+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک
+

+

داریم میرسیم، نزدیک شدیم، خیلی نزدیک

به بهای باد

از سری خاطرات جهنم:

تازه وارد بودم و صفرکیلومتر.  محیط  نا آشنابود و رسم و رسوم و قوانین اونجارو کسی برام توضیح نداده بود.همه برام  غریبه بودن. بین اونهمه پایه بالایی احساس میکردم زیر ذره بین همه قرار دارم و همه میخوان بدونن این تازه وارد کیه. 

ما رو بعد از امضای حکم ورود به جهنم به صورت گروهی، تقسیم و به اردوگاه های چند هزار نفره منتقل کرده بودن.هر روز یه برنامه خاص خودشو داشت...

امروز تو جهنم بردنمون سالن شکنجه. بخش ریزش مواد مذاب در حلق! صدای ناله و شیون به هوا بود... صدای ریزش مواد مذاب تو فضا میپیچید و  "اکو" میشد.

از نفر بغل دستیم پرسیدم:خلافت چی بوده که آوردنت اینجا. گفت: هیچی، چند هزار میلیارد دزدی و یه خورده اختلاص و چند میلیون رشوه و چندین هکتار زمین خواری و ... و...

حرفاش که تموم شد ازم پرسید: خلاف تو چی بوده؟!

من که چشای ورقلمبیدم مات حرفاش شده بود بعد از چند بار تکرار سوالش، موندم چی بگم بهش. آب دهنمو قورت دادم. عرق سردی نشسته بود رو پیشونم سعی کردم به خودم مسلط بشم. سینمو صاف کردم . همونجور که داشتم صورتمو میخاروندم،سعی کردم زمان بیشتری بگذره تاراه فراری به ذهنم برسه....

خدا رحم کرد که نوبتش رسید و کتفشو گرفتنو بردنش مواد مذاب بریزن تو حلقش، وگر نه آبروم میرف! چجوری بهش میگفتم منو بخاطر یه خطای "خرکی" که به اندازه "باد گوزن" هم ارزش مادی نداشت آورده بودن اونجا...!

اونروز نوبتم نشد که چیزی بریزن تو حلقم. ازین بابت احساس خوش شانسی میکردم و تا مدتی هیجان داشتم. بلاخره یک روز هم یک روزه! اگه قراره هزاران سال اینجا شکنجه بشم، یک روز کمترش هم غنیمته! 

بعدا فهمیدم عذاب من همون حرفا بوده.انصافا درد این عذاب به مراتب بدتر از ریختن مذاب تو حلق بود...

پ ن:

* هیچ کسی نباید افکارشو ارزون بفروشه یا کرایه بده. چه در مورد مسائل دینی، چه سیاسی اجتماعی چه ...

نظرات 5 + ارسال نظر
خودم یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:18 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

ممنونم بابت تذکر آخر. خودم رو مخاطبش دیدم و سعی میکنم از این به بعد بیشتر بهش توجه کنم.

پ.ن: ببخش اگه خودمخاطب‌پنداری کردم!

سلام دکتر.
من معمولا خطاب به خودم مینویسم نه خطاب به "خودم!"

پ.ن:
شما اختیار تام داری

شلیر جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:07 ب.ظ http://www.chiroki-dl.blogfa.com

چرا متر سنج؟؟؟؟
البته ببخشید سلام

سلام
خوش اومدین
به هزار و یک علت!
مجالش نیس(بعدا تو یه پست مستقل اسم مستعار و عنوان وبلاگ رو از نظر خودم مینویسم. هر چند برداشت آزاد آزاده)
بازم تشریف بیارین

آدم شنبه 19 دی‌ماه سال 1394 ساعت 07:18 ب.ظ http://autumn-girl.blogsky.com

:))))

راستی شما هم به خوانندگان محمدرضا شعبانعلی پیوستید؟؟؟؟خوشبختیم هم مسیر

:))
بقول قیصر:
...
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر...

لحظه یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 12:41 ق.ظ http://life-me.blogsky.com/

فوق العاده بود این پست . خیلی لذت بردم از خوندنش :)

ممنون:)


امیدوارم هیچوقت دچارش نشیم...:)

دوستانه سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 06:07 ب.ظ

سلام. یعنی تو اون دنیا دوتا خلافکار رو که خلافهای یکسانی ندارند در یجادجمع می کنند و عذاب میکنن؟
خدا بهمون رحم کنه !! به رحمان و رحیم بودن خدا امید دارم

خب تو عدالت خدا که شکی نیس...
بدترین عذاب اونجا همجوار شدن با ادمای خلاف سنگینه!!
میگن نیت و شکل کارتون یکی بوده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد