+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

اون شب کجابودم


یکی از دوستان مطلبی گفت،  در مورد خود من هم صدق میکرد گفتم برا شما هم شاید مصداق داشته باشه.

میگفت صبح که خبر شهادت حاج قاسم رو شنیدم، تو اون شوک و بهت، به ذهنم رسید که اون ساعتی که حاج قاسم و همراهانش مظلومانه شهید شدن ، من فلانجا بودم.  بعد از  اون ماجرا دیگه اصلا نمیخوام پامو بزارم اونجا. اونجا برام شده محل خجالت از سردار. درحالیکه من اونجا دنبال اتلاف وقت بودم ، حاج قاسم دنبال کمک به مظلوما...

حرفای دوستم برا منم خجالت آور بود، منم تو اون ساعت سرم تو گوشی بوده و نرم افزارهای اتلاف وقتی که تهش هیچی نیس. منم تو اولین قدم اون نرم افزارهارو پاک کردم. اتلاف وقت، فقط اتلاف عمر و سرمایه ما نیست. اجحاف به ایثار و خون سلیمانیهاست.

نظرات 1 + ارسال نظر
دوستانه چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 09:04 ق.ظ

چه داغی بود بر دلمون گذاشتند
هنوز نیمتونم باور کنم
من اون ساعت خواب بودم


برکت خون و خلوص عمل حاج قاسمها طومار معاندین رو در هم خواهد پیچید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد