+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

این گوشه جهان یا جهانی در این گوشه


 
پ ن:
یکی از اون جاهایی که خیلی دوس داشتم برم همون تصویر بالاس...
یکی از اون بزرگانیه که خیلی بهش ارادت دارم..جهانی در این گوشه متمرکز شده.
حدس میزنید کجاباشه؟!

* یادم نیس انتخابات مجلس چندم بود. فقط میدونم یکی از "کان دیدها"، دانش آموزان به اصطلاح ممتاز رو دعوت کرده بود واسه تقدیر. با چه ذوقی رفتیم واسه تق دیر...
به هر کدوم از ماها یه کتاب دادن. وای وای وای ...چه کتآبی!راستش هنوز هم نفهمیدم اون90صفحه کاغذ چه مفهوم پوچی رو میخاس بهت القا کنه... واسه من شده نماد حماقت توام با جنون نویسنده. نفرت انگیزتر از کتابای س.ک.س فضای مجازی! چندبار خاستم بسوزونمش یا یه جوری از شررش خلاص شم...
 فقط اسمش یادم مونده:"این گوشه جهان"
هیچوقت فک نمیکردم اسم نفرت انگیزترین کتابی که دیدم رو حتی بکار ببرم!

نظرات 2 + ارسال نظر
همکار دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:32 ب.ظ

دکی این مقره دکتر حسابی نیس؟!
مگه قرار نشد با هم بریم تفرش؟!

علیک سلام!
مقبره منظورته؟!
آره زدی توخال... :)
دیرنشده..انشاله دفعه بعد...

لحظه دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 11:54 ب.ظ http://life-me.blogsky.com/

کتابش چی بود؟

یه کتاب چرت و پرت که اگر مهندس فاطمه هم با همه ذوق و نبوغش میخوند نمیتونست هیچ هدف یا مفهومی رو بزور توش بگنجونه! واقعا نویسندش خودشم نمیدونست چی نوشته...
اسم کتابه "این گوشه جهان" بود...
وقتمو تلف نکردا! تعداد صفحاتش به60برگ هم شاید نمیرسید اما برای اولین بار باعث شد از کتاب متنفر بشم و یاد گرفتم که هرکتابی ارزش خوندن نداره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد