تو یه انجمن دوستانه ای یکی از رفقا بحثی رو باز کرد و سوالش این بود: "برای فرار از ناراحتی ها و کلافگیها چه باید کرد؟ و در ادامه، گفت : راهکار من مخصوصا وقتایی که خیلی ناراحت بودم این بود که می خوابیدم؛ ولی مدتیه واسم شده آرزو که انقدر از خواب نپرم؛و برای یک شب هم که شده یک خواب خوب داشته باشم..."
اینجا چند مورد از راهکارهایی که قبلا تجربه کردم رو نوشتم. دوستان دیگه هم اگه تجربه عملی دارن ارائه بدن.
البته تعداد راه حلها خیلی زیاده و بسته به شرایط محیط و...، از یکی یا ترکیبی از اونها هم میشه استفاده کرد.
محوریت اصلی: ترک شرایط بحران زا!
این ترک کردن میتونه فیزیکی باشه(مثلا خارج شدن از اتاق یا خونه و رفتن به پارک و ...)
میتونه ترک فکری باشه(یعنی ذهن دیگه اون عوامل استرس زا رو پردازش نمیکنه یا حدااقل پردازش اونها رو تشدید نمیکنه) (مثلا با جایگزین شدن با یه سوژه هیجانی جدیدتر)
میتونه خوابیدن باشه( خواب هم یجور ترک عالم واقعیت به سمت عالم مجازه )هر چند که خوابیدن علاوه بر این مزیت، امکان تجدید نیرو برای ذهن و بدن هم فراهم میکنه. و البته برای بعضی شرایط اثر معکوس داره که باید از راههای جایگزین یا مکمل استفاده بشه.
مصداق های ترک کردن:
میشه تواین مواقع رو آورد به کارهای" روتین" که تمرکز خاصی لازم نداره. ذهن استراحت میکنه و فقط اعضا و احساساتت هستن که فعالیت میکنن. کارایی مثل ظرف شستن! خونه رو مرتب و تمیز کردن، رسیدن به گیاهان باغچه و حیات، پیاده روی(فعالیت ورزشی متناسب با توان و علاقه. که البته این راهکار مکمل راهکار خواب درمانی هم هست)، رفتن به خرید یا مکانی خاص، عبادت(یاد خدا ارامشبخش دلهاست)، گفتگو با ادمهای انرژی مثبت در مورد مسائل مورد علاقه، انجام کارهای هنری مثل نقاشی یا طراحی (البته این مدل کارها علاوه بر نقش مسکن داشتن، به خالی شدن ذهن هم کمک میکنن)..، تعمیرات لوازم برقی یا مکانیکی یا.. متناسب با علاقه یا تخصص، کلا کارهای "یدی" توصیه اکید میشه(هر چیزی که حرکات انگشتان دست رو درگیر کنه مثل خیاطی و بافتنی ساخت کاردستی ،قالی بافی و...) دوش گرفتن و تعریق زیر دوش. پاک نویس کردن پروژه ها، خوردن یه نوشیدنی نسبتا شیرین، رفتن به تماشای یه مسابقه یا تئاتر یا...(هیجان شما ، و ترشح هورمونهای ستیز و گریز هدف اصلیه. یعنی لزوما نباید رفت بیرون. میشه از تماشای یه مسابقه تلوزیونی هم به هدف رسید)
این راهکارها برای رفع سردردهای عصبی هم موثر هست. "سردردهای تنشن" ناشی از خستگی عصبی و ... (بحث "سردرد" برا خودش یه شاهنامه جداست که اگه مجالش بود بعدا بحثشو باز میکنیم...اینجا منظور ما بیشتر سردرد های تنشی و عصبیه)
فعلا همینها رو داشته باشیم ببینیم راهکارهای بقیه دوستان چیه.
