+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

We can do

در جمع دوستان در فروشگاه:

شعارهای  روی جعبه ها توجه آدمو جلب میکرد. شرکتهای مختلف با شعارهای آرمانی . شعارهایی که جدای از اهداف تجاریشون میتونن الهام بخش باشن. ازسیدمحسن پرسیدم اون ماشین لباسشویی چه قیمته؟ بعد از توضیحات از اصل ونسب و جزییاتش قیمتشو گفت. رضا به شوخی گفت این پولو بده  به من من برات کنتراتی میشورم!

شب به حرف رضا فک میکردم. از خودم پرسیدم آیا واقعا کسی حاضره اینکارو انجام بده؟ با بیشتر شدن مبلغ شاید هر کسی وسوسه بشه. یعنی از وقت و انرژی خودش بزنه و بجای ماشین خدمات ارائه بده. یا بر عکسش ایا اوقات ماها به اون مرحله از ارزشمندی رسیده که  با به خدمت گرفتن انواع ماشینها زمان بخریم؟ یا اصلا این تصور و باور عینی از تواناییهامونو پیدا کردیم که باید برا وقت و زندگیمون انقد ارزش قایل باشیم که دچار "حواشی خرید ماشینها" نباشیم و هدفمون فقط تقدس زمان و فرصتهامون باشه.

باز صد رحمت به لوازم خونگی، ای کاش تو خرید خودرو هم حق انتخاب و آزادی عمل ولو محدود وجود داشت. منظورم برای اون دسته از افرادیه که حتا برای هزینه بنزین ماشین هم دغدغه دارن و مجبورن برای  هزینه های جزئی هم حسابگری کنن

بعدا اضافه شد: 

خیلیا هستن که بدون توجه به فلسفه تقدس فرصتها،با تقلید کور فقط دنبال کلاس بیشتر یا نهایتا رفاه بالاتر و فریب خودشونن. این افراد نباید مارو به اشتباه بندازن. اونا فقط ادای آدمهای بلند نظرو در میارن و حسابشون جدای  افرادیه که وقت و فرصت براشون طلاست.حساب تجمل گرایی/مصرفگرایی/ریخت و پاشای احمقانه و ... از افرادی که با کمک ماشینها زمانشونو مدیریت میکنن جداست. افرادیکه سرمایه گذاری روی خودشون و تواناییهاشون ناخودآگاه رفاه و درامد براشون ایجاد کرده و ارزشمند بودن براشون هدف بوده نه رفاه ظاهری..

نظرات 4 + ارسال نظر
Baran پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 10:55 ق.ظ

یکی از بهترین تصویر هایی که تو ذهنم مونده؛شستن لباسها و ملحفه ها و پرده های توری دریچه ها..(وسط حیاط).که اجی و خاله جان بزرگه میشتن وآبکشی میکردن...دایی جان باحوصله؛منظم و دقیق؛روی بند رخت ها پهن می کردن...
ماوبرادران گرامون؛میون بند رخت ها روح میشدیم و...

چقدر اون تاید های دریا و صابون نیک خشبو بودن...
چقدر اون نرمه باد حباب های رنگی رنگی رو قشنگ غل غل می غلتوندو...میبرد ...میبرد...محکم ،می کوبید به سرشاخه ها و..شالاپ، منهدم شون....
بگذریم...ممنون بابت پست خوب+

بهزاد جمعه 26 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 01:42 ق.ظ

منظور پستت و نفهمیدم یعنی سوالت چیه دقیقا :/

قبول دارم ...شاید زیاد پیچیده شده...سعی میکنم تو پستای بعدی براش پچ بزارم

بهزاد شنبه 27 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 01:16 ق.ظ

نمیدونم چرا دیرفهمی گرفتم

نه... فک کنم چنتا پست تکمیلی لازم باشه...

بهزاد شنبه 4 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 04:49 ب.ظ

من متاسفانه جز دسته سومم..!
گشاد و پر ادعا واللاا.

مهم اینه که همه ماها تلاش اگاهانه ای برای رهایی از جهلمون داشته باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد