** برای بار چندم تو نوبت یه دکتر نشستم. شاید حکمتی بوده و لازم بوده پام به این جور جاها هم باز بشه و بفهمم همچین محیطا و گرفتاریهایی چه حسی داره.
جالب اینکه خیلی از منتظرین مثل من بصورت اتفاقی به اینجا ارجا داده شدن!
مثلا نفر جلویی. بهم میگه پدرمو بابت شکستگی پا بردیم بیمارستان ، اونجا تو آزمایشات متوجه شدن سرطان خون هم داره! الانم که آوردیمش اینجا هنوزخودش خبر نداره و فک میکنه ادامه معالجات شکستگیه. نفر بغل دستیم یه مرد حدودا 40ساله و جا افتاده ایه. نگاه کاریزمایی داره و خیلی خونسرد و خودمونی صحبت میکنه. بهم میگف بابت یه جراحی رفته بیمارستان و در حین درمان متوجه میشه سرطان هم داره...
منم بهش گفتم منم تقریبا همین مدلی بودم. برای یه کار دیگه ای به مرکز درمانی مراجعه کرده بودم و سر از اینجا در آوردم
** آخرین جلسه ای که رفتم دکتر بهم گفت جای نگرانی نیست و نتایج آزمایشات تکمیلی مثبت بوده.
** مهم نیس چه مدت افکار آدم درگیر این مقوله باشه. مهم اینه که درگیر بشیم ولو یک روز ولو به احتمال یک درصد. حتی مهم نیس که نتایج آزمایشات مثبت باشه یا منفی! مهم پختگی و نگاه جدید ما بعد از این اتفاقه.وقتی به پختگی برسیم میفهمیم سرطان خون یه اتفاق سادس! مث زمین خوردن ، آنفولانزا و هزار جور اتفاق که ما بهشون میگیم عادی! عادی تر از دیدن زیباییهای زندگی... عادی تر از قدر دانی از داشته ها.. میفهمیم اونچیزی که غیر عادیه رفتار عادی ماها در شرایط عادیه!
بازه زمانی برخلاف تقویم ، به اندازه سالها کش میاد.
...
پ ن:
+ مثل موارد قبل برای یاد آوری خودم...
+ الان خیلی از دوستانم رو بهتر و عمیقتر درک میکنم
+ تصویر این پست صرفا جهت آزار شما و بازی با احساسات و عواطف +18 شما نیست! بعضی یاد گرفتن ها شیرینی میطلبه:)
همیشه توهم اینو داشتم که برم برای یک کار دیگه و بگن یک چیز دیگه ات میشه...بارها خوابشو دیدم و یا تصورش کردم..یا....حتی باهاش اشک ریختم خیلیییییی زیاد...
شاید واقعا یک روزی منم برای یک چیزی برم و سر از یک جای دیگه دربیارم...
خلاصه اینکه برات سلامتی ارزو میکنم مترسنج عزیز
انشاله همه عاقبت بخیر شیم...

التماس دعا
شما که خودت کنار منبع سعادت و سلامتی هستی! نیاز به دعا هم نداری...پارتیت گردن کلفته!فقط گاهی یاد ما هم باش و سفارش ماها رو هم بهش بکن
نتایج آزمایشات تکمیلی مثبت بوده یعنی خوش خیمه یا اصلا نیست؟
خداروشکر
آره حذف کردم حرفی برای گفتن نداشتم حداقل حرفام عمومی نبود
بله خدارو شکر..
خب حرفی برا گفتن نداشتین،طرحی برا نمایش که دارین! هر از گاهی طراحی ها و ایده های ذهنیتونو بهمون هدیه کنین
باید بگم که تصویر عمیقا با روح و روان من بازی کرد....وای خدا چقدر دلم از اینا میخواد...به به:))))
++ان شاءلله که صحیح و سالم هستین و میاین اینجا و خبرهای خوب خوب به ما میدین :)
++گاهی اوقات وقتی تو زندگی درگیر یه ماجرا میشم و اون ماجرا تموم میشه،از بالا که به کل فرایند نگاه میکنم میبینم انگار فقط،یه بازی بود که قرار بود خدا ببینه من چه واکنشی نشون میدم...بعد به جوش زدنها و استرسهای الکی نگاه میکنم و میگم ای کاش به خاطر خودمم که شده بود کمی خونسردتر بودم ....
میدونم که شما این پختگی رو داری و به بهترین نحو باهاش برخورد میکنی:))) امیدوارم همیشه دلشاد و پر ارامش باشی دوست من :)
+فک کنم مدلش آلمانیه...منم ارادت خاصی به شیرینی آلمانی دارم:)
++انشاله واسه شما دوستان..
++ کامنتای شما دوستان آدمو میبره به سمت جواب در قالب یک پست جدید(انقد نکته و حرف برا گفتن داره و البته زیبا و اموزندس)
اما تجربه ثابت کرده فرصتش خیلی کم پیش اومده اون نوشته ها و جوابا پابلیک بشن...نوشتن جواب شما دوستان رو وظیفه خودم میدونم وسر ذوق میام و انجامش هم میدم اما آماده پابلیک شدنش وقت گیره و اکثر مواقع تو همون مرحله میمونه! تلاش میکنم نظم کارمو بیشتر کنم
سلام
خداروشکر که سالمید
ولی این شیرینیها رو من یکی دوست ندارم آگه دفعه گذاشتید یه مدل دیگه بزارید
همیشه کامتون شیرین
سلام
ممنون از دعای شما..
شما یه دونه بردار ببین مزش چطوریه بعدش یه فکری میکنیم! از اون ردیف پسته ایها بردار:)
الحمدلله.
+ حس نمیکنین قیاسش با آنفولانزا و زمین خوردن یجورایی شعاره؟ :| ببخشید البته!
کمترین چیزی که من ازش یاد گرفتم این بود که آدمیزاد خیلی ضعیفه!
خلق الانسان ضعیفا!
و برای بار هزارم بهم اثبات شد که اصلا ما از اولشم قوی نبودیم که حالا بخایم ضعیف باشیم!
انقد مرز حیات باریکه که هر چیزی میتونه زندگی ماهارو مختل کنه! حتا یه ویروس به اندازه سر سوزن! میدونی چیه دکتر! بدن ما آدما بصورت اتوماتیک و بسیار پیچیده روی همون مرز باریک حیات متعادل مونده و ما آدما عادت کردیم بهش! بهمین خاطر عظمت حرکت روی اون مرز رو درک نمیکنیم.این اتفاقات تلنگریه برای درک اون عظمت ...(حالا علت هرچی باشه ویروس هپاتیت باشه یا سرطان یا حوادث بیرونی و تصادفات و..)نمیدونم منظورمو تونستم بگم یا نه..
سلام . احوال شما ؟
جواب آزمایشات مثبت بود یعنی چی ؟ از چه جهت مثبت بوده
سلام
خوشبختانه اون قطعیت اولیه به مرور کمرنگ شد و علت، تحت عنوان "خفیف ناشناخته " در معاینات درج شد(بجای "لوسمی " )
ان شالله که همون خفیف ناشناخته هم چیز مهمی نباشه
از صمیم قلب آرزوی سلامتی دارم براتون
پست جدید گذاشتم و با همون رمز قبلی
دعوتید به کلبه کوچکم
ممنونم مهندس
همچنین برای شما آرزوی بهترینها...
خدمت میرسیم
اختلال درجه بندی داره خب :دی
زمین خوردن یه درجه از اختلاله سرطان یه درجه ی دیگه.
میشه گفت اولی صفره دومی صد!
مشکلم اینه که شما میگی سرطان یه اتفاق ساده س مثل زمین خوردن! نیست. ساده نیست.
ساده بودن از اون لحاظ! یعنی ماها اینجور فک میکنیم که مرز بین حیات و مرگ رو سرطان و امثالهم تعیین میکنن اما اینجور نیس! خیلی اتفاقات ساده هم میتونن به قول شما درجه 100 به خودشون بگیرن...
بیماریهای با کلاس میگیری ها
تو که دیگه یجورایی پخته شدی بجا گفتن ایشالا خوب بشی باید بگم هرچی خدا میخواد قبول کنی :|
آره دیگه کلاس ما هم رفته بالا،یخورده دیگه تلاش کنیم میرسیم به پشت بوم!
انشاله. ممنونم بهزاد
خصوصی.


سلام آقای مترسنج ارجمند
جهت تبریک سال نو خدمت رسیدیم ؛گویا منزل تشریف نداشتید(:)ان شاء الله سال پرخیروبرکتی به انضمام سلامتی و الهی دیگرهیچ وقت برای شما اتفاق نیفتد ببوده باشد...