سلاام؛)
من خودم اگه قبل از خواب شروع کنم به نوشتن هر چی که تو ذهنم هست و آزارم میده رو بنویسم خیلی اروم میشم
یه دوست دیگه این راهکار رو داده بهم؛)
سلام.بله ممنون. خالی کردن ذهن روی کاغذ و خلاص شدن از افکار مزاحم پیشنهاد خوبی بود
تا خود ادم اراده نکنه.هیچ راه حلی ج نمیده
اول باید بخای حال و هوات عوض بشه
هرراه حلی یک جایی ج میده:)
اونکه 100%
خب فرض ما بر اینه که طرف میخاد به ارامش برسه و راهش رو بلد نیست(معدود موارد پیش بیاد کسی دنبال ارامش نباشه)
اول از همه باید بگم چقد عکسی که گذاشتید قشنگه،،، دار قالی با رنگ های ملیح و طرح زیبا،،،،
من اگه ناراحت یا کلافه باشم با نوشتن ، مرتب کردن خونه ، حمام رفتن و یک دوش باحال گرفتن و چه بسا برای تخلیه خودم زیر دوشم برای تخلیه اون احساسات و ناراحتی ها، گریه کنم ، یه وقتایی هم از خونه میزنم بیرون، آهان خرید درمانی هم عااااااالی جواب میده، هر چه پول قلمبه تری بدی برای خرج و بالطبع چیز باحالتری بخری بیشتر روح و روانتو شاد کردی،،، آیکون خنده،،، البته این حرف آخرم با شوخی همراه بود،،،،اما واقعا یه وقتایی حتی خریدن یک شاخه گل حال آدمو خوب میکنه،،،، باشگاه رفتن و ورزش هم عاااالیه،،، من چند بار پیش اومده بود که بشدت حال روحیم گرفته بود و رفتم باشگاه، حالم خوب شد،،،،
یه چیز دیگه که من انجام میدم به زیارت میرم،،،نزدیکترین مکان زیارتی به خونه، رو میرم،،، اصلا این امامزاده صالح در ایام بیماریم، شده بود پناهگاه من،،،،اینقد آدم حس خوب میگیره وقتی تو جاهای زیارتی میره و زیارتنامه میخونه،،، من عمق این حس رو، تو ایام بیماریم درک کردم،،،بینظیره،،، وقتی آدم ناراحت باشه، کلافه باشه، بری زیارت، گریه کنی، کلللی حال و هوات عوض میشه،،،،
موسیقی هم گوش میدم،،،
سعی میکنم بیشتر تو جمع باشم تا اینکه تو خودم فرو برم،،، مثل با دوستام بیرون قرار میذارم،، با خواهرم میزنیم بیرون،،،
فعلا اینا اومد تو ذهنم،،،،
ممنون از نظر خوبت. ظرافت اون عکس رو هرکسی درک نمیکنه. ممنون از حسن نظرت:)

راهکارهای عملیتون هم حتما برای دوستان دیگه مفید خاهد بود
کارای پیشنهادی خیلی خوبه. جالبه اکثر این راه ها رو رفتم. راه های خیلی خوبیه خیلی مخصوصا یدی. از قرص های اعصاب بهتره . انجام پیوسته این کارا خیلی خوبه حتی برای کسایی که تنش زیادی ندارن. اون قالی بافتنه خیلی لذت داره، انگار دونه دونه گره های زندگی رو میزنی و نقش میبافی...
خوابیدن اصلا راه خوبی نیست چون افسردگی میاره. بدتر میکنه...
یه جاهایی تنش روحی خیلی زیاده این درمان ها موقت میشه. خودت میزنی بیخیالی ولی توی ضمیر ناخودآگاهت هست و توی خواب اذیت میشی. نتیجش میشه پریدن از خواب و جیغ کشیدن تو خواب و ... تمرکزت و ازت میگیره و تمرکز نداشتن سمه. مثل بیمارای آلزایمری هستی انگار....
برای من بیشتر نتیجه ترس هام بود. ترس هایی که منشاش شرایطی بود که داشتم.
شجاع شدن رو پیشنهاد میدم... شرایط بهار رو درک میکنم چون دقیقا مثل چند سال پیش خودمه. خیلی زیاد می تونم دربارش حرف بزنم ولی حوصله بر میشه.
از شرایط و اتفاق های بد نمیشه فرار کرد باید باش جنگید فقط، تو آینده هم ممکنه هر اتفاق بدی بیافته نباید ترسید باید خدا رو همیشه ببینیم کنارمون...
بعد از شجاع بودن میگم از تمام دوستان و آدمهایی که تشدید میکنن تنش رو دوری کنن. با افرادی که همیشه مینالن و ناامیدن معاشرت نداشته باشن...
از خدا میخوام خودش بشه آرامش قلب همه ماها. آرامش همیشگی باشه برای همه مان...:)
خیلی حرف زدم ببخشید
بله واقعا..
قرص و مرص و دارو و پارو ...این آتاشغالا رو باید گذاشت برای مرحله بعد از شکست!! اگه تو مبارزه شکست خوردیم و خودمون نتونستیم کاری کنیم اون موقه باید رف سراغ قرص! نه همون اول کار...
ممنون از حرفای خوبت.
برای من اول خواب
بعد دوش گرفتن
موزیک گوش دادن
طراحی هم عالیه...واقعا واقعا یکی از بزرگترین لذتهای زندگیمه...
ممنون از نظرتون
عکسی که گذاشتین خیلی قشنگه اما انگشت زخمش،اشک منو درمیاره
به شدت یاد مادرم میفتم
خدا رحمتش کنه
خدا همه رو رحمت کنه.
من اینو همه جا میگم: خدا ماهارو رحمت کنه. اون قدیمیا که رفتن و زحمت کش بودن نیاز به دعای ما ندارن! اونا آمرزیده هستن. ماها باید یه فکری برا خودمون کنیم. خوشحالم که حسمون نسبت به عکس مشابه بود:)