بعضیا از شدت فشار عصبی میرن با یه نفر حرف میزنن، بعضیا که کسی رو ندارن میرن تنهایی قدم میزنن، بعضیا میرن یه جای دنج گیر میارن ب یه چیزی ذل میزنن، بعضیا دعوا راه میندازن... بعضیام میریزن تو خودشونو بعد یه مدت خبر سکته یا... ازشون میشنویم...
اینکه ادم گاهی با خودش خلوت کنه و دو دو تا چارتا کنه ببینه زندگیش دست کیه و کجاست لزوما یه جای خاص و یا دنج نیس. میتونه وسط شلوغی مترو، یا پیاده رو یا در حین تماشای یه فیلم باشه...
خطاب به دوس ناشناسم: تا فرصت هست از نو شروع کن.
پ ن:
هر روز که میخام برم سرکار بی تفاوت از کنار اون درخت /نهال رد میشم. اما وقتیتصویرش رو تو بازه های زمانی مختلف مقایسه میکنم نمیشه بیتفاوت بود. تغییرات فوق برای اون درخت حدود2-3سال رخ داده. ماچی؟ تو این2-3ساله چیکار کردیم؟!
تا درختهام به کمال میرسن ولی ما....
ولی ما...!
اون قسمتی که گفتی میریزن تو خودشون و بعد از یه مدت خبر سکته اشون رو میشنویم نگرانم کرد.....
:(
منم دو سه سال گذشته فکر کنم بزرگ تر شدم....امیدوارم درست اومده باشم بالا....
متاسفانه...
گاهی یادمون میره بعضی کارا تاریخ انقضا داره. یاد اون داستان کوتاه افتادم که مادره اونقدر چشم براه پسرش بود...وقتی پسره پشیمون شد و خاست بره روستا از مادرش عذر خاهی کنه دید مادرش از دنیا رفته!!
درخت فقط شاخ و برگ زیاد میکنه مث خیلی آدما ، مهم شعور و انسانیت و این چیزاس که به لطف خدا نه درخت داره ، نه خیلی از ادما !
خب کمال اون نهال همین بوده دیگه! ماکزیمم حد ممکن رو به اجرا میذاره ...
ما هاچی؟