسی که داعشیهای وطنی ایجاد میکنن گاها خارج از تحمل جامعس.
مثال رود نیل و حضرت موسی مثال به جا و قشنگی بود. خیلی حرفها داشت و البته آرامش بخش. ماجرای تقابل موسی و ساحران هم در مورد داعشیهای وطنی صادقه. یعنی هر چه در توان دارند برای ضربه و تخریب به کار میبرند و با جون و دل نفاقشون رو عملی میکنند. طوری که حتل خود موسی ته دلش خالی میشه و خدا دلش رو قرص میکنه و ورق رو برمیگردونه.
البته بلانسبت ساحران فرعون! چون اونها بعد از پی بردن به حقیقت چنان ایمانی پیداکردند که در مقابل فرعون ایستادند و رجز خواندند. در حالیکه وکلا و دارو دسته منافقای داخل آگاهانه دنبال خودخواهیهاشون هستند.
جای امثال نواب صفوی واقعا خالیه.
شهادت سردار سلیمانی باعث شد نگاهم به رهبری و ولایت تغییر کنه ...
گاهی باید یک نفر فدا بشه که افراد دیگه به خودشون بیان و بلند بشن و بیان تو مسیر.
کاش یک روز امثال من هم به این جایگاه برسن
این حس رو خیلیا تجربه کردن

از جمله خود من
انشاله. امثال شهید سلیمانی همه حرفشون همینه. ما هم دریا دل هستیم، با همه اشتباهات، کم تجربگیها و ناآگاهیها، فقط باید خودمون رو باور داشته باشیم. همونجور که سردار ماها رو باور داشت.