+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

بعضیا تنبیه لازمن!

دوره دانش کاه:

زندگی خابگاهی فرهنگ میخاد، حتی بیشتر از زندگی آپارتمانی. 

سال اولی بودیم. تو خابگاه یه موجودی داشتیم ، مصداق بارز اونایی که آب دم دستشون نبوده ولی شناگرای ماهری هستن... یه افراطی تفریطی واقعی. اولای ورودش به دانش کاه مث بچه مثبتا لباس میپوشید وازینور دیوار افتاده بود، ترم دوم یهو همه چیزش 180درجه چرخید ازاونور دیوار افتاد. یه تیپایی میزد که مدلای اونور آبی هم شاید نمیزدن! باید قیافه و رفتاراشو میدین.   نفرت انگیز بود. خدا رحم کرده بود رشته تاپی هم قبول نشده بود! همین حیوون (بلانسبت حیوون) چنتا از دخترای دانشکاه رو بدبخت کرد.هنوز ترم دوم تموم نشده اهل همه جور خلافی شدو از هم مسلکاش پیشی گرفت. من در مورد دخترا همچین نظری ندارم چون اکثرا چوب "سادگی" و "احساسشون" رو میخورن اما امثال اون، ذاتا گرگ بودن.

نه فقط خلافهای ناموسی و عرق و زرورق ...،    که حتی آسایش بچه های خابگاه هم از دستش مختل بود...انواع آزار اذیتها... با موجود "بی حیا و بی آبرو" درگیر شدن هم کسر شــأن  آدمه(اینو برای اونایی گفتم که فکر میکنن بصورت دیپلماسی و ...میشه با اینها برخورد کرد)

نمیخام بگم امثال من ادمای عقده ای هستیم اما در برخورد با این هااحساس شدیدی میکنم که باید به هر نحوی  یجوری حالشون گرفته بشه.

چن مورد از حالگیریهایی که زیاد بد آموزی نداره رو براتون میگم:

+ یادم نیس بازی فوتبال ایران با کدوم کشور بود که اکثر بچه های خابگاه رفته بودن سالن تلوزیونطبقه همکف،  دسته جمعی تماشای فوتبال (خابگاه عین ورزشگاه میشد!! ) این سالن تلوزیون حالت آکواریومی داشت و بقیه بچه ها از محوطه بیرون تماشا میکردن.  اون موجود هم   عقبتر از همه روی یه سکوی سیمانی نشسته بود و تکیه داده بود به دیوارمحوطه و با حالت خاصی سیگار دود میکرد. فکر نمیکنم حواسش به بازی بوده باشه.اون بیشتر تو افکار کثیف خودش غرق بود. اینو از حالت گرفتن سیگار روی لبش میفهمیدی.سیگار بین انگشت شست و اشاره و لبش محاصره شده بود که یهو یه سطل آب به ظرفیت بالای 30 لیتر ریخته شد روی سرش! این صحنه روح هر ادمی رو شاد میکرد. با چشمای همیشه قرمزش چطور میتونس بفهمه از کدوم طبقات 5گانه و توسط چه کسانی خورده!

+ حمام های اون خابگاه همگانی بود و دسترسیش برا همه آزاد.همین موجود موقه دوش گرفتن از روزنه بالای حمام مورد حمله قرار گرفت و یه کپسول اطفای حریق روی سرش خالی شد! 

+ البته نمونه حال گیریهای ملایمتری هم داشتیم مثل این پست

***

دوره افسری راهنمایی رانندگی:

ادم تعجب میکنه از بعضیا! چرا افسرای سرباز خودشونو اعصابشونو فدای نظامیایی میکنن که هیچ ارزشی هم برات قایل نیستن...فدای نظامی میکنن که مبالغ جریمه میره تو خزانش و هیچ حمایتی ازت نمیکنه...(مثلا اگه در حین کار آسیب ببینن حمایت که هیچ،حداقل احوالتو بپرسن)

ادم تعجب میکنه از سربازایی که با مردم درگیر میشن درحالیکه حق با مردمه! حقوق و مزایا و مبالغ جریمه به کسی دیگه میرسه، اینا کاسه داغتر از آش میشن!

مصداقای ذیل در مورد مواقعیه که حق با افسره ولی اون نباید درگیر بشه

+ چرا عصبانی بشم ویا حتی درگیر بشم با افرادی که فک میکنن راحت میتونن به حقوق مردم تجاوز کنن؟لازم نیس خودمو کوچیک کنم...لبخند میزنم و اجازه میدم بره.در جواب تعجب عابر شاهد صحنه میگم: وقتی رفت خلافی ماشینشو گرفت یادش هم نمیاد کی جریمش کرده!

+ همه به هم احترام گذاشتن و پشت چراغ قرمز ایستادن.گاز ماشینو گرفت و جلو چشم همه از کنارم رد شد و ماشینش منو پرت کرد یه گوشه. غیر از شکایت و ...شماره تلفن و بقیه مشخصات زندگیشو پیدا کردم زنگ زدم باباش! مشخصات ماشینشو گفتم و زمان حضورش در فلان میدان....یه مشت اطلاعات دوپهلو بهش دادم که جهت دهی فکری صورت بگیره و در پایان یه ترکیبی از چند جریمه مختلف رفت تو حسابش...

+ بند سوم و بند چهارم این لینک


نظرات 7 + ارسال نظر
فاطمه شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 04:55 ق.ظ http://life-me.blogsky.com/

این خوابگاهم جای عجیبی هست... کاش قبل از ورود به دانشگاه کلاسی باشه برن اونجا آموزش زندگی گروهی تو خوابگاه رو بدن!! من خودم حاضرم رایگان این کلاسا رو برگزار کنم و از تمام دام های آشکار پنهان در دانشکاه و خوابگاه و ... آموزش.
چون همه قشر آدم با هر فرهنگی اونجا زندگی میکنه زندگی کردن و تحملش و سخت میکنه!! این که غذاها و مواد غذایی و می بلعیدن، کفش و فلش و لپ تابو ... گم می شد، جزوهات غیب می شد. سر و صدا و .... اینا همه به کنار! اینکه با وجود همه اینا نمیذاشتن دو قیقه تنها تو خودت باشی و خلوتی نمیتونستی پیدا کنی تا حساب روز و هفته و... بگیری ببینی داری با زندگیت چیکار میکنی! بدترین قسمتش بوده برام و هست...!

اینا همه ی جور آزمون خطاست... شاید اون افسره شرطی شده به اون کار و قدرت تفکر نداره اصلا!!! یا دلش نمیخواد ازش استفاده کنه!

بله واقعا . سرزمین عجایبه!
:) شمام کم تجربه ندارین انگار! :)
در مورد امثال اون افسرا و سربازا و...هم باید گف بعضیا خودشون نیستن. فقط یه عادت هستن از یه الگوی بیرونی یا کودک درونی.

بریدا شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:31 ق.ظ

خوبش کردید حقش بود^_^

^_^
امیدوارم همه جا و همه کس همینکارا رو سر این موجودات بیاره و منتظر قانون و.. نشیم

مدیرجوان دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 09:31 ب.ظ http://1modirjavan.blog.ir

جملات منتخب از نظر من:
۱-دخترها اغلب چوب سادگی و احساسشون رو میخورن٬البته چوب یه چیز دیگه هم هست مه جدیدا میخورن:) فاکتور میگیرم:)
۲-با موجود "بی حیا و بی آبرو" درگیر شدن هم کسر شــأن آدمه
۳نمیخام بگم امثال من ادمای عقده ای هستیم اما در برخورد با این هااحساس شدیدی میکنم که باید به هر نحوی یجوری حالشون گرفته بشه.
پست خیلی خوبی بود مرسی.مترسنج خوب دل و جرات داشتینهاااا :)))

:)
خب البته من تنها نبودم..شرکای جرم جراتشون بیشتر از ماها بود:)

مینو پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 07:41 ب.ظ http://pelake56.blogfa.com

سلاممممممممم
بعد از مدتها اومدم و همه پستها رو خوندم
شاد و سلامت باشید و این هم خوابگاهی احمقتون هم کاملا حقشون بوده
کاش آدم بعضی وقتها،حال بعضیا رو بگیره

سلام
خداقوت بده!کم پیدا شدین. امتحانات تموم شد؟!

بهزاد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:30 ب.ظ http://anahno.blogsky.com

مشکل ما اینه خودمون قاضی میدونیم و مامور اجرای احکام...
بقول امام علی :اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی
فکر نکنم این پسر به اون بدی که میگی باشه و اون دخترا هم به اون خوبی که میگی باشن.
دوست ندارم چاپلوسی دخترا بکنم
برا همین میگم دختر پسر نداره تو هر نوعش خوب و بد هست ، به تورت دخترای هفت خط نخوردن.

خب تو اونحرف که شکی نیس اما خب اینجور هم نبوده که فقط یه شب در حال گناه دیده باشیمش!تازه تکلیف اون مواقعی که تو روز روشن مشغول بود چیه؟!!
چاپلوسی هم هیچجورش خوب نیس .
راستش من تا الان ندیدم یه دختر بقول شما7خط بیوفته دنبال پسرای سالم و اون پسرا هم بیوفتن تو تله.
شاید بقول شما مواردی هم باشه که دخترای7خط ورای تصور هم باشن اما اکثریت تو فضای ایران استارت از پسراس...
و احتمال قوی همون دخترای7 خط هم از یه سادگی و تصمیم احساسی افتادن تو اون مسلک و وقتی دیدن چیزی برا از دست دادن یا تکیه گاهی برای حمایت یا جبران ندارن..کلیتش اینکه دخترا خیلی اسیب پذیرترن.البته نگاه متفاوتت ارزشمنده

Sara شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:37 ب.ظ

دلم برای موشه سوخت،یجورم واساده انگار هیچی به کتفش نیس:))

:)))

بانوی بهار یکشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 08:10 ب.ظ http://khaterateman95.blogsky.com

ایول بابا ایول:))
زندگی تو خوابگاه هم خوبه ها:)ولی من نتونستم هنوز تجربه کنم؛ایشالا واسه ارشدم:))
بیچاره آب ریخت روش عکس العملش چی بود؟

:))
خدا صبرت بده!ما بر هوا و زمین میپریدیم خابگاهی نباشیم شما تازه میخای تجربش هم بکنی!!
اگه رفتی حتما خبرمون بده و جریاناتشو بگو!
فرصت فحاشی هم پیدا نکرد یه مدت تو شوک بود.اینو از سیگار خیس روی لبش که پرانتزی شکل شده بود میشد فهمید.بعد که به خودش اومد شروع کرد با سرعت راه پله هارو به سمت بالا اومدن بلکه بفهمه کیا اینکارو کردن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد